چگونه گناه نکنیم( قسمت دوم)-shia muslim-20968

در دو شماره گذشته به ضمن بررسی نوع نگاه مادی‎گرایانه قوم نوح، به توضیح چگونگی برخورد خداوند با این نگاه و اجرای امر خود با همین اسباب وسایل مادی پرداختیم. همچنین ضمن ارائه شباهت‎های فراوان قوم نوح و مردم آخرالزمان، به طولانی بودن دعوت حضرت و در نهایت رسیدن امر الهی یعنی همان طوفان پس از حدود۹۵۰ دعوت، سال اشاره نمودیم و بر این امر تاکید کردیم که این مسئله درسی برای مردم آخرالزمان می‎باشد که از طولانی شدن غیبت امام معصوم سرخورده و ناامید نشده یقین خود بهامام غائب را محکم‎تر سازند؛ زیرا در مدت طولانی انتظار ، امور غیبی و الهی در جریان بوده و در عالم هستی موثر می‎باشد. در این شماره، به معرفی برخی دیگر از ویژگی‎های قوم نوح و شباهت‎های تفکر آنان با مردم آخرالزمان اشاره خواهیم نمود.

بسم الله الرحمن الرحیم
در خوشبینانه حالت رابطه میان حضرت نوح و قوم او، تقابل  دو دسته انسان است که با هم تفاوت دیالوگ دارند؛ بدین معنا که نوح آنها را می فهمد و می‎داند که فهم آن‎ها ناچیز و محدود به مادیات است؛ اما قوم او نوح را نمی‎فهمند و حرف اصلی آنان این است که ما خدای تو را نمی بینیم او را به ما نشان بده تا ایمان آوریم.
در این میان نوح حاضر به آوردن استدلال برای اثبات عقلی خداوند و حقانیت پیامبری خود است  اما قوم او حتی حاضر به گوش دادن به استدلال او نیستند.
وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً ‏
‏«من هر زمان که ایشان را دعوت کرده‌ام تا ( ایمان بیاورند و ) تو آنان را بیامرزی ، انگشتهای خود را به گوشهایشان فرو کرده‌اند ( تا ندای حق را نشنوند ) و جامه‌هایشان را بر سر کشیده‌اند ( تا قیافه مرا نبینند ) و ( در فسق و فجور و ظلم و زور بیشتر فرو رفته‌اند و بر کفر ) پافشاری کرده‌اند و سخت سرکشی نموده و بزرگی فروخته‌اند .»
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‎فرماید: «آنها(قوم نوح) دستیابی بشر به یقین عقلانی علی الخصوص در مسائل کلان زندگی را اگر نگوییم ناممکن حداقل دور از دسترس می‎دانستند.»
این در حالی که این مباحث از دسته عقلانی‎ترین مسائل بشری می‎باشد که حتی در امور روزانه نیز به کارگرفته‎می‎شود؛ به عنوان نمونه پس از رویدادن یک واقعه غیرقابل منتظره، عقل ما استدلال می‎کند کسی یا چیزی عامل اصلی آن بوده‎است حتی اگر نتوانیم آن عامل را با حواس پنج‎گانه خود درک نماییم.
این نوع برخورد در صدر اسلام از سوی کافران در واکنش به پیامبر نیز به واقع می‎شد و پس از آن، مدعیان اسلام، این برخورد و واکنش را با امام معصوم یعنی حسین ابن علی (ع) داشتند.
یعنی در روز عاشورا دشمنان در مقابل دعوت امام حسین به جبهه حق و بازگشت از مسیر باطل هلهله سر می‎دادند تا حتی صدای امام را نیز نشنوند.
از این‎رو بایدگفت اتفاقی که صدر اسلام  به وقوع پیوست سایه‎ای از تفکر قوم نوح بود که بر دشمنان حسین ابن علی تابید.

باید بر این نکته مهم توجه داشت که نقس انسان، آموزگار این تفکر یعنی تفکر حاکم بر قوم نوح است و شیطان با فریب نفسمان ما را به سوی اعتقاد به این تفکر و عمل بر مبنای آن سوق می‎دهد و اگر نتوانیم بر آن غلبه نماییم چه بسا بدتر از آنچه که قوم نوح و دشمنان حسین انجام دادند انجام دهیم.
نکته قابل ذکر این است که در تمام برهه‎های تاریخ، این مسئله به اثبات رسیده‎است که رابطه امام و ماموم رابطه‎ای دو سویه می‎باشد. بدین معنا که تا ماموم نخواهد که به مسیر راست هدایت شود و تحت مدیریت امام معصوم قرار گیرد، کاری از دست امام ساخته نیست. مانند زمان حضرت امیر المومنین که مردم با ایشان همراهی نکردند و ایشان نتوانست جامعه آرمانی خود را بسازد.
انسان‎های عصر حاضر نیز، مدیریت ولی معصوم را نخواستند و عقل بشر را برای مدیریت جمعی توانمند دانستند و اکنون دچار مشکلات جهانی و گسترده شده‎اند.
از این روست که در زمان غیبت امام معصوم، مردم باید نشانه‎های خواستن امام را به خداوند ارائه دهند و به تعبیری مانور خواستن امام را به خدا نشان دهند تا خدا امام معصوم  را بفرستد؛ باید گفت فلسفه اصلی جمهوری اسلامی نیز این می‎باشد؛ یعنی مردم با تبعیت از ولی غیر معصوم که در امور دینی و سیاسی فقیه می‎باشد، در مقابل باطل ایستادگی کرده و می‎کنند و بدین وسیله  به خدا نشان اعلام می‎دارند که آماده تبعیت محض از ولی معصوم هستند.
از این رو جبهه باطل و اعوان و انصار شیطان که خواستار تعویق در امر ظهور هستند، دست به‎کار شده  و مانع رسیدن سخنان جبهه حق به گوش جهانیان هستند؛ یعنی چون مرکب دجال که همان رسانه است را در اختیار دارند، مردم جهان را سرگرم کرده و مانع انتشار سخن حق می‎شوند؛ مانند اقدامی که غرب علیه رسانه‎های خارجی زبانی ایران مانند پرس تی وی و العالم انجام داد.
بنابراین باید نوع تفکر و اقدامات قوم نوح در مقابل سخنان حق، امروز نیز به شیوه مدرن در جریان است.
• آمپریسم: دومین شاخصه قوم نوح
دومین شاخصه بسیار مهم در میان قوم نوح آمپریسم  و حس گرایی بود که درون این دیدگاه اکسپریمنالیزم  بیرون می‎آید یعنی اصالت آزمایش. یعنی آنچه قابلیت آزمایش دارد وجود دارد.
از نظر منطقی تفاوت بین این که اعلام کنیم من می دانم چیزی وجود ندارد با این که من نمی دانم که یک چیز وجود دارد یا نه بسیار زیاد می‎باشد و گفتن جمله اول و اعلام آن بسیار جرأت می‎خواهد. زیرا با یقین در مورد چیزی که نمی‎دانیم صحبت می‎کنیم و در واقع دچار مغلطه و سفسطه شده‎ایم . معتقدان به آمپریسم چنین دیدگاهی دارند و  می‌گویند چون حس نمی‎کنیم پس وجود ندارد. یعنی بر این امر معتقدند که  اگر چیزی وجود داشته باشد باید آن را حس کرد در غیر این صورت وجود نخواهد داشت.
اکسپریمنتالیزم می‎گوید سخن گفتن از چیزی که در حوزه حس و تجربه قرار نگیرد، اساسا بی‎فایده و اثبات‎ناپذیر است.
این در حالی است که خداوند از بندگان می‎خواهد با عقل خود به خدا برسند و برای رسیدن به خدا، به حواس پنج‎گانه بسنده ننمایند.

باید گفت تجربه نشان‎داده‎است که هیچ کس نمی‎تواند بگوید نمی بینم پس نیست؛ زیرا بارها در زندگی روزانه خود با استفاده از عقل خود استدلال می‎کند بسیاری از چیزهایی که نمی‎بیند وجود دارد
بنابراین همان‎گونه عقل ما به ما می‎گوید که صرف ندیدن و حس نکردن اجازه اعلام نبودن را نمی‎دهد و حداقل باید گفت نمی‎دانم یک چیز وجود دارد یا نه .
تنها فردی می‎تواند به یقین بگوید چیزی نیست و وجود ندارد که علم مطلق و کافی در مورد آن مسئله داشته باشد.
ادامه دارد…

منبع:مصاف
برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‎پور / روایت عهد ۲۹/ با کشتی نوح تا کشتی حسین(ع)

پینوشت:

[۱]- نوح/ ۷

[۲]-  آمپریسم یا آمپریزم به معنای اصالت تجربه و حس است ؛ که می گوید هیچ شناخت بشری وجود ندارد که پایه های حسّی و تجربی نداشته باشد. نوع افراطی این مکتب فکری بر آن است که تنها منبع شناختی بشر که قابل اعتماد است ، داده های حسی و تجربی اوست و داده های عقلی و شهودی فاقد اعتبار می باشند.

[۳] – در این تفکر اصالت به آزمایش است و هرچه نتواند در چارچوب آزمایش‎های حسی و تجربی قرار گیرد، فاقد اعتبار می‎باشد.

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *