نخستین مسأله در باب عدالت عبارتست از مسأله حسن و قبح عقلى:
از آن رهگذر که مباحث مهمّه عدل الهى- حکمت خداوند، قضا و قدر- جبر و اختیار، تکلیف و … مبتنى بر این مسأله است یعنى اگر کسى حسن و قبح عقلى را بپذیرد مسأله عدالت و حکمت خداوند و مسأله تکلیف و آزادى انسان را مىتواند حل کند و اگر کسى حسن و قبح عقلى را انکار کند بناچار باید قائل به جبر گردد و لذا مسأله اوّل بسیار حائز اهمیت است.
معنى عدل و حسن و قبح
عدل در لغت بمعناى تساوى و برابرى بین دو چیز است، چون برابر بودن دو کفه میزان، و بمعنى نهادن چیزى است در محل خود، بر خلاف ظلم که وضع چیزى در غیر موضعش میباشد، و بمعنى امر متوسط نیز مىآید، و بمعنى استقامت هم استعمال میشود مانند استقامت خط و در اصطلاح منزّه دانستن حق تعالى از فعل قبیح و لغو و اخلال بواجب است.
و عدل نسبت به عباد بر سه قسم می باشد: عدل در افعال، عدل در اخلاق و عدل در احکام.
عدل در افعال
اینست که گفتار و کردارو رفتار انسان مطابق با حکم عقل و شرع و از روى حکمت و مصلحت باشد و اعلى مراتب آن عصمت میباشد که عبارت از ملکه نفسانى میباشد که مانع صدور جمیع معاصى اعم از صغیره و کبیره و باعث اتیان بواجبات و مصون بودن از خطاء و سهو و نسیان گردد و عصمت که در پیغمبر و امام شرط است همین معنى میباشد و این خوددارى مراتبى است تا برسد بدرجه که حتى مانع از صدور ترک اولى هم بشود.و نازلترین مرتبه آن عدالت شرعى است که عبارت از ملکه نفسانىمی باشد که باعث ترک معاصى کبیره و اصرار بر صغیره و منافیات مروت شود و در مفتى و قاضى و شاهد و امام جماعت همین معنى شرط است.
عدل در اخلاق
این است که انسان در جمیع صفات نفسانى در حدّ وسط- یعنى- ما بین دو حد افراط و تفریط باشد، مثلا شجاعت که حد وسط بین جبن و تهوّر، یا تواضع که حد وسط بین کبر و اذلال، و یا سخاوت که واسطه بین بخل و اسراف است دارا باشد.
عدل در احکام
این است که هر ذى حقى را از حقش محروم ننماید و در دعاوى بحق حکم نماید و ملاحظه هیچ یک از طرفین دعاوى را بواسطه تقرب یا جهات دیگر ننماید.
حسن و قبح و لغو در افعال:
افعال صادره از روى اختیار ناچار از روى داعى و محرکى است و داعى هرگاه مصلحت مترتب بر فعل که از آن به علت غائى تعبیر می کنند باشد آن فعل حسن، و اگر مفسده مترتب بر فعل باشد قبیح است و هرگاه فعلى مصلحت یا مفسده بر آن مترتب نشود یا مصلحت و مفسدهاش مساوى باشد آن را لغو نامند.
معانی حسن و قبح
یکى به معنى کمال و نقص و آن در صفات باشد نه در افعال. دوّم به معنى موافقت غرض و عدم آن، و آن در افعال یافت شود و عقلى است، لیکن محلّ نزاع نیست. سوّم حسن و قبح در احکام اللّه، یعنى استحقاق ثواب اخروى یا عقاب اخروى، و این محلّ نزاع است.
اقسام حسن و قبیح و لغو
حسن و قبیح و لغو را به چند وجه میتوان تقسیم نمود:
وجه اول- فعل حسن اگر داراى مصلحت و خالى از مفسده باشد حسن صرف است و اگر مصلحت آن بر مفسدهاش اقوى باشد حسن مطلق میباشد و فعل قبیح نیز اگر داراى مفسده و خالى از مصلحت باشد قبیح صرف و اگر مفسدهاش بیش از مصلحتش باشد قبیح مطلق است و فعلى که مصلحت یا مفسده بر آن مترتب نشود آن را لغو صرف و اگر مصلحت و مفسدهاش برابر باشد لغو مطلق نامند.
وجه دوم- فعل حسن واجب است هرگاه داراى مصلحت ملزمه باشد باین معنى که فوائد عاجل یا آجلى (دنیا یا آخرت) را متضمن باشد که موجب لزوم آن گردد و ترکش باعث ضرر و خسران در این جهان و سراى دیگر باشد مانند واجبات عقلى چون استعمال دوا براى مریض و واجبات شرعى چون نماز و روزه، و مندوب است هرگاه داراى مصلحت راجحه و غیر ملزمه باشد باین معنى که فعلش داراى رجحان باشد ولى ترکش مشتمل بر ضررى که وجوب آن را ایجاب کند نباشد نظیر مستحبات شرعى.
و فعل قبیح حرام است اگر داراى مفسده ملزمه باشد- یعنى- داراى ضرر دنیوى یا اخروى یا هر دو باشد بحدى که موجب لزوم ترک آن شود مانند محرمات عقلى و شرعى چون قتل نفس و زنا.
و مکروه است اگر داراى مفسده غیر ملزمه باشد- یعنى- ترکش رجحان داشته باشد ولى فعلش شامل ضررى که موجب حرمت آن شود نباشد مانند مکروهات شرعى.
و مباح فعلى است که بجا آوردن آن و ترکش یکسان باشد.
و فاضل مقداد (ره) آن را از افراد فعل حسن شمرده، ولى ظاهرا اشتباه شده است، زیرا ترخیص مباح بر مکلفین از طرف شارع حسن است لکن نفس مباح که خالى از هر گونه مصلحت دنیوى و اخروى باشد جز لغو نباشد و اگر قبیحش نگویند حسن هم نخواهند نامید.
فلاسفه افعال و کارهاى اختیارى انسانها را به سه دسته تقسیم مىکنند:
۱- برخى از افعال ما حسن و بایستنى است
۲-بعضى از افعال ما قبیح و نبایستنى است
۳- بخشى از اعمال ما نه داراى حسن و نه قبحاند بلکه فعل و ترک آن ها مساوى است همانند افعال مباح.
این مطلب مورد اجماع همه متکلمین می باشد.اما بحث بر این مطلب است که حسن و قبح از نظر امامیه چگونه است و چه جایگاهی دارد؟
. إمامیّه و پیروانشان از معتزله مىگویند: حُسْن و قُبْحْ عقلى هستند و مستند به صفاتى مىباشند که به افعال قیام دارند، و یا وجوه و اعتباراتى هستند که بر افعال واقع مىگردند.جمیع افعال خداى تعالى از روى حِکمت و صواب است و در آنها شائبهاى از ظلم و جور و کذب و عَبَث و فاحشه وجود ندارد. فواحش و قبائح و کذب و جهل از افعال بندگان مىباشد، و خداى تعالى از آنها برى و منزّه است
امامیه مىگویند: حسن و قبح افعال عقلى و ذاتى است یعنى پارهاى از افعال ذاتا حسن و بایستنى بوده برخى ذاتا قبیح و نبایستنى هستند) و عقل ما هم با قطع نظر از خطاب شارع مىتواند حسن برخى افعال و یا قبح آنها را را ادراک کند همانند حکم عقل به حسن عدالت و قبح ظلم و … و مىگویند: شارع مقدس امر نمىکند مگر به کارهائى که حسن و بایستنى باشند و نهى نمىکند مگر از کارهائى که قبح و نبایستنى باشند و روى همین اصل شعار عدلیه اینست که احکام شرعیه دائر مدار مصالح و مفاسد واقعیه و نفس الامریهاى است که در متعلقات آنها موجود است بنا بر این به هر چیزى که در واقع داراى مصلحت باشد شارع امر مىکند و از هر چیزى که در واقع داراى مفسده باشد شارع نهى مىکند.
مبارزه با اسرائیل دفاع از شیعه