نهج البلاغه

شرح و تفسير حکمت 72 نهج البلاغه

شرح-نهج-البلاغه

الدَّهْرُ يُخْلِقُ الاَْبْدَانَ، وَيُجَدِّدُ الاْمَالَ، وَيُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَيُبَاعِدُ الاُْمْنِيَّةَ: مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَمَنْ فَاتَهُ تَعِبَ.

روزگار، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو مى سازد، مرگ را نزديك و خواسته ها را دور مى كند. كسى كه (تلاش كند و) به مواهب دنيا برسد خسته مى شود و كسى كه به آن نرسد رنج مى برد.

شرح و تفسير

بيداد روزگار

امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز و بيدارگر، آثار گذشت روزگار را در وجود انسان ها بيان مى دارد و مى فرمايد: «روزگار، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو مى سازد مرگ را نزديك و خواسته ها را دور مى كند. كسى كه (تلاش كند و) به مواهب آن برسد سخت خسته مى شود و كسى كه (بعد از تلاش) به آن نرسد رنج مى برد»; (الدَّهْرُ يُخْلِقُ الاَْبْدَانَ، وَيُجَدِّدُ الاْمَالَ، وَيُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَيُبَاعِدُ الاُْمْنِيَّةَ: مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَمَنْ فَاتَهُ تَعِبَ). امام(عليه السلام) در اين چند جمله كوتاه و پر معنا چند نكته مهم را يادآورد مى شود: نخست اين كه گذشت روزگار بدن ها را كهنه و فرسوده مى كند و اين از واضحات است كه بسيارى از مردم به آن توجه ندارند; هر سال و ماه، بلكه هر روز و ساعتى كه بر انسان مى گذرد، بخشى از قوا و نيروهاى خود را از دست مى دهد. درست مانند لباسى كه بر اثر مرور زمان كهنه و پوسيده مى شود و هيچ گونه استثنايى در آن نيست، بنابراين بايد كوشيد در مقابل آنچه از دست مى رود چيزى به دست آورد تا گرفتار خسران نشود. آيات شريفه (وَالْعَصرِ * إنَّ الاْنْسَانَ لَفِى خُسْر) نيز به همين معنا اشاره دارد. در دومين نكته مى فرمايد: «گذشت روزگار آرزوها را نو مى كند» اين مطلب به تجربه ثابت شده كه حرص بزرگسالان بر جمع مال و به دست آوردن مقام از جوانان بيشتر است و شايد دليل آن اين باشد كه انسان هر چه خود را به مرگ نزديك تر مى بيند احساس مى كند وقت كمترى براى رسيدن به آرزوها در اختيار دارد. به عكس جوانان فكر مى كنند وقت طولانى براى رسيدن به آرزوها دارند. در حديث معروف نبوى مى خوانيم: «يَشيبُ ابْنُ آدَمَ وَيَشُبُّ فيهِ خِصْلَتانِ; انسان پير مى شود ولى دو صفت در او جوان خواهد شد: حرص و آرزوهاى دور و دراز». آدمى پير چو شد حرص جوان مى گردد *** خواب در وقت سحرگاه گران مى گردد در سومين و چهارمين نكته به نزديك شدن انسان به مرگ و فاصله گرفتن از خواسته ها اشاره مى كند. فاعل اين دو فعل همان «دهر» و گذشت روزگار است زيرا عمر انسان به هر حال محدود است و سرمايه اى است كه با گذشت زمان تدريجاً نقصان مى پذيرد و به همان نسبت، انسان از خواسته هايش دور مى شود چون زمان كوتاه ترى براى رسيدن به خواسته ها در اختيار دارد. اضافه بر اين نيروهاى او هم رو به ضعف و كاستى مى رود و اين عامل ديگرى است كه او را از خواسته هايش دور مى سازد. گرچه «آمال» و «اُمنيّه» هر دو معناى قريب به يكديگر دارند و به معناى آرزوها و خواسته هاست; ولى به نظر مى رسد «آمال» بيشتر در مورد آرزوهاى دست يافتنى و «اُمنيّه» در مورد آرزوهاى دست نيافتنى به كار مى رود، هرچند گاه در غير اين مورد نيز استفاده مى شود. بنابراين جمله «يُجَدِّدُ الاْمالَ» اشاره به اين است كه انسان هر روز آرزوى تازه اى براى خود پيدا مى كند و براى رسيدن به آن مشغول تلاش مى شود و هر روز خواسته هاى او بر اثر گذشت زمان از دسترس وى دورتر مى شود. سپس امام(عليه السلام) به پنجمين و ششمين نكته اشاره فرموده و كسانى را كه به خواسته هاى دنيوى خود مى رسند گرفتار خستگى و آنان راكه به آن نمى رسند گرفتار درد و رنج معرفى مى كند و مفهوم آن اين است كه نه آنها كه بر خواسته هاى دنيوى خود پيروز مى شوند آرامش و راحتى دارند و نه آنان كه ناكام مى مانند، زيرا همان گونه كه به دست آوردن مواهب مادى با مشكلاتى روبروست، نگه داشتن آن مشكلات بيشترى را در پى دارد. ضمير در «به» گرچه ظاهراً به «دهر» (روزگار) باز مى گردد; ولى از آنجا كه پيروزى به روزگار معنا ندارد، منظور از آن همان مواهب دنياست و قرينه آن جمله هاى «ظَفِرَ» و «فاتَ» است. دقت در نكات حكمت هاى بالا كافى است انسان را به موقعيت خود در زندگى دنيا آشنا سازد و از هر گونه زيادى روى و خيال پردازى و غفلت باز دارد و به تلاش درباره فراهم ساختن زاد و توشه آخرت توجه دهد. اين نكته نيز شايان دقت است كه «دهر» در اصل و ريشه لغت به معناى غلبه است; ولى از آنجا كه زمان بر هر كس و هر چيز غلبه پيدا مى كند، آن را دهر ناميده اند، بنابراين دهر همان گذشت شب و روز و سال و ماه است و گاه (مانند آنچه در ذيل كلام حكمت آميز بالا آمد) به معناى مواهب دنيا آمده است. در حديثى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى خوانيم كه مى فرمود: دهر سه روز است و تو در ميان اين سه روز قرار گرفته اى: روزى كه گذشت و آنچه در آن بودى كه هرگز باز نمى گردد. اگر در آن روز عمل نيكى انجام داده اى از گذشتن آن غمگين نخواهى شد و از رفتن به استقبال آينده خوشحال خواهى بود و اگر كوتاهى و تقصير در آن كرده اى از رفتنش شديدا غمگين مى شوى و از كوتاهى خود حسرت مى خورى. روز ديگر همان است كه تو امروز در آن از صبحگاهان آغاز كرده اى و نمى دانى به آخر مى رسانى يا نه و اگر آن را به آخر برسانى نمى دانى آيا بهره تو در آن همان كوتاهى و تقصير همانند روز گذشته است يا نه. و روز سوم روزى است كه در انتظار آن هستى و باز نمى دانى آيا در آن كوتاهى خواهى كرد يا نه (و هرگز نمى دانى آن را درك خواهى نمود يا نه) بنابراين آنچه را كه الان در آن هستى غنيمت بشمار و فكر كن كه غير از امروز و امشب را در اختيار ندارى. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در اينجا اشعارى را آورده و نام شاعرش را ذكر نكرده است; اشعارى بسيار گويا و بيدار كننده كه ذيلاً به چند بيت آن اشاره مى شود: كَأنَّكَ لَمْ تَسْمَعْ بِأخْبارِ مَنْ مَضى *** وَلَمْ تَرَ بِالْباقينَ ما صَنَعَ الدَّهْرُ فَإنْ كُنْتَ لا تَدْرى فَتِلْكَ دِيارُهُمْ *** عَفاها مَحالُ الرّيحِ بَعْدَكَ وَالْقَطْرُ وَهَلْ أبْصَرَتْ عَيْناكَ حَيّاً بِمَنْزِل *** عَلَى الدَّهِرِ إلاّ بِالْعَراءِ لَهُ قَبْرٌ فَلا تَحْسَبَنَّ الْوَفْرَ مالاً جَمَعْتَهُ *** وَلكِنْ ما قَدَّمْتَ مِنْ صالِح وَفْرٌ مَضى جامِعُوا الاْمْوال لَمْ يَتَزَوَّدُوا *** سِوَى الْفَقْرَ يا بُؤسى لِمَنْ زادَهُ الْفَقْرُ فَحَتّامَ لا تَصْحُو وَقَدْ قَرُبَ الْمَدى *** وَحتّامَ لا يَنْجابُ عَنْ قَلْبِكَ السُّكرُ گويا اخبار پيشينيان را نشنيده اى و گويا نديده اى كه روزگار با آنان كه باقى ماندند، چه مى كند. اگر نمى دانى اين خانه ها و كاخ هاى آنهاست كه ورزش بادها گرد و غبار كهنگى بر آن پاشيده و باران ها بر آن باريده و فرسوده ساخته است. آيا هرگز چشم تو انسان زنده اى را ديده است كه از گردش روزگار كنار برود جز اين كه زمانه قبرى براى او در بيابان فراهم خواهد ساخت؟ گمان نكن اموالى را كه جمع كرده اى چيز پرارزشى است، بلكه اعمال صالحى را كه از پيش فرستاده اى پر ارزش است. گردآورندگان اموال رفتند و زاد و توشه اى جز فقر با خود نبردند واى به حال كسى كه زاد و توشه اش فقر باشد. تا كى بيدار نمى شوى هنگام رفتن نزديك شده و تا كى مستى شهوات از قلب تو خارج نمى شود.

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *