امامیه برای حسن و قبح عقلی به دلایلی تمسک کرده است از جمله:
۱-اگر حسن و قبح بخواهد از طریق شرع ثابت شود، به طور مطلق(هم شرعاً و هم عقلاً) منتفی و غیر قابل اثبات است.
توضیح: اگر حسن و قبح را به حکم عقل بدانیم به طوری که عقل را در ادراک حسن راستگویی و قبح دروغ مستقل بدانیم، در حکم به حسن آن چه شارع آن را حَسن دانسته و قبح آن چه شارع خبر به قبح آن داده، هیچ مشکلی پیش نمی آید، زیرا عقل، حکم به کذب می کند و شارع نیز از ارتکاب امر قبیح منزّه است.
اما اگر عقل را در حکم به حسن و قبح مستقل ندانیم، در این صورت اگر شارع خبر از حسن یا قبح چیزی بدهد نمی توانیم جزم و اطمینان به صدق سخنان شارع داشته باشیم تا به مضمون اخبار وی معتقد شویم و از این راه، حسن یا قبح یک فعل را کشف کنیم، زیرا احتمال دارد شارع در اخبار خود صادق نباشد و قبح کذب هم بنابر فرض ثابت نشده است و اگر بخواهیم از طریق اخبار خود شارع، قبح کذب را ثابت کنیم مستلزم دور است.[۱] (دلیل شیخ طوسی)
۲-خداوند کار قبیح نمىنماید، و در امر واجب و لازم اخلال نمىکند.
امامیَّه و موافقانشان از معتزله بر آنند که: از خداى تعالى فعل قبیح سر نمىزند و در امر لازم و واجب اخلال نمىنماید، بلکه جمیع افعال او از روى حکمت و صواب صادر مىگردد.
در افعال خداوند ظُلْم، و جَوْر، و عُدْوان، و کِذْب، و فاحشه وجود ندارد زیرا:
(اوَّلًا) خداوند متعال از بجا آوردن کار قبیح غَنى مىباشد.
(ثانیاً) خداوند متعال عِلم به قبح کار قبیح دارد. چون عالم است به جمیع معلومات (
. ثالثاً) خداوند متعال عالِم است به غناى خود از فعل قبیح.
و هر کس چنین باشد محال است از وى صدور فعل قبیح. و ضرورتِ حکم بدین مسأله گواه است هر کس با وجود این اوصاف ثلاثه از او فعل قبیحى صادر گردد، استحقاق مذمّت و ملامت را دارد.
و همچنین مىگوئیم: خداوند متعال قادر مىباشد، و شخص قادر کارى را که انجام مىدهد حتماً باید از روى هدف و داعى باشد. و داعى براى فعل از سه وجه خارج نیست: داعى حاجت، یا داعى جَهَالت، و یا داعى حِکْمَت.
اما داعى حاجت در صورتى است که عالِم به قبح فعل قبیح، محتاج به آن بوده باشد، پس براى رفع حاجتش از او فعل قبیح صادر مىشود.
و اما داعى جهالت در صورتى است که شخص قادر بر آن فعل، جاهل به قبحش باشد، در این صورت صحیح مىباشد که فعل از او صادر گردد.
و اما داعى حکمت در صورتى است که فعل، نیکو باشد. فلهذا براى رسیدن به حسن فعل، داعى بدان دعوت مىکند. و تقدیر ما اینک آن است که: فعل قبیح است و داعى حکمت بر آن تصوّر ندارد. و چون این دواعى سه گانه منتفى شد، صدور فعل قبیح از خدا مستحیل مىگردد.[۲]
۳-اگر حسن و قبح فقط به اعتبار دلیل سمعی و شرعی باشد صدور هیچ چیزی از خداوند قبیح نیست زیرا قبل از بیان شرع، حسن و قبح هیچ فعلی اثبات نشده، همانطور که در دلیل اول آمد، در این صورت ظاهر کردن معجزات توسط افرا دروغ گو و دادن معجزه به آن هاقبیح نخواهد بود و با این وضعیت، راه شناخت نبوت و تمیز پیامبر واقعی از مدعی مسدود می شود. زیرا کسی که به دنبال ادعای نبوت، معجزه هم بیاورد نمی توان او را تصدیق کرد زیرا مطابق فرض دادن معجزه به مدعی دروغین نیز امری جایز و ممکن است.(دلیل علامه حلّی)[۳]
۴-اگر شخص عاقلى را که اصولًا شریعتى از شرایع به گوشش نرسیده است و هیچ کدام از احکام را ندانسته است، بلکه در بیابان پرورش یافته و ذهنش از تمامى احکام خالى بوده است مخیّر گردانند میان اینکه راست بگوید و یک دینار به او بدهند، و میان اینکه دروغ بگوید و یک دینار به او بدهند، و با فرض اینکه در هر صورت ضررى متوجّه او نگردد او البتّه راست گفتن را بر دروغ گفتن اختیار مىکند. این فقط براساس حکم مستقل عقل او مىباشد. و اگر حکم عقل به قبح کذب و حسن صدق نبود، وى هیچ گاه میان آن دو فرق نمىگذارد، و هیچ گاه به طور دوام و استمرار صدق را اختیار نمىکرد.
۵- اگر بنا بود که حسن و قبح اشیاء، شرعى باشند هیچ وقت کسى که منکر شریعت بود بدان حکم نمىنمود، چرا که بَرَاهَمَه همگى منکر همه شرایع و أدیان هستند و با وجود این حکم به حسن و قبح عقلى مىکنند، و در این نحوه، استناد به ضرورت عقل مىنمایند.[۴]
منابع:
[۱] علی، ربانی گلپایگانی، محاضرات فی الاهیات، چاپ چهارم، قم، نشر رائد، ۱۳۹۲، ص۱۵۵
[۲] سید محمدحسین، حسینی تهرانی، امام شناسى، ج۱۶-۱۷، ص ۵۶۹
[۳] علی، ربانی گلپایگانی، محاضرات فی الاهیات، ص۱۵۱
[۴] سید محمدحسین، حسینی تهرانی، امام شناسى، ج۱۶-۱۷، ص۵۶۵
سلام بسیجی خیلی خوب بود اگه منابع ومطالب حوزوی به این شکل در فضای مجازی منتشر بشه نیاز خیلی از طلاب برطرف میشه.