image

آیا فرهنگ همان چیزی است که ما می پنداریم…!

واژهٔ فرهنگ از دو جزء ‘فر’ و ‘هنگ’ تشکیل شده است. ‘فر’ به معنى نیروى معنوی، شکوه، عظمت، جلال، و درخشندگى است. علاوه بر این ‘فر’ پیشوند است که در این صورت به‌جاى معنى جلو، بالا و پیش مى‌نشیند. در اینجا ‘فر’ در معنى پیشوند به کار برده مى‌شود.
‘هنگ’ از ریشه اوستائى Thanga (سنگ) به معنى کشیدن، سنگینی، وزن، گروه و وقار مى‌باشد. معنى ترکیبى این دو واژه بیرون کشیدن و بالا کشیدن است که منظور از آن بیرون کشیدن مجموع دانستنى‌ها و نیروها و استعدادهاى نهفتهٔ افراد یک ملت براى پر بار کردن پدیده‌ها و خلاقیت‌هاى ناشناختهٔ آدمى است (محمودى بختیاری، علیقلی، فرهنگ و تمدن ایران، ص ۳۰-۳۴).
بنابراین کشور یا جامعه‌اى که مى‌تواند این نیروها و استعدادهاى نهفته را شناسائى کرده، پربار سازد و به‌کار برد، داراى فرهنگى غنى و سازنده است که در واقع مفهوم خلاقیت فرهنگى است، که به‌زعم ویل ‌دورانت تمدن نامیده مى‌شود. حاصل این جریان منطقی، در شناسائی، پرورش، و کاربرد توانائى‌هاى یک جامعه است.
در فرهنگ‌نامه‌ها تعاریف، متعددى از واژه فرهنگ آمده، که به اختصار، تعریفى را که در برهان قاطع آمده، مى‌آوریم:
‘فرهنگ بر وزن فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى و کتاب لغت فارسى و … شاخ درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر برآورده و کاریز آب را نیز گفته‌اند چه دهن فرهنگ جائى را گویند از کاریز که آب آن برروى زمین آید’ .
در کتب و آثار قدیم فارسى واژهٔ فرهنگ در مفاهیم مختلف به کار برده شده است به‌‌اندازه‌اى که گاه معانى مجازى جاى معانى حقیقى آن را گرفته است.
برخى از این معانى عبارت هستند از:
رأی، هوش، عقل، خرد، حکمت، علم، دانش، ادب و تربیت درست، هنر، آگاهی، نیروى سنجش و قوه تمیز نیک از بد، شناختن حد هر چیز، فضیلت اخلاقی، مجموع صفات پسندیده، فضایل روحى و معنوی، آرایش جان، موجب سرورى و سالاری، سودمندى و بى‌آزاری، مایه نیکنامی، تندرستى روان، مایه زنده‌دلی، برتر از گوهر، وقار، بزرگواری، شرف، مایه فخر، معیار وزن و قد و اعتبار، ذکاء و فطنت، فر و شکوه و جلال، اندیشه درست، هوشیارى.
از زمان پیدایش و رشد جامعه‌شناى علمی، انسان‌شناسى و دیگر شاخه‌هاى مختلف علوم انسانی، هریک از صاحب‌نظران به‌زعم خود تعریف تازه‌اى براى فرهنگ ذکر کرده‌اند.
راد کلیف براون (Radclif Brown)
وى به‌عنوان جامعه‌‌شناس مى‌گوید:
واقعیتى که من بدان نام فرهنگ مى‌دهم فرآیند فراداد فرهنگى است، یعنى فرآیندى است که از راه آن در یک گروه یا طبقه اجتماعى معین زبان، باورها، تصورات، پسندها، دانستنى‌ها، چیره دستى‌ها و انواع عرف‌ها دست به‌دست از شخصى به شخصى و از نسلى به نسلى دیگر
منتقل مى‌شود.
فرانتس فانون وامه سزر
فانون، متفکر سیاه‌پوست، در کنگره جهانى ادبا و شخصیت‌هاى فرهنگى سیاه‌پوست که در سال ۱۹۵۶ در پاریس برگزار شد، در گفتار خود با عنوان ‘نژادپرستى و فرهنگ’ ، تعریف زیر را از فرهنگ ارائه داده است، ‘فرهنگ عبارت از مجموعه‌اى از حرکات و روش‌هاى فکرى است که از برخورد بشر با طبیعت و با هم‌نوع خود به‌وجود مى‌آید’ (فرانتس فانون، نژادپرستى و فرهنگ، ترجمهٔ منوچهر هزارخانی، ص۴۹). در همین کنفرانس وامه‌سزر، وقتى پیرامون شکفتگى تمدن سخن مى‌گوید، فرهنگ را چنین تعریف مى‌نماید:
‘تمدن هرگز اختصاصى نیست ولازمهٔ شکفتگى او مجموعهٔ کثیرى از منابع تفکر، سنن، اعتقادات، طرز فکرها، ارزش‌ها، مجموعه‌اى از ابزار فکری، مجموعهٔ سنجیده‌اى از احساس و فرزانگى و حکمت است که به آن فرهنگ مى‌گوئیم’ .
ادوارد سایپر
مردم‌شناس، زبان‌شناس، روانشناس آمریکائى که در زمینه فرهنگ و شخصیت و زبان نظریات قابل توجهى دارد. فرهنگ را عبارت از سیستم رفتارها و حالات متکى بر ضمیر ناخودآگاه مى‌داند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *