خواهران مبلغ, دانشنامه اخلاق اسلامی, صرفاًجهت مزاح

لطیفه های اخلاقی

توحیدthCAQUKX4Z

1)    کشتی با جبرئیل

روزی یکی از قهرمانان کشتی که زیاد به خود مغرور بود، خطاب به خداوند گفت: خدایا جبرئیل را بفرست با من کشتی بگیرد. همان شب تَب شدیدی بر او عارض شد و بیمار گردید؛ به طوری که موشی انگشت بزرگ پایش را می خورد و او بر دفع او قادر نبود. آنگاه صدای می شنوید که می گفت: تو موش را از خود دفع بنما، ما جبرئیل را خواهیم فرستاد.

2)    خلقت شتر

واعظی این آیه قرآن را می خواند که « آیا نگاه نمی کنید به شتر که چگونه آفریده شده است». و به قدرت خداوند استدلال می نمود. آن گاه کسی باگ زد که آفریدن شترکه افتخاری ندارد، انسان را بنگر که هواپیمایی به این بزرگی را به وجود آورده است. واعظ جواب داد: مگر خود انسان را که به وجود آورده است؟! آن شخص سر به زیر انداخت و ساکت گردید.

 عدالت خداوند

3)    خدا رحم کرد

روزی مرد ساده لوحی از زیر درخت گردو می گذشت که ناگاه گردوی به سرش افتاد و دردش گرفت. بعد از اندکی به خود آمد و گفت: خدا رحم کرد زیر درخت خربزه نبودم و الاّ افتادن خربزه گردنم را می شکست (درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر). غافل از اینکه خداوند حکیم عادل خربزه را در بستان روی زمین رشد و نمو می دهد و چنین خطر ندارد..

4)    آزار رساندن به حیوان

در گذشته دور جوانی روباهی را حبس نموده بود. گاه گاهی برای تفریح خود و دوستانش آتش روشن کرده، و به صورت حیوان زبان بسته نزدیک می ساخت. روباه از ترس، صدای ناهنجاری از خود خارج می نمود و سبب خنده حضّار می شد تا اینکه روزی آن جوان به خواب رفت و دهانش بازمانده بود. ماری سرش را در دهان او داخل نمود؛ او بیدار شده، وحشت زشده به اطراف می دوید و صدای ناخوشایند از خود خارج می نمد و بی اختیار دوستانش به خنده در می آمدند. سپس از روی ناچاری روبه را آزاد نود.

5)    مکافات عمل

شخصی پدر پیرش را که توان حرکت نداشت به صحرا برده، روی صخره ای رها کرد و خواست که برگردد، پدرش خندید و گفت: میبینم همان صخره ای است که روزی پدرم را آورده و روی آن نهاده ام و رفتم و می دانم روزی تورا پسرت همین جا گذاشته، ترک خواهد کرد.

6)    روی دیوار مردم

زمان حضرت داود(علیه السلام) مردی روی دیوار مردم رفته، در غیاب آنان مزاحم زنانشان می شد. روزی روی دیوار فکر کرد که ممکن است مردی دیگر هم مزاحم زن من شود، نادم شد و برگشت. وقتی به خانه اش رسید دید که مردی روی دیوار خانه او در حال فکر کردن است، صدا زد: ای مرد غریب من فکر کرده، از این کار برگشتم، تو نیز برگرد و برو…

مطالب مرتبط

1 نظر در “لطیفه های اخلاقی

  1. ضحی گفت:

    سلام خیلی ممنونم مطالب مفیدی بود ان شاء الله بتوانیم باپیاده کردن احکام واخلاق اسلامی دنیاو آخرت نیکویی داشته باشیم  ..خداقوت…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *