پاسخ به شبهات

جاودانی برخی گناهکاران در جهنم با عدالت خداوند سازگار است؟

جهنمیان وتوبه

پرسش»

جاودانی برخی گناهکاران در جهنم با عدالت خداوند سازگار است؟

پاسخ:
مسئله‌ی جاودانگی عذاب برخی دوزخیان، از دیرباز، مورد مناقشه، جدال، شبهه و اشکال های فراوان قرار گرفته است و اندیشمندان رشته‌های مختلف (تفسیر کلام، حدیث و فلسفه) در مذاهب اسلامی، دیدگاه‌های متنوع و گاه متعارضی در این باره ارائه کرده‌اند.
برخی متکلمان برآنند که معنای خلود (جاودانی) در آیات کریمه‌ی قران را یه «مکث طویل» یا مدت طولانی (که یکی از معانی خلود است) تأویل کند؛ چرا که برخی روایات بر خروج گروهی از دوزخ دلالت دارند؛ اما بسیاری از متکلمان و مفسران، این تأوبل را صحیح ندانسته‌اند و معتقدند که همان گونه که واژه‌ی «ابداً» در آیات مربوط به پاداش بهشتیان۱ دلالت بر جاودانگی پاداش دارد، نه طولانی بودن مدت آن، درباره‌ی عذاب جهنمیان۲ نیز به همین معنا است.

با توصیف فوق و با توجه به این که به اقتضای عدالت، کیفر باید به اندازه‌ی جرم باشد، چنان که خداوند خود می فرماید: «وَجَزَاء سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا»۳ ؛ جزای هر بدی‌ای همان است و «جزاءً وفاقاً»۴ ؛ جزایی موافق اعمال ایشان است، و نه زیاد تر از جرم، پس عذاب جاودان چه معنایی دارد؟

ابتدا حقیقت معصیت و عذاب جهنم را بررسی می‌کنیم و آن گاه درباره‌ی جاودانگی عذاب برای یک معصیت و سپس مقایسه‌ی جزا و جرم، به پاسخ گویی این پرسش می‌پردازیم:

عقوبت گناه و معصیت، در واقع امری تکوینی است، نه قرارداری و حقیقتاً روح گنهکار و ارتکاب آن، تیره می‌شود. همین تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می‌شود. در متون دینی اسلام، از این امر به «تجسم اعمال» یاد می‌شود که دلایل عقلی و نقلی فراوانی دارد.۵

هر چند قرآن کریم، خود به تعبیر جزا دارد، اما در موارد متعدد تصریح می‌کند که جزای شما همان عمل شما است که به خودتان باز می‌گردد. وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا؛ عملکرد خود را در آنجا حاضر می‌بینند.

آیه الله سبحانی در تفسیر «منشور جاوید» می‌نویسند:

جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله‌ی ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خودش بازگرداند. از این مطلب، در اصطلاح به «تجسم اعمال» تعبیر می‌شود.۶ قران مجید بر اساس یک اصل عقلانی می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ»۷؛ هر جانی در گرو دست آورد خویش است.

مزرع سبز فلک دیدم و داس و مه نو یادم از کشته‌ی خویش آمد و هنگام درو اگر انسان خار بکارد، در قیامت از جانب خداوند، صورت خار درو می‌کند و اگر نهال میوه‌ی شیرین بکارد، میوه‌ی شیرین برداشت می‌کند؛ یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه‌ی استعداد خویش از خداوند فیض می‌گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود، علت قابلی و زمینه سازو مستعد شناخته می‌شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می‌خورند، در حقیقت، آتش محسوس می‌خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده‌اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود. نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ ﴿۶﴾ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ»؛ آتش برافروخته الهی است، آتشی که از دل‌ها سر می‌زند. بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات‌های قراردادی، تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات‌های قراردادی، تابع وضع، تابع وضع و قرارداد است. و از همین رو، گاه در نظام‌های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوت برای جرم واحد در نظر گرفته می‌شود.

همچنین هدف از مجازات‌های قراردادی، افزون بر تسلّی خاطر کسانی که هدف جنایت قرار گرفته اند -یا بستگان آنان-، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است؛ اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمان در دنیا است؛ همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است. چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، به دادگاه، احضار و به کیفر بیماری یا مرگ محکوم شود؛ بلکه همان خوردن زهر، او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد.

برخی از آیات کریمه‌ی قرآن، گویای ارتباط تکوینی محکم میان مجازات‌های اخروی و گناهانند و این عذاب دوزخ، چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست.

به توجه به آن چه بیان شد، رابطه‌ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه‌ی مجازات‌های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیر عادلانه‌ی آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می‌شود و چهره می‌نمایاند. همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سم، عواقب بسیار سنگین، جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مانند از دست دادن جان برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه‌ی آدمی خواهند داشت.۸

لازم است بررسی شود که وعده‌ی عذاب جاودانه به چه گناهی داده شده است. قرآن کریم مکرر از عذاب جاویدان یاد و گروه‌هایی را به خلود در عذاب تهدید کرده است؛ با گروه‌هایی هم چون: کافران۹، مشرکان۱۰، منافقان۱۱، مرتدان۱۲

تکذیب کنندگان الهی۱۳، دشمنان خدا و پیامبر(ص)۱۴، نافرمانان از دستور خدا و رسول(ص)۱۵، ستمگران۱۶ و قاتل مؤمن۱۷

اما با توجه به این که یکی از معانی خلود، مکث طولانی است، گناهان عملی – غیر از گناه اعتقادی هستند – سبب خلود نمی‌شوند و تنها کسی که تقریباً به اتفاق اکثر مفسران و متکلمان اسلامی، در جهنم جاودان خواهد بود، کافر است که شامل کافر، مشرک، منافق و مرتد می‌شود. حکیم خواجه‌ی طوسی در باره‌ی خلود کفار و نجات گناه‌کاران دیگر می‌گوید: تنها کافر در عذاب دوزخ جاودانه خواهد بود و سایر گناه‌کارانی که گناهان بزرگ انجام داده‌اند، به خاطر ایمان و عدم کفر به خدا، بالأخره از دوزخ رهایی می‌یابند.

مرحوم علامه حلی(ره) در کشف المراد در ذیل این بیان خواجه‌ی طوسی که عذاب کافر را جاودانه دانسته است، می‌گوید: مسلمانان اجماع کرده‌اند – و همه بر این رأی هستند – که عذاب کافر ابدی و لاینقطع خواهد بود۱۸ و در واقع کسی که با آگاهی از حقیقت، کفر بورزد و خود را به عمد از مسیر هدایت و کمال انسانی دور کند و به دست خویش همه‌ی راه‌های نجات و سعادت را بر روی خود ببندد، تا ابد خود را دچار عذاب سخت کرده است. انسان کافری که علی رغم دریافت آذرخش‌های روشنی بخش و سعادت‌آفرین، خود را از نور ایمان دور داشته، در نتیجه گوهر و سرمایه‌ی وجودی‌اش را ضایع، بلکه نابود کرده است، عذاب دایمی که دقیقاً همان اعمال، اخلاق و عقاید او است، در قیامت از جانب خداوند متعال برایش تبلور می‌یابد. به بیان دیگر، کافر خود از سنخ آتش شده و تغییرناپذیر است.۱۹

اگر کسی همه‌ی سرمایه‌های خدادادی، از قبیل عمر، استعداد و تذکر‌های مستقیم و غیرمستقیم الهی را از دست داده باشد و در زیر باران رحمت الهی، در طول زندگی‌اش حتی قطره‌ای از حقیقت را از خود دریغ داشته، هیچ روزنه‌ی امیدی را باز نگذاشته باشد، در قیامت، آن زهر هولناک را به صورت عذابی سخت و دایمی مجسم خواهد یافت. ارائه‌ی اندوخته‌های شخص به خودش، عین عدالت است و قیامت روز دریافت اندوخته‌های خود ما است و هر چه هست، اعمال و رفتار و عقاید و اخلاقیات ما ایت که به ما باز می‌گردد: الّا ما رحم ربّی.

بنابراین اولاً گناه، امری تکوینی و عذاب، نتیجه‌ی قهری همان عمل است، نه ما به ازای جداگانه، تا سخن از عادلانه یا ناعادلانه بودن آن شود: «هر کسی آن دِرَود عاقبت کار که کشت».

ثانیاً عذاب جاودانه فقط به عدّی معینی اختصاص دارد، آن هم کسانی که همه‌ی سرمایه‌های روحی و انسانی خود را به باد داده، اصلاً به نوعی انسانیت خویش را برای همیشه واگذاشته‌اند و در نتیجه، برای همیشه دچار عذاب و دچار نتیجه و درد آن خواهند بود.

با هر دو دلیل فوق، دانسته می‌شود که عامل جاودانگی عذاب، فقط گناهکار است، نه خداوند، تا سؤال شود که چرا خداوند عذابی متناسب، به آنان نمی‌دهد. عذاب هم مانند معلولات دیگر عالم، تابع علت خویش است و علت آن، فقط اعمال مجرمانه‌ی بشر است. در پایان دو نکته را یادآور می‌شویم.

الف) با توجه به آن چه بیان شد، در زندگی دنیا در معرض آسیب و آفت هولناک کفر و انکار حقایق هستیم. پس همواره باید بکوشیم با تذکر و تضرّع به درگاه الهی، ایمان دینی خویش را اعتلا بخشیم.

ب) هیچ‌گاه تصور نکنیم که تحمل عذاب غیر دائمی، ساده است. در عالمی که مدت آن با این عالم قابل مقایشه نیست (گفته‌اند که هر روز از آن عالم، بیش از پنجاه هزار سال دنیا است) آیا تحمل عذاب‌های سخت و طاقت‌فرسا را می‌توان ساده انگاشت و جرأت معصیت و سوزاندن خویش را پیدا کرد؟ پس گناه هر چند کوچک را باید جدی گرفت و از آثار و عواقب سوء آن هراستاک بود.۲۰

پی‌نوشت‌هاـــــــــــــــــــــــ
 
نساء/آیه‌ی ۵۷ و ۱۲۲؛ توبه/آیه‌ی ۲۲ و ۱۰۰؛ تغابن/ آیه‌ی ۹؛ طلاق/ آیه‌ی ۱۱؛ بیّنه/آیه‌ی ۸.
معاد در قرآن/عبدالله جوادی آملی/ص ۱۳۶.
شوری/آیه‌ی ۴۰.
نبأ/آیه‌ی ۲۶.
معاد/استاد شهید مرتضی مطهری/صص ۲۱۰ و ۲۱۱.
منشور جاوید/جعفر سبحانی/ج۹/ص۴۰۷.
مدثر/آیه‌ی ۳۸.
آموزش کلام اسلامی/محمد سعیدی مهر/ج۱/صص ۳۲۲ و ۳۲۳.
آل عمران/آیه‌ی ۱۱۶؛ بیّنه/آیه‌ی ۶؛ احزاب/آیات ۶۴ و ۶۵.
همزه/آیات ۶ و ۷.
توبه/آیه‌ی ۶۸؛ مجادله/آیه‌ی ۱۷.
همزه/ آیات ۶ و ۷.
همان.
توبه/آیه‌ی ۶۳.
جن/آیه‌ی ۲۳.
توبه/آیه‌ی ۶۳.
نساء/آیه‌ی ۹۳.
همان
تعلیقه بر کشف المراد/حسن زاده آملی/صص۵۶۰ و ۵۶۱.
ره توشه‌ی راهیان نور (تابستان ۱۳۸۹، پرسمان نو جوانان و جوانان)/دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم/قم/زمینه‌سازان ظهور امام عصر(عج)/چاپ اول/۱۳۸۹/صص ۷۴-۷۰.

ناصرون

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *