اکنون ساعت حدود نُه صبح است و نیمى از یاران امام به شهادت رسیدهاند و حالا نوبت پروانههاى دیگر است.
حرّ نزد امام مىآید و مىگوید: «اى حسین! من اوّلین کسى بودم که به جنگ تو آمدم و راه را بر تو بستم. اکنون مىخواهم اوّلین کسى باشم که به میدان مبارزه مىرود و جانش را فداى شما مىکند. به امید آنکه روز قیامت اوّلین کسى باشم که با پیامبر صلى الله علیه و آله دست مىدهد. من وقتى این کلام را مىشنوم به همّت بالاى حرّ آفرین مىگویم! به راستى که تو معمّاى بزرگ تاریخ هستى! تا ساعتى قبل در سپاه کفر بودى و اکنون آنقدر عزیز شدهاى که مىخواهى روز قیامت اوّلین کسى باشى که با پیامبر صلى الله علیه و آله دست مىدهد.
مىدانم که خداوند این سخن را بر زبان تو جارى ساخت تا عظمت حسینش را نشان دهد. حسین کسى است که توبهکنندگان را عزیزتر مىداند به شرط آنکه مثل تو، مردانه توبه کنند. تو مىخواهى به گنهکاران پیام دهى که بیایید و حسینى شوید.
امام به حُرّ اجازه مىدهد و او بر اسب رشیدش سوار مىشود و به میدان مىآید. انبوه سپاه برایش حقیر و ناچیز جلوه مىکند. اکنون او «رَجَز» مىخواند.
همانطور که مىدانى «رجز» شعر حماسى است که در میدان رزم خوانده مىشود.
گوش کن! «من حُرّ هستم که زبانزد مهماننوازىام، من پاسدار بهترین مرد سرزمین مکّهام» . غبار از زمین برمىخیزد. حُرّ به قلب لشکر مىزند، اما اسب او زخمى شده است. سپاه کوفه مىترسد و عقبنشینى مىکند.
عمرسعد که کینۀ زیادى از حُرّ به دل گرفته است، دستور مىدهد تا او را تیر باران کنند.
تیرها پشت سر هم مىآیند. فریاد حُرّ بلند است: «بدانید که من مرد میدان هستم و از حسین پاسدارى مىکنم» . او مىجنگد و چهل تن از سپاه دشمن را به خاک سیاه مىنشاند. اما سرانجام دشمن او را محاصره مىکند. تیرها و نیزهها حملهور مىشوند. نیزهاى سینۀ حُرّ را مىشکافد و او روى زمین مىافتد.
یاران امام به نزد حُرّ مىروند و او را به سوى خیمهها مىآورند. امام نیز به استقبال آمده و در کنار حُرّ به روى زمین مىنشیند و سر او را به سینه گرفته و با دستهاى خود، خاک و خون را از چهرۀ او پاک مىکند.
حُرّ آخرین نگاه خود را به آقاى خود مىکند. لحظۀ پرواز فرا رسیده است، او به صورت امام لبخند مىزند، به راستى، چه سعادتى از این بالاتر که او روى سینۀ مولاى خویش جان مىدهد.
گوش کن، امام با حُرّ سخن مىگوید: «به راستى که تو حُرّ هستى، همانگونه که مادرت تو را حُرّ نام نهاد» .
و حتماً مىدانى که «حُرّ» به معناى «آزادمرد» است. آرى! حُرّ همان آزادمردى است که در هنگامۀ غربت به یارى امام زمان خویش آمد و جان خود را فداى حق و حقیقت نمود و با حماسه توبه خود، تاریخ را شگفت زده کرد.