چرا در قران کریم از بارش باران سخن به میان آمده اما از بارش برف نه؟

پاسخ کوتاه:images

این که نام برف در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است.با این که عرب ها هم استفاده می کردند.بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ زیرا قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.چه برای عرب وچه غیر عرب.قران با جامعیتی که در زمینه ی ارائه مسائل سعادت بخش دنیاوآخرت دارد می تواند همه عالم را به راه راست هدایت کند.واژه‌ی فارسی «برف» در زبان عربی به معنا «ثلج» آمده است. این واژه به صراحت در قرآن نیامده است. اما از آیه ۴۳ سوره نور می توان فهمید که در قرآن به طور ضمنی به بارش برف هم اشاره شده است. خداوندمتعال دراین آیه می فرماید: « أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَنْ
مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأبْصَارِ ؛ آیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى مى‏راند، سپس میان آنها پیوند مى‏دهد، و بعد آن را متراکم مى‏سازد؟! در این حال‏، دانه‏هاى باران را مى‏بینى که از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود؛ و از آسمان از کوه‏هایى که در آن است [ابرهایى که همچون کوه‏ها انباشته شده‏اند] دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان مى‏رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف مى‏کند؛ نزدیک است درخشندگى برق آن [ابرها] چشم ها را ببرد! »
کلمه «مِنْ بَرَدٍ» بیان برای « جِبَالٍ» است. یعنی کوه‌هایی از تگرگ و قطعه‌های یخ. و کوه‌های یخ در آسمان به معنای مختلف تفسیر شده است از جمله؛
۱٫ کنایه از توده عظیم تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود می‌آید؛
۲٫ توده عظیم ابر همانند کوه؛
۳٫ توده عظیم ابر در آسمان به شکل کوه دیده می‌شود، البته اگراز طرف بالا (یا از درون هواپیما) نگاه کنیم، این مطلب بهتر قابل درک و فهم است.
در آیات مورد بحث ابرهای بلند صریحاً به کوه‌های از یخ اشاره می‌کند. دانشمندان نیز با پیشرفت فنون به ابرهای متشکل و مستور از سوزن‌های یخ رسیده‌اند. حتی یکی از دانشمندان شوروی در تشریح ابرهای رگباری طوفانی، چندین بار از آنها به عنوان کوه‌های ابر، یا کوه‌های از برف یاد کرده است.
در نتیجه آیه ۴۳ سوره نور، به صورت غیر مستقیم به «برف» اشاره کرده است.

پاسخ تفصیلی: چرا در قرآن کریم از بارش باران سخن به میان آمده اما از بارش برف نه؟؟

قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه به این منظور کمک می رساند در این کتاب مقدس آمده است و روش آن در بیان مطالب، اشاره به اصل و کلیات آنهاست و کمتر به بیان فروع و جزئیات پرداخته است که شاید دلیل آن گستردگی بیش از حد تصور موضوعات و احکام جزئی باشد

در قرآن و دیگر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه بسیاری شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یکتا و عظمت و قدرت او یاد شده است؛ زیرا یکی از راه های خداشناسی توجه به مخلوقات و آثار خدا است، به همین دلیل بیشتر، چیزهایی که در معرض دید مردم بوده، در قرآن از آنها یاد شده، تا در خلقت آنها دقت شود.

بنابر این، اگر نام چیزی در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. برای مثال درباره میوه‌ای؛ مانند پرتقال یا لیمو و یا موز یا درباره موادی؛ مانند نفت و بنزین و بسیاری از چیزهای دیگر مطلبی در قرآن وجود ندارد. پس این پرسش نسبت به همه آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ چراکه قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.

معنای جامعیت قرآن

عقیده ما مسلمانان آن است که قرآن از جامعیت برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که حل همه مشکلات را از قرآن انتظار داشته باشیم.

گرچه در باره جامعیت قرآن تحلیل های متعددی از سوی دانشمندان ارائه شده است، اما عمدتاً جامعیت را در راستاى اهداف دین تلقى کرده‏اند و جامعیت قرآن را امرى اضافى و نسبى دانسته‏اند.

قرآن کریم، کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این کارى ندارد. البته همه آن چیزهایى که برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، در قرآن وجود دارد. دین آمده است آن چیزهایى را در اختیار مردم قرار دهد که مردم با پاى خویش نمى‏توانند به آن برسند. اساساً قرآن کریم و همچنین دین، شأنش این نیست که در امورى که مربوط به یافته‏هاى خود بشر است دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانى داشته است. مسلماً دین در صدد از کار انداختن استعدادهاى بشرى نیست؛ چرا که لازمه‏اش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است. قرآن مجید اساس برنامه خود را بر خداشناسى قرار داده و اعتقاد به یگانگى خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسى (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن پاداش و کیفر کردار نیک و بد انسان داده خواهد شد) را از آن نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسى را از معادشناسى نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلى – طاعت و معصیت و نیک و بد – از راه وحى و نبوت، صورت نمى‏گیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.

پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سه‏گانه را که یک انسان واقع ‏بین با ایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان کرده و سپس قوانین عملى که در حقیقت حافظ سعادت حقیقى و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقه و اصول اولیه است، تأسیس و بیان کرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یک رشته اعمال و افعال مناسب زنده مى‏ماند. چنان که اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلى همین وضعیت را دارند؛ مثلاً کسى که جز کبر و غرور و خودبینى و خودپسندى نمى‏شناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبى را نباید از وى توقع داشت و کسى که یک عمر معناى انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمى‏تواند ایمانى به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد.

قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهى بیان مى‏کند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینى سرشته شده ‏است همان جهان بینى کامل است که لازمه آن به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى مناسب با آن است که قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد. خداى متعال در وصف آن مى‏فرماید: “یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم” ؛ هدایت مى‏کند قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و به سوى راهى راست (در عمل).

آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: با توجه به این که قرآن کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، منظور از جامعیت؛ تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه این که قرآن یک دائره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است.

با توجه به مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که جامعیت قرآن بدان معنا است که در قرآن تمام چیزهایی آمده است که به شکلی به هدایت انسان‌ها مربوط می شده است و در صورت عدم اشاره به چیزی این نقصی برای قرآن نیست.

رعایت زبان و فرهنگ اعراب

قرآن در تبلیغ خود به این دلیل که مخاطبان اولیه‌اش اعراب بوده‌اند، طوری سخن گفته است که برای آنها قابل فهم باشد. با کمی دقت در مثال‌های قرآن می‌فهمیم که خداوند از کلماتی استفاده کرده است که برای اعراب قابل فهم باشد و آنها را دچار سردرگمی نکند؛ مثلاً در قرآن از میوه‌هایی مانند انجیر، زیتون و خرما که برای آنها شناخته شده‌تر بوده، نام برده شده است، اما به میو‌ه‌هایی؛ مانند آناناس و موز که برای آنها آشنا نبوده، اشاره نشده است. به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود با مخاطبانش رعایت سطح فکری و فرهنگی آنها را کرده است، این دقیقاً مانند آن است که گفته شود؛ چرا قرآن به زبان عربی نازل شده و از زبان‌های دیگر استفاده نکرده است. چنین چیزی ممکن است نسبت به برف نیز وجود داشته باشد.

البته منظور ما از این نکته این نبود که قرآن از فرهنگ اعراب تأثیر گرفته است ، بلکه تنها می‌خواستیم بگوییم قرآن چون به زبان عربی نازل شده است، برای بیان مطالب و تعالیم آسمانی خود باید از کلمات این زبان استفاده کند و ناچاراً باید طوری سخن بگوید که مخاطب خود را دچار سردرگمی نکند. (چون بر طبق مصلحت خداوند و صلاحدید خداوند در عربستان نازل شد.)ومسائلی که ارائه شده صرفاً برای عرب ها نیست همه عالم متوجه می شوند.پس قران جامعیت دارد اما دایره المعارف نیست وجامعیت ان مربوط به هر مسئله ای می شود که انسان را به سعادت می رساند.چه عرب باشد وچه غیر عرب.از مثال هایی هم استفاده شده که همه فهم باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *