ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آنچه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.
…………………………………………………………………………………………………………………….
پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاریهایش، زیبا،درخشان و جاودانی است.
مراسم نامگذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه میخوانیم:
…………………………………………………………………………………………………………………….
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمیگیرم، صبر میکنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم میگیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام میرساند و میفرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشتهام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه میکنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار است.
…………………………………………………………………………………………………………………….
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینتبخش کتاب خود ساختهاند.
…………………………………………………………………………………………………………………….
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعههای معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنجها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوهگر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
رویایی دردناک
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رویا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو میکند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر میکند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رویا را در تاریخ چنین میخوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو میافتادم؛ تا اینکه به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا میرود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آنها هم از دنیا میروند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک میگردد».
…………………………………………………………………………………………………………………….
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختیهای زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبندهای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.
…………………………………………………………………………………………………………………….
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطرههای تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم، یعقوب، یوسف و امام سجاد آوردهاند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنههای مصیبتبار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره میکرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود میآمد و او برای خدا صبر میکرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود میساخت، تا زمینهای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
…………………………………………………………………………………………………………………….
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار میآید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده میشد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.
…………………………………………………………………………………………………………………….
آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا میرسد و تکفین مادر پایان مییابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع میکنند و لحظاتی مادر را در آغوش میگیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند… بیایید گوشه ای از این ماجرای غمافزا را از زبان امیرالمومنین بشنویم:
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به امکلثوم، زینب، حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشهای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین میگفتند: اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمیشود. ای مادر حسن! ای مادر حسین! هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
علی فرمود:
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند؛…».
و بدین سان زینب مادری مهربان، مونسی عطوف و پناهی آرامبخش را در سنین کودکی از دست میدهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی میکند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظهای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمیکند و با استواری گام برمیدارد و رسالتش را به انجام میرساند.
…………………………………………………………………………………………………………………….
بعد از مادر
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب میکرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد مییابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بیشماری را تجربه کرده و در برابر آنها مقاومت میکند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر میگذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است، ولی از آنجا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش میکند، علاقه و پیوند روحی و عاطفیای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار مییابد و زینب لحظهای نمیتواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات، چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان میکند و چیزی نمیتواند مانع این پیوند و بستگی گردد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
زندگی مشترک
اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او میداند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست، رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمیکند. او میداند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او میداند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری، و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید میکند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان مییابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل میگردد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
همسر زینب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابیطالب را که معروف به جعفر طیار است، میتوان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر، زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمیدانم به خاطر کدام یک خوشحالتر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند، پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آنها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد، که جعفر به همراه همسرش و عدهای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص) به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید، پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت، بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمومنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.
…………………………………………………………………………………………………………………….
در محیط خانه
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکلگیری شخصیت او دوران کودکی است. تاثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دورههای دیگر زندگی است. اعمال، رفتار، برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت، روح حساس و لطیف فرزند را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر میتوانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات، روحیات و خصلت های کودکشان را نمونهای از روحیات و صفات خود بدانند.
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تاثیر این تربیتها، به قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی میداند که هر بذری را پذیراست.
بنابراین میتوان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.
اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت، که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانوادهای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمیداشتند.
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد مییابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا میگیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست مییابد و به کمال میرسد.
و بدین گونه مهمترین و اساسیترین کلاس آموزش خانهداری، شوهرداری، تربیت فرزند، اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو میگرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ که زیباترین و خداییترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرامبخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش میکرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که میفرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه میکردم،تمام غم و غصه هایم برطرف میشد و او هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.
زینب نمونه باشکوه صمیمیت، همدلی و همراهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانهداری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و میدید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه میکرد و مادر آسیا میکرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.
زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطرههای او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمیکرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم را فرا میگرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست.
و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است، دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر میرود و کانون زندگی را تشکیل میدهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونهای در سنگر مقدس خانه انجام وظیفه میکند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت میکند که نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
در مکتب پدر
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهیها و بهرههای فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکلگیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است.
…………………………………………………………………………………………………………………….
صبر و بردباری
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد میکرد و مسلمانان را به آن توصیه میفرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران، حوادث را به دقت پیگیری میکرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را میدید، دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز میداد و شاهد کینهتوزیهای ابوسفیانها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر، لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه میزدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب، همه این دشمنیها را میدید و عظمت صبر پدر را درمییافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
زینب از صبر او الهام میگرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
عدالت گستری
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری میشود؛ مردم به خانه امیرالمومنین هجوم میآورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها، بیعدالتیها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست میگیرد.
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آنچه از عطایای عثمان، و آنچه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده، بیابم به صاحبش برمیگردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیتالمال میطلبید، آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل، فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله میکنی! اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است! تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیتالمال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع میکردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
……………………………………………………………………………………………………………………
ظلم ستیزی
دوران حکومت علی (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیشتر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام، دشمنان خطرناک و مکار و حیلهگری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده میکردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوستهای از دیانت با علی دشمنی میکردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و … و علی که برای عدالتگستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزهای سخت، طولانی و طاقتفرسا راهی در پیش خود نمی یافت.
زینب حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده میکرد، از آن عبرت میگرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلتهای بیشمار پدرش الهام میگرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموختههای خود را در صحنههای بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و… به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمنستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است.
…………………………………………………………………………………………………………………….
در سوگ پدر
سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت میداد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب علیها السلام، همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافتهاش را نظاره کرد.
زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسشها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثهای که دل سنگ را آب میکند و دوستان حضرت را بیتاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.
شهادت امیرالمومنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغدیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمیگزیند.
دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (ع)، بررسی تحلیلهایی است که علی (ع) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (ع) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بیوفایی آنچنانند که علی (ع) آروز میکند: «ای کاش آنها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد.
امام مجتبی با چنین مردمی و با چنان روحیههایی سر و کار داشت و طبیعی است که کار کردن با این مردم و مبارزه با دشمن به وسیله این جمعیت، بی فایده است و بدانجا می انجامد که سجاده از زیر پای امام میکشند، به ایشان اهانت میکنند و حضرت را مجروح میسازند.
زینب در روزگار برادرش امام مجتبی همانند روزگار مظلومیت پدرش، شاهد بی وفایی مردم و توطئههای حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادرش امام مجتبی است. او جامعه و زمان خود را به خوبی میشناسد و میداند که ایستادگی در برابر ظلم و قیام علیه ظالم علاوه بر رهبری انسانی کامل و عبدی صالح به عنوان امام معصوم نیازمند امتی با وفا و گوش به فرمان است.
او به خوبی دریافت که مدعیان پیروی از اهلبیت در هنگام سختی و امتحان به سرعت رو به کاستی میگذارند و همه ارزشهای دینی و معنوی را به دنیای فانی می فروشند و امام معصومی چون امام مجتبی را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود میکنند. زینب دوست و دشمن واقعی را میشناسد و جز تسلیم و انقیاد و آمادگی برای اجرای منویات امامش از خود هیچ اراده و خواستی ندارد. زینب در این مدت خود را در رنجهایی که امام مجتبی از مردم نابکار آن زمان میکشید، سهیم و شریک میدانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (ع) بود. او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشکهای غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغها که بر دل سوخته اش نهاده شد. عظمت و بزرگی این مصیبتها، دردها، رنجها و غمها را زینب در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت شهادت امام حسین و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند…».
باری شعار زینب در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهداست که در اوج مصیبتهای سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد: «… صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان»
علت وفات حضرت زینب:
در هیچ کدام از مآخذ و منابعی که مراجعه کرده ایم دیده نشده که حضرت زینب کبری(س) در نهر آبی غرق شود. برخی از منابع و مآخذی که مورد مراجعه قرار گرفت از این قرار است:
اعیان الشیعه، ج 7، چاپ رحلی، حرف زاء – اسدالغابه، ج 7، کتاب النساء، چاپ بیروت – الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، کتاب النساء، چاپ مصر – طبقات، ج 8، چاپ بیروت – الاعلام، زرکلی، ج 3، چاپ نهم بیروت – معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 219، شماره مسلسل 15659 – تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال 40 هجری و حوادث سال 60 – بحارالانوار، ج 45، ج 28، ج 44 و ج 42 – تاریخ و اماکن سیاحتی و زیارتی سوریه، اصغر قائدان – منتخب التواریخ – تنقیح المقال، ج 3، فصل نساء – ریاحین الشریعه، ج 3 – زندگانی زینب کبری، شهید دستغیب – المجالس السنیه، سید محسن امین – منتهی الامال، ج 1 – زینب الکبری من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 696 و کتاب های دیگر.
در هیچ کدام از این منابع مسأله غرق شدن مطرح نشده است. دشمنان اهل بیت(ع) اینگونه داستان ها را می سازند تا در بین مردم از شخصیت این بزرگواران کم کنند. حضرت زینب یک شخصیت مورد احترام برای همه بود و همواره با او افرادی بودند و در خدمت او بودند. او تنها نبود تا در آب خفه شود.
درباره چگونگی وفات حضرت زینب کبری باید گفت: براساس برخی از نوشته ها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد V}(منتخب التواریخ، ص 67). {V
و این احتمال طبیعی تر به نظر می رسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد. براساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید V} (زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص 592).{V
این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمی تواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمی دهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال می زنند.
در تاریخ وفات آن حضرت هم اختلاف هست. مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است V}(همان). {V
حضرت زینب(س) چگونه و در کجا چشم از جهان فرو بست؟
در مورد محل دفن حضرت زینب(س) سه قول هست:
1. حضرت زینب (س ) به مدینه آمد و پس از ورود به مدینه پیوسته عزادار و گریان بود تا این که پس از یک سال و نیم در همان مدینه از دنیا رفت و در همان جا دفن شد. اکنون از قبر آن بانوی محترمه , اثری در دست نیست . این قول را علامه سید محسن امین اختیار کرده و از اقوال دیگر معتبرتر می داند.
2. حضرت زینب (س ) پس از ورود به مدینه , در مجالس و محافل سخن می گفت و مظالم و جنایات یزیدیان را بازگو می کرد. فرماندار مدینه ماجرا را به یزید نوشت و او دستور داد زینب را مخیر سازند تا هر شهری که می خواهد (غیر از مکه و مدینه ) برود. حضرت زینب به شام رفت و در آن جا اقامت کرد و پس از چندی در همان جا از دنیا رفت . البته برخی احتمال داده اند قبری که در شام است , قبر زینب صغری (ام کلثوم ) است , نه قبر زینب کبری.
3. زینب (س ) به علت افشاگری علیه دستگاه بنی امیه , مجبور شد که مدینه را ترک کند. از این رو مصر را انتخاب کرد و در آن جا رحل اقامت افکند و همان جا از دنیا رفت . سیده زینب در شهر قاهره هم اکنون زیارتگاه مجلل و با شکوهی است و…)), (ر.ک : زندگانی حضرت فاطمه (س ) و دختر آن حضرت , سید هاشم رسولی محلاتی ).
بنابراین نمىتوان به صورت یقینى گفت که قبر حضرت زینب(س) در شام است و اگر مسلّم باشد که آنان در شام دفن شدهاند در این صورت مىتوان پرسید که آیا آنان دوباره به شام برگشتهاند؟ در این مورد برخى از مورّخان نوشتهاند که حضرت زینب کبرى(س) در اثر قحطى در مدینه و یا واقعهى «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه به شام آمد و در آنجا وفات یافت و واقعه «حرّه» این است که در سال 62 هجرى قمرى مردم مدینه یزید را از حکومت خلع و حاکم اموى مدینه را عزل کردند. این خبر به یزید رسید. یزید، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدینه فرستاد. نیروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدینه در مکانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت کردندV}(تاریخ و اماکن سیاحتى و زیارتى سوریه، ص 63 و منتخبالتواریخ، ص 66).{V
آن چه باید در این گونه موارد مورد توجه واقع شود این است که دشمن همواره تلاش مىکرد تا اقلیت شیعه را که پیرو امامان معصوم بودند، از بین ببرد و براى همین در کربلا همه را کشتند و در واقعه «حرّه» بسیارى از علویان را کشتند و به این کشتار در طول تاریخ ادامه دادند. با وجود این گونه دشمنان چطور مىتوان در باب ولادت، وفات، محل دفن و تاریخ زندگى این شخصیّتها سخن قاطعانه گفت؟!
نکته دیگری که توجه به آن خوب است این است که آنچه مهم است انجام زیارت و ارتباط معنوی با اولیای خدا است لذا ما در، هر سه مورد حضرت زینت سلام الله علیها را زیارت می کنیم و هیچ گونه مشکلی ندارد و در، هر صورت این بارگاهها مرکز عبادت و توسل به حضرات معصومین و زینب کبری است و دشمن شکن هم هست.
حضرت زینب سلام الله علیها مگر بعد از اربعین به مدینه برنگشتند، چرا قبر آن حضرت در شام قرار دارد؟
پاسخ: از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.
1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه» یا «راویه» تعبیر آوردهاند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه میروند، این مکان را زیارت میکنند.
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
برای هر یک از این احتمالات میتوان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی( الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93) . ، شبلنجی و شیخ حسن عدوی خمراوی (نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 . مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156،) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیتبودهاند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام» و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات (اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122 )نیز این احتمال را تقویت کردهاند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری ( هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353)، محمد حسن خان در خیرات حسان) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29،) سید حسن صدر در نزهة اهل الحرمین( نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39 ) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام احتمال شام را تقویت کردهاند. محقق اخیر با روشی عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است.
از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، میتوان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب کبریت الاحمر ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب الطراز المذهب )الطراز المذهب، ص 485)، که در تکمیل «ناسخ التواریخ» بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه ( اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141) را نام برد.
برای هر یک از این سه احتمال دلائلی ذکرشده است که پس از بیان هر یک، به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت .
الف: احتمال مصر
برای این احتمال دلیل زیر بیان شده است:
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات» 6 روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آنها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد، ما برای جلوگیری از طولانی شدن کلام روایات را ذکر نمی کنیم. ( اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، صص 115- 122).
نقد و بررسی
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان میگردد:
بررسی روایات از نظر سند
1- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از:
زهران بن مالک – عبدالله بن عبدالرحمن العتبی – علی بن احمد الباهلی – قاسم بن عبدالرزاق – محمد بن عبدالله – علی بن محمد بن عبدالله – عسامة المعافری – عبدالملک بن سعید الانصاری – وهب بن سعید الاوسی – اسماعیل بن محمد البصری – حمزة المکفوف .
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی 233 )میرسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیتبوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمیتواند قابل اعتماد و استناد باشد.
بررسی مفاد روایات
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست. مثلا روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین علیه السلام دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین علیه السلام در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه آنچه مسلم است این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافتخود دعوت کرد.
از طرف دیگر، پس از حادثه کربلا یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب علیها السلام را مجبور به هجرت از این شهر بکند، بلکه بر عکس پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومتیزید، وی از آزار و اذیتخاندان امام حسین علیه السلام پرهیز میکرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود .چنانکه در جریان شورش مردم مدینه علی بن الحسین علیهما السلام و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند.
علاوه بر اینها چند تناقض دیگر نیز در این روایات به چشم میخورد که نشان میدهد احتمالا جعل و تحریف در این روایات وجود دارد از آن جمله:
1. روایت اول حاکی است که حضرت زینب قسم یاد کرد مدینه را ترک نکند ولی روایات دیگر میگوید: او از مدینه هجرت کرد و به مصر رفت; یعنی سوگند خود را نقض کرد. آیا این معنی از حضرت زینب باور کردنی است؟
2. روایت دوم حاکی است که حضرت زینب علیها السلام چند روز به آخر ذیحجه مانده وارد مصر شد و روایت پنجم میگوید: حضرت زینب علیها السلام پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر درگذشت. بر این اساس وفات آن بانوی بزرگ باید در ذیقعده سال بعد رخ داده باشد در حالی که روایتششم حاکی است که او در رجب سال 62 وفات یافته است و با هم سازگار نیستند. و چندین تناقض دیگر که به جهت اختصار بیان نمی شود.
زینب مدفون در مصر کیست؟
اکنون این پرسش پیش میآید که اگر حضرت زینب علیها السلام دختر علی علیه السلام در مصر دفن نشده است پس قبری که در محله «قناطر السباع» قاهره است متعلق به کیست؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآوری کنیم که از بررسی و تتبع در تاریخ روشن میگردد که زینبی که در مصر (قاهره) دفن شده است، زینب بنتیحیی المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب است. ولی از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین آنها میگردد، بسیاری از مردم تصور کردهاند که این همان زینب مشهور یعنی زینب دختر علی بن ابیطالب علیهما السلام است( اعیان الشیعه، ج 7، ص 142 ) در حالی که این تصور کاملا بیاساس است. البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول است، چنانکه امامان ما را پسر پیغمبر میخوانند. بنابراین اگر زینب بنتیحیی را زینب بنت علی علیهما السلام بخوانند، هیچ اشکالی نخواهد داشت.
ب: احتمال مدینه
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و برای این مطلب دلیل میآورد که:
بازگشتحضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعی و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد.
این دلیل در واقع نوعی استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است .
نقد و بررسی
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست اما برخی از صاحب نظران، نظریه معظم له را نمیپذیرند و معتقدند که:
گرچه دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آنها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص میشد. در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانی همچون «ام البنین» که در بقیع دفن شدهاند در کتابهایی مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی علیه السلام مینویسد: «حسن بن علی در کنار قبر مادرش فاطمه علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا اینزمان سنگی است که نام مادرش روی آن نوشته شد است.( التنبیه و الاشراف، ص 260، چاپ مصر).
و این نشان میدهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودی روی قبر نوشته میشد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد، و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟
از طرف دیگر موضوعات تاریخی جای اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشتحضرت زینب علیها السلام به مدینه قطعی است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. (مرقد العقیله زینب، محمد حسنین السابقی، ص103)
ج: احتمال شام
طرفداران این نظریه میگویند: در مدینه قحطی و دست تنگی شدیدی به وجود آمد. عبدالله جعفر تصمیم گرفتبا همسر خود ; حضرت زینب علیها السلام به شام که مقداری زمین زراعتی داشتسفرکند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب علیها السلام در همانجا درگذشت) خیرات حسان، محمد حسن خان، ص 29، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353; نزهة اهل الحرمین، سید حسن صدر، ص 39).
نقد و بررسی
1- اینکه گفته شده است که عبدالله بن جعفر در حومه دمشق مزرعه و قریه داشته و همراه همسرش جهتسرکشی یا بهره برداری از آنها رفته بوده و در این سفر حضرت زینب علیها السلام درگذشته است مطلب بیاساسی است. در هیچ یک از کتب تاریخی از چنین مزرعهای اسمی به میان نیامده و اصولا چون عبدالله فرد بخشندهای بوده هرگز مال و ثروت در دست او دوام نمیآورده است، بنابراین چگونه ممکن است دارای چنین مزرعه و قریهای بوده باشد؟
2- اگر فرضا عبدالله بن جعفر چنین مزرعهای داشته، ممکن بود شخصا برای رسیدگی به وضع آن به شام برود و دیگر نیازی به بردن همسر و دیگر اعضای خانواده خود که مستلزم هزینه زیادی بود، نداشت.
3- مدینه از شهرهای مهمی است که مثل بسیاری از شهرهای مهم دنیا برای آن تاریخهای متعددی نوشتهاند. بعضی از این کتابها به حوادث مهمی که در مدینه اتفاق افتاده مثل زلزله، آتش گرفتن حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وزیدن باد سرخ و . .. پرداختهاند. اگر چنان قحطی و گرسنگی در آن سال در مدینه اتفاق افتاده بود، قطعا در این کتابهای تاریخی درباره آن بحث میشد، در حالی که چنین چیزی مطرح نشده است.
نتیجه بحث
پس از بررسی سه احتمال در مورد محل دفن حضرت زینب کبری علیها السلام میتوان چنین نتیجه گرفت که:
احتمال مصر اشکالات فراوان دارد، احتمال مدینه بدون دلیل است، و احتمال شام مشهورتر از بقیه احتمالات است
حضرت زینب سلام الله علیها در سال 65 هجرت ، 15 رجب وفات کرد. پس از این که آن حضرت به همراه اسیران به مدینه برگشت مردم را بر ضد یزید به قیام دعوت کرد. فرماندار مدینه فعالیت های آن حضرت را به یزید گزارش کرد و یزید دستور داد او را از مدینه تبعید کردند. V}(زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، نوشته علی محمد علی دخیل، ص 10 و ص 45){V
و بنابر قولی دیگر ایشان در سال 62 هجرت در شب یکشنبه، چهاردهم رجب، یعنی 18 ماه پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به لقاءالله پیوست.
برای توضیح بیشتر به این مطالب توجه بکنید:
در مورد سفر و عزیمت ایشان اقوال متفاوت وجود دارد:
بعضی مینویسند، علت این که حضرت زینب(سلام الله علیها) به مصر یا شام آمد و در آنجا از دنیا رفت ، این بوده است که زینب(سلام الله علیها) را به دستور یزید به مصر یا شام تبعید کردهاند، چرا که میدیدند اگر او در مدینه بماند سرزمین حجاز را بر ضد دستگاه یزید میشوراند، زیرا زینب(سلام الله علیها) در مدینه همواره رسواگر حکومت یزید بود و مردم را بر ضد او میشوراند و هدف شهیدان کربلا را بیان میکرد. از این رو، یزید برای فرماندار مدینه نوشت سکونت و ماندن زینب(سلام الله علیها) در مدینه و مکه ممنوع است. ولی تبعید نیز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با این که در مصر یا در شام تحت نظر بود پیام شهیدان را به مردم میرساند و بر ضد طاغوت سخن میگفت. تا این که در سال 62 هجرت در شب یکشنبه، چهاردهم رجب، یعنی 18 ماه پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به لقاءالله پیوست.(1)
بنا بر قولی دیگر حضرت زینب سلام الله علیها در سال 65 ه ق 15 رجب وفات کرد.(زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، نوشته علی محمد علی دخیل، ص 10 و ص 45)
مصعب بن عبدالله گوید: حضرت زینب(سلام الله علیها) دختر علی(علیه السلام) در مدینه مردم را برای قیام و خونخواهی حسین(علیه السلام) گرد میآورد. چون عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد، و مردم را برای انتقام خون حسین(علیه السلام) و برکناری یزید از حکومت تهییج نمود، و خبر به اهل مدینه رسید، زینب(سلام الله علیها) برای مردم سخنرانی نمود و آنها را برای خونخواهی برانگیخت. چون خبر به عمرو بن سعید (والی مدینه) رسید، برای یزید نامهای نوشت و او را مطلع کرد. یزید در جواب نامه نوشت که بین زینب و مردم جدایی بینداز، لذا دستور تبعید از مدینه و سکونت در هر جا که بخواهند صادر شد.و آن حضرت قصد سفر نمود و کسانی که از بنیهاشم قصد همراهی حضرت را داشتند به قصد مصر حرکت کردند، و هنوز چند روزی از رجب باقی مانده بود.(2)
محدث نوری گوید: علت مسافرت حضرت زینب(سلام الله علیها) از مدینه به شام، این بود که قحطی شدیدی در حجاز و مدینه پدید آمد. عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب(سلام الله علیها) تصمیم گرفت به شام سفر کند، و پس از نابودی قحطی، به حجاز بازگردد. او به سوی شام حرکت نمود، و زینب(سلام الله علیها)در این سفر همراه شوهرش بود. آنها به شام آمدند، و در آنجا اقامت نمودند، و پس از مدتی حضرت زینب(سلام الله علیها) بیمار شد و بر اثر آن از دنیا رفت. و پیکر مطهرش در همانجا که ملک عبدالله بود و هماکنون بارگاه حضرت زینب(سلام الله علیها) در آن قرار دارد، به خاک سپرده شد. (3)
مرحوم سید حسن صدر در کتاب «نزهه اهل الحرمین» مینویسد: زینب کبری دختر امیرالمؤمنین(علیه السلام) که کنیه او امکلثوم بود قبر شریفش در نزدیکی همسرش عبدالله بن جعفر خارج دمشق در شام معروف است. ایشان زمانی که قحطی شده بود به همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملک بن مروان به سوی شام آمدند، چه این که برای عبدالله قریهها و مزارع خارج شام بود. پس جناب زینب(سلام الله علیها) در آنجا از دنیا رفتند و در بعضی از قریهها دفن شدند. و تحقیق در علت دفن آن مخدره در آنجا همین است، و مطالب دیگری که میگویند غلط و بیاصل میباشد. پس آن را غنیمت بشمار که جماعتی به اشتباه افتادهاند. (4)
همانطور که می بینید در علت سفر قولی به دستور یزید مبنی بر تبعید ایشان دلالت دارد و قول دیگری علت سفر را قحطی ذکر می کند.
البته گفته شده ماخذ قول باینکه ایشان در شام مدفون است از صاحب کامل بهائی است که حضرت زینب در شام وفات کرد و سبب آن را بعضی چنین نقل کردهاند که در مدینه قحطی روی داد و عبدالله بن جعفر که عادت به بذل و عطا کرده بود و چیزی دیگر در دست او نمانده بود ناچار آن مخدره را برداشته بطرف شام رفته چه در آنجا علاقه زراعتی داشته است.(5)
این قول به ذهن نزدیکتر است الا آن که دلیل تاریخی ندارد و در کتب تاریخ و انساب و سیر و تراجم آثار صحیحی ندارد. (6)
و در مورد علت رحلت گفته شده حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از ورود به شام گرفتار تب میگردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا میکند، تا این که نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله میگوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله میگوید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی میزند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار کربلاست، یعنی پیراهن حسین(علیه السلام) را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام میگوید: «حسین، حسین، حسین! …» لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوه گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید.
سلام بر کاظمی ودرود عالی بود عالی….
سلام خیلی ممنون ا ستفاده کردیم …موفق باشید.