مقالات

عدل الهی

عدل الهی

موضوع:عدل الهی

استاد راهنما:حجه الاسلام والمسلمین افشار

پژوهشگر:علی محمدی

پشتیبان:حوزه علمیه امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام

کلیدواژه:معانی عدل/عدل الهی/عدالت خداوند در قرآندعوت قرآن به عدل/خصوصیت ذاتی بشر/جبر/حق وباطل

12

دانلود فایل pdf مقاله——————————————–

الف:مقدمه

یکی از مسائلی که در علم کلام مورد بحث واقع شد مسئله ی عدل الهی بود که آیا خداوند عادل است یا نه؟

این مسئله ئخیلی اهمیت پیدا کرد وشاخه ها ومتفرعات زیاد پیداکرد.این مسئله از مسئله حادث بودن وقدیم بودن کلام الهی هم با آنکه آن مسئله فتنه ها به پا کردوخون هاد برایش ریخته شد بیشتر اهمیت پیدا کرد.بطوری که بواسطه ی نفی واثبات در این مسئله- عدل- متکلمین دو نحله شدند:

  1. عدلیه: یعنی طرفدارن اصلی عهدل الهی
  2. غیر عدلیه: یعنی منکرین اصل عدل الهی  

که ما در این تحقیق برآنیم که در این موضوع – عدل الهی- سیری بکنیم وببینیم که خداوند سبحان عادل است یا نه؟

ب:تعریف عدل

تا مفهوم اصلی ودقیق عدل روشن نشود هر کوششی بیهوده است واز اشتباهات مصون نخواهیم ماند تعاریفی برای عدل کرده اند که ما دراین جا به برخی از این ها اشاره می کنیم.

1)  موزون بودن:عدل به معنی تناسب وتوازن،از شئون حکیم بودن وعلیم بودن خداوند است.خداوندعلیم وحکیم به مقتضای علم شامل وحکمت عام خود می داند که برای ساختمان هرچیزی؛از هرچیزی چه اندازه لازم وضروری است .همان اندازه درآن قرار می دهد.

2) تساوی ونفی هرگونه تبعیض است:گاهی که می گویند فلانی عادل است؛ منظور این است که هیچ گونه تفاوتی میان افراد قائل نمی شود. بنابراین عدل یعنی مساوات.

اگر مقصود این باشد که عدالت ایجاب می کند که هیچ گونه استحقاقی رعایت نگردد وباهمه چیز وهمه کس با یک چشم نظرشود،این عدالت عین ظلم است.

واگر مقصود این باشد که عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینه استحقاق های متساوی از لوازم عدل است،و ولی در این صورت بازگشت این معنی به معنی سومی است که ذکر خواهد شد.

3) رعایت حقوق افراد وعطاء کردن به هرذی حقی،حق او را،.

معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری،یعنی عدالتی که در قانون بشری؛ بایدرعایت شود وافراد بشر باید آن را محترم بشمارند؛همین معنی است این عدالت متکی بر دو چیز است:

  1. حقوق واولویت ها:یعنی افرادبشر نسبت به هم دیگر ودر مقایسه با

یکدیگر،نوعی حقوق ا.ل.یت پیدا کنند.مثلاً کسی با کار خود محصولی تولید می کند طبعاً نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا می کند ومنشأ این اولوین،کار وفعالیت اوست.

  1. یکی دیگر خصوصیت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که

در کارهای خود الزاماًنوعی اندیشه ها که آن هارا اندیشه اعتباری می

نامیم استخدام می کند.

4) رعایت استحقاق ها در افاضه وجود وامتناع نکردن از افاضه رحمت به آن چه امکان وجود یا کمال وجود دارد. موجودات در نظام هستی از نظر قابلیت ها وامکان فیض گیری از مبدأ هستی با یک دیگر متفاوتند؛ هرموجودی در هر رتبه ای هست از نظر قابلیت استفاضه،استحقاقی خاص به خود دارد.

ذات مقدس حق که کمال مطلق وخیر مطلق وفیّاض علی الاطلاق است،به هر موجودی آن چه را که برای او ممکن است از وجود کمال وجود،اعطاء میکند وامساک نمی نماید.عدل الهی در نظام تکوین، طبق این نظریه،یعنی هر موجودی،هر درجه از وچود وکمال وجود که استحقاق وامکان آن را دارد دریافت می کند. با به عبارتی دیگر عدل در دستگاه خداوند متعال یعنی عطاء کردن به هر موجودی آن چه که سزاوار آن است.وظلم مانع عطاءکردن به هر موجودی نسبت به آن چه مستحق آن بوده است.

مفهوم ومعنی عدالت یعنی اینکه استحقاقهای طبیعی وواقعی در نظر گرفته شود وبه هرکس مطابق آنچه به حسب کار واستعداد ولیاقت دارد داده شود.

از نظر حکمای الهی، صفت عدل آن چنان که لایق ذات پروردگار است وبه عنوان یک صفت کمال برای ذات احدّیت اثبات می شود به این معنی است و صفت ظلم که نقص است و از او سلب می گردد، نیز به همین معنی است که اشاره شد.

حکماء معتقدند که هیچ موجودی بر «خداوند متعال» حقی پیدا نمی کند، که دادن آن حق (انجام وظیفه و(اداء دین) شمرده شود. وخداوند از آن جهت عادل شمرده شود که به دقت تمات وظایف خود را در برابر دیگران انجام می دهد. عدل خداوند متعال عین فضل وعین وجود اوست؛ یعنی عدل خداوند عبارت است از این که خداوند متعال  فضلش را از هیچ موجودی در هر حدی که امکان تفضل برای آن موجود باشد ، دریغ نمی دارد.

این است معنی سخن مولایمان امیر المؤمنین (علیه السلام) که می فرمایند: حق یک طرفی نیست، هرکسی که بر عهده دیگری حق پیدا می کند دیگری هم بر عهده ی او حقی پیدا می کند. وموجودات در برابر او وظیفه ومسؤلیت پیدا می کنند، اما هیچ موجودی بر خداوند سبحان حق پیدا نمی کند.(1)(اشهد انّه عدلٌ عدلَ)(2)یعنی که شهادت می دهم که خداوند عدل است ودادگر ودادرس وجداکننده حق وباطل.

مسئله عدل الهی بر دوقسم است:

1) یکی این که آیا خلقت وتکوین عالم از آسمان وزمینف از جماد ونبات وحیوان، از دنیا وآخرت بر موازین عدالت وموافق عدالت است و در خلقت وآفرینش به هیچ موجودی ظلم نمی شود، واین عالم به عدل پا بر جاست.

2) یا این که چون اراده ومشیتش مطلق است وهیچ چیز نمی تواند اراده اورا محدود کند، فعال ما یشاء است، «یفعل ما یشاء یحکم ما یرید»است. خلقتش تابع هیچ میزان وهیچ قاعده و قانونی نیست، هرچه او بکند عدل است نه اینکه هرچه مقتضای عدل است او می کند.

لهذا در جواب این سؤال که آیا خداوند در قیامت بر وفق موازینی که موازین عدل است رفتار می کند وطبق حساب وقاعده ای یکی را به بهشت می برد ودیگری را به جهنم؟ یا این طور نیست؟

آن ها گفته اند که این طور نیست، هیچ، قانون وناموسی نمی تواند حاکم بر فعل حق باشد.

هر قانون وناموسی تابع فعل او وامر اوست، عدل وظلمک هم تابع فعل اوست اگر او مطیع را به جهنم ببرد وعاصی را به بهشتف باز هم چون او کرده عدل است.اراده او وفعل او تابع میزانی وخاضع در  برابر قانونی نیست،همه قوانین ومازین تابع اراده او هستند.

در حالی که خداوند قائم بالقسط است، ومی فرماید: کارخداوند عادل روی میزان عدل است و معلل به اغراض است از هرچه مفسده وقبیح است، دستگاه خلقت از آن برکنار وهر چه صلاح است واقع می شود.

نسبت به افعال اختیاری بشر، شیعه ومعتزله می گویند: که جبر نیست و اشاعره قائل به جبر هستند. نه این که می گویند خداوند ظالم است بلکه منکر قبح ظلم هستند. می گویند: خوبی وبدی را ما می تراشیم وما در کار خداوند نباید قضاوت کنیم، و خوبی وزشتی راه ندارد. افعال بشر هم بدون اختیار است در عین حال عذابش هم قبیح نیست. عدلیه (شیعه ومعتزله) گویند که اگر جبر است عقابش هم قبیح است، به هر حال اشاعره منکر امر بدیهی وحسن وقبح می شوند. لوازم فساد مذهبشان جبر است همان طور که قائلین به عدل ، جبری نمی شوند و به حسن وقبح قائلند.

جبر بر خلاف وجدان است و قطعاً جبر غلط است که بگوییم بشر اختیاری ندارد.

این که می گویی این کنم یا آن کنم

                                        خود دلیل  اختیار  است ای صنم

هر انسان با وجدان می فهمد در کارهایش اراده واختیار دارد. نه این که او را می برند. هرکس که به مسجد می رود به اختیار خودش می رود وهر کس که به مجلس فسق می رود به اختیار خودش می رود. اگر کلمه خیری گفت می فهمد خودش گفته واگر شری گفت هم همین طور.

به قول محقق قمی هزار دلیل هم برای جبر بیاورید در برابر وجدان فایده ای ندارد؛ بطلان جبر آشکار است هر صاحب وجدانی می فهمد بدون اراده در گناه یا طاعت نمی افتد بلکه فاعل مختار است.

ج:قرآن وعدالت پرورگار

در آیات قرآن این مسأله بسیار تأکید شده است، در یک جا می فرماید: «انّ الله لا یظلِم الناس شیئاً ولکنّ الناس انفسهم یظلمون» خداوند به هخیچ کس ستم نمی کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا می دارند.

در جایی دیگر می فرماید: «انّ الله لا یظلم مثقال ذرّه….» «خداوند حتی به اندازه ی نگینی ذره ی کوچکی ظلم وستم بر هیچ کس روا نمی دارد.

ودر مورد وجزای روز رستاخیزمی فرماید:«ونضعُ الموازین القسط لیوم القیامه ِ فلا تُظلَمُ نفسٌ شیئاً» «ما ترازوهای عدالت را در روز قیامت برپا می کنیم وبه هیچ کس کمترین ظلم ستمی نخواهد شد.»

باید توجه داشت که منظور از میزان در این جا وسیله ی سنجش نیک وبد است نه ترازوهای مانند ترازوهای این جهان.

د:دعوت قرآن به عدل وداد

قرآن با صراحت وبه عنوان یک اصل اساسی، می فرماید: «انّ الله یأمر بالعدل والاحسان والایتایءِ ذی القربی وینهی عن المنکر والبغی»

خداوند به عدل واحسان درباره ی همه وبخشش نسبت به بستگان وخویشاوندان دستور می دهد واز کارهای زشت ومنکر وظلم نهی می کند.

جالب توجه اینکه همان گونه که ظلم کردن کار زشت و قبیحی است پذیرش ظلم و زیر بار رفتن نیز ا ز نظر اسلام و قرآن غلط است ، چنان چه در قرآن می فرماید : لا تَظلِمُون و لا تُظلَمُون(نه ظلم کنید و نه زیر بار ظلم روید).

اصولاً تسلیم در برابر بیدادگران موجب تشویق ظلم و توسعه ستم و اعانت ظالم است .

ه:حسن و قبح عقلی

دو دسته در میان علماء اسلام بوجود آمدند : یک دسته طرفدار حسن و قبح عقلی شدند و گفتند فرمان شارع تابع حسن و قبح و صلاح و فساد واقعی اشیاء است و دسته دیگر منکر حسن و قبح عقلی اشیاء شدند و گفتند حسن و قبح اشیاء تابع دستور شرعی است . که به گروه اول گروه عدلیه و به گروه دوم گروه غیرعدلیه  می گویند.

این بود که علماء عدلیه گفتند که ادله شرعیه چهار چیز است:

1.. قرآن   2.. سنت   3.. اجماع    4.. عقل

اما از نظر غیر عدلیه هیچ منعی ندارد که عقل از ادله شرعیه شمرده می شودو یک پایه از  پایه های اجتهاد و استنباط  احکام شرعی قرار می گیرد ازنظر آنها تعبد محض حکم  فرما  است .

و:عدل درجهان پهناور

اگر درجهان پهناور  نظری افکنیم و شئون عدل را ملاحظه بکنیم از موجودات زمین تا افلاک این ستاره هایی که هستند درمدار هایی که دارند با فاصله معینی در گردش اند که اگر کمی جلو یا عقب شوند نظم کلی عالم به هم می خورد مثلاً فاصله زمین تا ماه را از آفتاب 90 میلیون ذکر کردندکه اگر کمتر از این باشد زمین آتش می گیرد  و اگر بیشتر باشد یخ می زند.

ز:عدل الهی در برابر بندگان

دیگر از شئون عدل اللهی ، عدل در اعمال و افعال بندگان است که راستی به حساب دقیق پیاده می شود چه ما بفهمیم و چه نفهمیم صبح که از خانه در می آیی هر حرکتی که بکنی عدل خداوند سبحان با تو است ، پول به فقیر دادی در برابرش از افتادن در گودال نجات پیدا می کنی «لقمه بلقمه» به منزل که آمدی می گویند بچه می خواست از بام بیفتد خدا رحم کر د و نیفتاد.

ح:چرا عدل از اصول دین شمرده می شود:

عدل را دومین اصل از اصول دین و مذهب می شمارند ممکن است در بعضی ذهنها بیاید چرا دومین اصل را عدل می شمارند در حالی که عدل از صفات   خداوند سبحان است وسایر صفات را اصل نشمرده اند.؟

پاسخ این سؤال این است که عدل منشأ بسیاری از صفات واساس بسیاری از صفات واساس بسیاری از اعتقادات ما به شمار می رود.

نبوت وامامت،جبر وتفویض،قضاء وقدر،معاد،به عدل مربوط می شود.

ط:با قبول عدل جبر باطل می شود:

لازمه عدل اللهی است که بشر بی سرپرست نگذارد (یعنی پیغمبر برایش بفرستد) چون خداوند عادل است پس از پیغمبر نیز امتش را بی سرپرست رها نمی کندو برایش امام تعیین می کند و می فرماید: حتّی معجزه دادن به پیغمبر و امام و معرّفی آنان و ابطال جبرو تفویض به عدل بر می گردد .کسی که به یقین ماست خدا عادل است اگر تمام عالم جمع شوند . و قول جبر را به او پیشنهاد کنند نخواهند پذیرفت چون خدای عادل چگونه کسی ر ا مجبور به عملی می کنند که خودش از آ ن نهی فرمود

پس اورابه خاطر انجام آن عمل عقوبت می نماید؟ پس جبر باطل است.

ی:عدل به خدا آن است که شرک نورزی:

عدل به خدا در مرتبه اول آن است که برایش شریک قائل نشوی ، اگر شریک آوردی ظالم هستی. آنچنان که خداوند در قرآن می فرماید: «لا تُشرِک بالله انّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیمٌ» (1)

ریاء شرک به خداست هوا پرستی برای خداوند درعبادت شریک آوردن است می بیند با تهدید بشری از میدان به در می رود لکن از تهدید های الهی نمی هراسد معلوم می شودایمان نیست یا کم است(2)

نتیجه گیری:

با توجه به این تحقیق مختصر در یافتیم که خداوند متعال عین عدل است و هیچ کاری بدون عدل انجام نمی دهد؛ وبه هیچ کس ظلم نمی کند و برای اشاعره ای که می گویند که کارهای ما در این جهان جبری است و هیچ اختیاری از خودمان نداریم معلوم شد که اگر قائل به جبر شویم عدالت خداوند را زیر سؤال می بریم، در حالی که خداوند متعال عادل است.

امید است که با این تحقیق مختصر توانسته باشیم که هم عقاید خودمان وهم عقاید عزیزان در مورد خداوند عادل افزایش داده باشیم.

ومن الله التوفیق

علی محمدی

جهت حمایت از ما:لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید.

منابع ومأخذ———————————————————–

ردیف

نام کتاب

مؤلف

چاپ

سال چاپ

محل چاپ

ناشر

1

قرآن کریم

 

 

 

 

2

نهج البلاغه

محمددشتی

سوم

1386

تهران

انتشارات پیام عدالت

3

سیری در نهج البلاغه

شهید مرتضی مطهری

48

1390

قم

انتشارات صدرا

4

بیست گفتار

شهید مرتضی مطهری

38

1391

قم

انتشارات صدرا

5

عدل الهی

شهید مرتضی مطهری

37

1390

قم

انتشارات صدرا

6

عدل

شهیدعبدالحسین دستغیب

اول

1373

قم

موسسه دارالکتاب

7

50درس عقائد برای جوانان

آیت الله مکارم شیرازی

نهم

1376

قم

مدرسه امام علی(علیه السلام)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *