مباحث اسلامی, مردان آسمانی, مناسبات

صبح عاشورا (اَنس بن حارث)

the_crying_of_angels_2_by_ghareb__wwwshiapicsir_20100203_1599192552

جوانان زیادى رفتند و جان خود را فداى حسین علیه السلام کردند. امّا اکنون نوبت او است.

بیش از هفتاد سال سن دارد. ولى دلش هنوز جوان است. آیا او را شناختى؟ او اَنس بن حارث است. همان که سال‌ها پیش در رکاب پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیر مى‌زد. او به چشم خود دیده است که پیامبر صلى الله علیه و آله چقدر حسینش را مى‌بوسید و مى‌بویید.

نگاه کن! با دستمالى پیشانى خود را مى‌بندد تا ابروهاى سفید و بلندش را زیر آن مخفى کند. کمر خود را نیز محکم بسته است. او شمشیر به دست به سوى امام مى‌آید.

سلام مى‌کند و جواب مى‌شنود و اجازۀ میدان مى‌خواهد. امام به او مى‌فرماید: «اى شیخ! خدا از تو قبول کند» . او لبخندى مى‌زند و به سوى میدان حرکت مى‌کند.

کوفیان همه او را مى‌شناسند و براى او به عنوان یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله احترام خاصى قایل‌اند. امّا اکنون باید به جنگ او بروند. انس هیچ پروایى ندارد. گر چه در ظاهر پیر و شکسته شده است، ولى جرأت شیر را دارد و به قلب سپاه دشمن مى‌تازد.

در مقابل سپاه مى‌ایستد و به مردم کوفه مى‌گوید: «آگاه باشید که خاندان علىّ بن ابى‌طالب پیرو خدا هستند و بنى‌اُمیّه پیرو شیطان» .

آرى! او در این میدان از عشق به مولایش حضرت على علیه السلام، پرده برمى‌دارد. تنها کسى که نام حضرت على علیه السلام را در میدان کربلا، شعار خود نموده است، این پیرمرد است.

او روزهایى را به یاد مى‌آورد که در رکاب حضرت على علیه السلام در صفیّن و نهروان، شمشیر مى‌زد. اکنون على‌گویان و با عشقى که از حسین در سینه دارد، شمشیر مى‌زند و کافران را به قتل مى‌رساند.

اما پس از لحظاتى، پیر مردِ عاشورا روى خاک گرم کربلا مى‌افتد، در حالى که محاسن سفیدش با خون سرخ، رنگین است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *