فیما قالَ لُقمانُ علیه السلام لاِبنِهِ ـ :
یا بُنَیَّ « وَ لاَ تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً »
درباره آنچه لقمان علیه السلام به پسرش گفت ـ :
اى پسرم! متکبّرانه روى زمین راه نرو؛ زیرا زمین را نمى توانى بشکافى و به بلنداى کوه ها نمى رسى .
تکبر چیست؟
«تکبّر» در لغت؛ به معنای خودبرتربینى و بزرگی فروختن به دیگران است. در اصطلاح اخلاق؛ تکبّر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد. به دیگر سخن؛ اساس تکبّر این است که انسان از اینکه خود را برتر از دیگرى ببیند احساس آرامش کند. بنابراین، تکبّر از سه عنصر تشکیل میشود: نخست اینکه براى خود مقامى قائل شود، دیگر اینکه براى دیگرى نیز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از آنها ببیند و احساس خوشحالى و آرامش کند. از همینرو؛ تکبّر با عُجب تفاوت دارد، در عجب هیچگونه مقایسهاى با دیگرى نمیشود، بلکه انسان به خاطر علم یا ثروت یا قدرت و یا حتّى عبادت، خود را بزرگ مى بیند، هر چند فرضاً کسى جز او در جهان نباشد، ولى در تکبّر حتماً خود را با دیگرى مقایسه میکند و برتر از او میبیند.
«کبر و تکبّر»؛ گاه به آن حالت نفسانى که در بالا اشاره شد گفته میشود و گاه به عمل یا حرکتى که ناشى از آن است؛ مثلاً چنان مینشیند یا راه میرود و یا سخن میگوید که نشان میدهد خود را برتر از همه اطرافیانش میبیند، این اعمال و حرکات را نیز تکبّر مینامند.
تکبر از دیدگاه قرآن
و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین
و (یاد کن) هنگامی که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید، پس سجده کردند مگر ابلیس که نپذیرفت و تکبّر ورزید و از کافران شد.[سوره بقره، آیه ۳۴]
لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا و لتجدن اقربهم موده للذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لایستکبرون یقیناً
سرسختترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت؛ و البته نزدیکترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی مییابی که گفتند: ما نصرانی هستیم. این واقعیت برای آن است که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترساند، و آنان (در پیروی از حق) تکبّر نمیکنند .[مائده، آیه۸۲]
قیل ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوی المتکبرین (به آنان گویند):
از درهای دوزخ درآیید در حالی که در آن جاودانهاید؛ پس جایگاه متکبران بد جایگاهی است.[زمر، آیه ۷۲]
ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لاتفتح لهم ابواب السماء و لایدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط و کذلک نجزی المجرمین
قطعاً کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و از پذیرفتن آنها تکبّر ورزیدند، درهای آسمان (برای نزول رحمت) بر آنان گشوده نخواهد شد، و در بهشت هم وارد نمیشوند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن درآید!! (پس هم چنانکه ورود شتر به سوراخ سوزن محال است، ورود آنان هم به بهشت محال است) اینگونه گنهکاران را کیفر میدهیم .[سوره اعراف، آیه ۴۰]
اقسام و درجات تکبر از دیدگاهِ اسلام
برای کبر درجاتی است:
اول، کبر به خدای تعالی. دوم، کبر به انبیاء و رسل و اولیاء. سوم، کبر به اوامر خدای تعالی که این دو نیز به کبر به خدای تعالی برگردد. چهارم، کبر بر بندگان خدا که آن نیز پیش اهل معرفت به کبر به خدا برگردد.
کبر به خدای تعالی از همه قبیحتر و مهلکتر و مرتبه اعلای آن است؛ و گاهی نمونهای از آن در بعضی از اهل دیانت پیدا شود که ذکر آن مناسب نیست و این از غایت جهل و نادانی و ندانستن ممکن است حد خویش و مقام واجب الوجود را.
کبر بر انبیا و اولیا در زمان انبیا بسیار اتفاق میافتاد و خدای تعالی خبر داده است از حال آنها که گفتند: اءنؤ من لبشرین مثلنا. و از اهل این ملت گفتند: لولا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم؛ و در صدر اسلام، تکبر بر اولیا خدا بسیار واقع گردید.
کبر به اوامر خدا در بعض اهل معصیت پیدا شود، چنانچه ترک حج کند برای آنکه اعمال آن را از قبیل لباس احرام و غیره را بر خود روا ندارد، و ترک نماز کند، زیرا که وضع سجده را با مقام خود مناسب نداند؛ و گاهی در بعضی اهل مناسک و عبادات و اهل علم دیانت پیدا شود، چنانچه ترک اذان کند تکبرا، و قبول قول حق نکند اگر از مثل خود یا پایینتر از خود شنید. گاهی اتفاق میافتد که انسان مطلبی را از رفیق یا همقطارش میشنود و آن، را با کمال شدت رد میکند و طعن به قائلش میزند، ولی همان مطلب را از بزرگی در دین یا دنیا اگر شنید قبول میکند.
کبر بر بندگان خدا از همه بدتر کبر بر علماء بالله و دانشمندان است که مفاسد آن از همه بیشتر و ضررش مهمتر است . و از این کبر است ترک مجالست فقرا و تقدم در مجالس و محافل و در راه و رفتار؛ و این در جمیع طبقات، از اشراف و اعیان گرفته تا علما و محدثین، و از اغنیا گرفته تا فقرا ـ مگر کسی را که خدای تعالی حفظ فرماید ـ رایج و شایع است؛ و تمییز بین تواضع و تملق، و تکبر و تاءبی نفس گاهی بغایت مشکل شود و باید انسان به خدای تعالی پناه برد تا او را هدایت بنماید؛ و اگر انسان در صدد اصلاح برآید و حرکت به جانب مطلوب کند، ذات مقدس حق تعالی به رحمت واسعه خود راهنمایی میفرماید و سیر را آسان میکند.
احادیثی در مورد غرور و تکبر
۱٫امام صادق (ع):تکبر این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.
۲٫امام علی (ع):آدم خود پسند و خود بین عقل ندارد.
۳٫امام باقر (ع):هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد مگر این که به همان اندازه کم باشد یا زیاد از خردش کاسته شود.بحار الانوار، جلد ۷۵، صفحه۱۸۶٫
۴٫امام صادق (ع):کسی تکبر نمی ورزد جز آنکه کمبود شخصیت و ذلتی در درون خود احساس کند.
۵٫امام علی (ع):خدا نماز را جهت منزه ساختن انسان ها از تکبر مقرر داشته است.
۶٫امام علی (ع):بدترین آفات عقل تکبر ورزی است.
۷٫پیامبر اکرم(ص):کسی که در سلام کردن بر دیگران پیشی می جوید او از تکبر به دور می ماند.
۸٫امام صادق (ع):دو ملک در آسمان بندگان را زیر نظر دارند پس هر که تواضع کند او را بالا می برند و هر که تکبر می ورزد او را خوار می سازد.
۹٫امام علی (ع):خود پسندی و عجب ورزی دلیل بر ضعف عقل است.
۱۰٫امام علی (ع):خودپسندی مانع پیشرفت و کمال است.
۱۱٫امام علی (ع):نیکوترین صفات زن بد ترین صفات مرد است که آنها عبارتند از : تکبر, ترس, بخل. هر گاه زن متکبر باشد جز در برابر شوهرش تسلیم نخواهد شد و هر گاه زن بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می کند و اگر ترسو باشد در حفظ خود کوشاست.
۱۲٫امام باقر(ع):کسی که در پیشگاه خدا مبغوض تر از آن کسی نیست که بر اثر استکبار درونی خویش از خدا درخواست حاجت نکند و از آنچه پیش خداست طلب ننماید.
۱۳٫امام علی (ع):شیطان از درگاه الهی رانده شد و او کسی بود که شش هزار سال خدا را عبادت و پرستش نموده بود و البته معلوم نیست از سال های دنیا یا از سال های آخرت و این انحطاط به خاطر یک لحظه تکبر در برابر دستور خدا بود.
۱۴٫امام صادق(ع):ابلیس به کارگزارانش گفت: هنگامی که به ایجاد سه صفت در فرزند آدم توفیق یابم,مرا باکی نیست که او به کدام عمل دست زند, زیرا کار او مقبول درگاه حق قرار نمی گیرد, آنگاه که عمل خود را زیاد پندارد و گناه خود را فراموش کند و عجب در او پدیدار گردد.
پیامدهاى تکبّر
تکبّر، آثار و پیامدهای بسیار مخرّبى در روح و جان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانى دارد، که به چند قسمت از آن در ذیل اشاره میشود:
۱٫ آلودگى به شرک و کفر: آیا کفر ابلیس و انحراف او از مسیر توحید و حتّى اعتراض او بر حکمت پروردگار سرچشمهاى جز کبر داشت؟ آیا فراعنه و نمرودها و همچنین بسیارى از اقوام سرکش که از پذیرش دعوت انبیاى الهى سر باز زدند دلیلى جز تکبّر داشتند؟ تکبّر به انسان اجازه نمیدهد که در برابر حق تسلیم گردد، چرا که کبر حجاب سنگینى در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهره زیباى حقّ محروم میکند، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «کمترین درجه کفر و الحاد، تکبّر است».
۲٫ محروم شدن از علم و دانش: انسان وقتى به حقیقت علم و دانش میرسد که آنرا در هر جا و نزد هرکس بیاموزد و همچون گوهر گمشدهاى برباید، حال آنکه اشخاص متکبّر به آسانى حاضر نمیشوند بهترین علوم و دانشها و برترین و والاترین حکمتها را از افراد همردیف و یا زیردست خود بپذیرند. امام کاظم(ع) فرمود: «زراعت، در زمینهاى نرم و هموار میروید و روى سنگهاى سخت هرگز رویش ندارد، همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد، و قلب متکبّر جبّار هرگز آباد نمیگردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبّر را از ابزار جهل قرار داده است!».
۳٫ سرچشمه بسیارى از گناهان: گاه در حالات افراد حسود، حریص، بدزبان و آلوده به انواع گناهان دقّت میکنیم میبینیم سرچشمه همه این رذایل را در وجود آنها تکبّر تشکیل میدهد. آنها هیچگاه مایل نیستند کسى را برتر از خود ببینند به همین دلیل هرگاه نعمت و موفّقیّتى نصیب دیگران شود، به آنها حسد میورزند. آنها براى تحکیم پایههاى برتریجویى خود حریص در جمعآورى مالند. و براى اظهار برترى بر دیگران به خود اجازه میدهند که سایرین را تحقیر کنند و با هتک و توهین، زبان خود را آلوده سازند و به این وسیله آتش درونى خود را فرو نشانند. امام على(ع) میفرماید: «حرص، تکبّر و حسد سبب میشود که انسان در انواع گناهان فرو رود». و «تکبّر، رذایل اخلاقى را ظاهر میسازد».
۴٫ مایه تنفّر و پراکندگى مردم: از بلاهاى مهمّى که بر سر متکبّران وارد میشود انزواى اجتماعى و پراکندگى مردم از اطراف آنها است، چراکه شَرَف هیچ انسانى اجازه نمیدهد تسلیم برتریجوییهاى افراد متکبّر شود، به همین دلیل نزدیکترین دوستان و بستگان از آنها فاصله میگیرند و اگر به حکم الزامهاى اجتماعى مجبور باشند با آنان زندگى کنند، ولی در دل از آنان متنفّرند! امام علی(ع) میفرماید: «کسى که بر مردم تکبر و برتریجویی کند، [در دنیا و آخرت پیش مقرّبان الهی و خلائق] ذلیل میشود». «براى متکبّر، دوستى باقى نمیماند!». و «چیزى مانند تکبّر خشم مردم را برنمیانگیزد!».
درمان تکبّر
در کتابهای اخلاقی درباره درمان تکبّر، دو راه ارائه شده است: راه «علمى» و راه «عملى».
راه علمى: افراد متکبّر درباره خود بیندیشند که کیستند؟ و کجا بودند؟ و به کجا میروند؟ و سرانجام کار آنها چه خواهد شد؟ و نیز درباره عظمت خداوند بیندیشند و خود را در برابر ذات بیمثال او ببینند. در حدیثى آمده است که لقمان حکیم به فرزندش گفت: «واى بر کسى که تکبّر میکند، چگونه خود را بزرگ میپندارد کسى که از خاک آفرید شده و به خاک برمیگردد؟ نمیداند به کجا میرود؟ بهسوى بهشت تا رستگار باشد یا بهسوى دوزخ تا گرفتار خسران آشکارى گردد!».
تاریخ سراسر عبرت جهان را بررسى کنند، درباره سرنوشت فرعونها و نمرودها و سرانجام کار هر یک مطالعه کنند.
بیندیشند؛ انسانى که در آغاز، نطفه بیارزشى بوده و در پایان مُردار گندیدهاى میشود و چند روزى که در میان این دو زندگى میکند، چیزى نیست که بهخاطر آن تکبر نماید. امام باقر(ع) میفرماید: «از متکبّر فخرفروش در شگفتم! او در آغاز از نطفه بیارزشى آفریده شده و در پایان کار مردار گندیدهاى خواهد بود و در این میان نمیداند به چه سرنوشتى گرفتار میشود و با او چه میکنند».
راه عملى: سعى کند کارهای متواضعان را انجام دهد تا فضیلت تواضع در اعماق وجود او ریشه بدواند؛ مانند اینکه: لباس ساده بپوشد، غذاى ساده بخورد، با خادمان یا کارگرانش بر سر یک سفره بنشیند، در سلام کردن بر دیگران تقدّم جوید. با کوچک و بزرگ گرم بگیرد و از همنشینى با افراد متکبّر بپرهیزد و امتیازى براى خود بر دیگران قائل نشود، خلاصه آنچه را نشانه تواضع یا از مظاهر آن است در عمل و سخن بهکار بندد. البتّه باید شرایط زمان و مکان و شخصیت اجتماعی را هم در نظر گرفت، ولی هدف این است که به مقام والاى تواضع برسد و زندگی متواضعانهای داشته باشد، و از کارهایی که نشانه تکبر و خودبرتربینی است دوری نماید.
از سوى دیگر؛ از آنجا که تکبّر اسباب و عللى دارد که به آن اشاره شد؛ به تناسب براى از میان بردن هریک از آنها باید راههای تواضع آنرا آموخت و عملی کرد؛ مانند اینکه؛ اگر سبب کبر و خودبرتربینی علم و دانش است؛ باید عالمان بیندیشند که قرآن مجید دانشمندان بیعمل را به خَرانى تشبیه کرده که بارى از کتاب بر پُشت دارند و نیز بیندیشند که به همان نسبت که بر دیگران برترى علمى دارند مسئولیّتشان سنگینتر است، ممکن است خداوند از هفتاد گناه جاهل بگذرد پیش از آنکه از یک گناه عالم بگذرد. نباید فراموش کنند که حساب آنها در قیامت از دیگران بسیار مشکلتر است.
مسئولان و حاکمانی که دچار تکبّرند، برای راه مبارزه با این آفت خطرناک؛ عظمت و کبریایى خداوند را در نظر داشته باشند و بدانند که در محضر خداى تعالی، جایى براى بزرگى کردن بندهاى ناچیز و بیمقدار نیست؛
امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه خود به مالک اشتر چنین میفرماید: «و اگر قدرتى که از آن برخوردارى، نخوتى در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمارى، بزرگى حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست، و قدرتى را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست، که چنین نگریستن، سرکشى تو را میخواباند و تیزى تو را فرومینشاند و خِرد رفتهات را به جاى باز میگرداند».
توجه داشته باشند که حکومت و ریاست، عروسى است که با هیچکس شبى به محبت به سر نبرد و همانطور که مى آید، یک روز نیز میرود. با رسیدن به یک مقام دنیوى و گرفتن حکم ریاست و حکومت بر یک بخش یا شهر یا استان و کشور چیزى بر ارزشهاى فردى انسان افزوده نمیشود، بلکه فقط بار مسئولیت انسان سنگینتر میگردد. به تعبیر امام علی(ع): «کسى که به سبب رسیدن به یک مقام دنیوى، با دیگران برخوردى متکبرانه داشته باشد، حماقت و نادانى خود را آشکار کرده است».