بسم الله الرحمن الرحیم
در فصل اول از مجموعه مقالات موضوعی، که با «عنوان چگونه گناه نکنیم» ارائه گردید، به صورت گذرا به بحث مهم و کلیدی «نفاق» اشاره شد؛ لازم به یادآوری است که نفاق مبحثی است که ممکن است لایههای پنهان آن در بسیاری از انسانها وجود داشته باشد؛ از این رو قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) بارها به ویژگیهای آن اشاره کرده و راهکارهای مختلفی را برای رفع آنها ارائه دادهاند.
بخش اول:
نفاق، بحثی است که ریشه در نقس بشریت دارد و یکی از ویژگیهای مهم آن، این است که اگر به مبارزه با آن پرداخته نشود، به سرعت به فرهنگ تبدیل شده و حتی پس از مدتی به فرهنگ عمومی جامعه مبدل میگردد؛ که در این صورت میتوان گفت حتی مبارزه با آن امکانپذیر نبوده و یا بسیار سخت و مشکل است؛ همانگونه که در زمان صدر اسلام، نفاق تا آنجا ریشه دوانده و به فرهنگ تبدیل شده بود که با وجود واقعه غدیر خم و اعلام الهی امامت و ولایت حضرت امیرالمومنین، حضرت علی (علیه السلام)، پس از شهادت رسول خدا، تاریخ شاهد وقوع ماجرای سقیفه و حمله به خانه حضرت زهرا، و در سالهای آتی فجایع کربلا بودهاست.
باید گفت توحید نور است و جز خدا هیچ چیز در آن وجود ندارد، و مقابل آن ظلمت بوده که اصل آن را کفر و شرک و نفاق تشکیل میدهد. مومن در چارچوب توحید جای میگیرد و جز خدا هیچ چیز را نمیبیند. او بر خدا توکل دارد و جز خدا از احدی نمیترسد و برای کسی غیر از خدا سر خم نمیکند.
هر اندازهای که نور کنار روَد و کم شود، ظلمت جای آن را میگیرد و کفر و شرک و نفاق، رشد میکنند؛ لازم به یادآوری است که کفر و شرک ونفاق، در حقیقت یک چیز هستند یعنی دارای مبنایی واحد و بنای متفاوتاند؛ بنابراین بهترین کار برای مبارزه با آنها، تخریب مبنای این سه رذیله است.
لازم به یادآوری است که تمام افرادی که روز عید غدیر بودند و با امیر المومنین، حضرت علی (علیه السلام) بیعت کرده و به ایشان تبریک گفتند اما پس از مدت کوتاهی حضرت را پس زدند، الزاما کافر به قیامت و روز معاد نبودند، بلکه ریشههای نفاق در آنان وجود داشتهاست و انسانهایی سطحی بین بودند که تفاوت امامت حضرت علی و
زمامداری مسلمین توسط ایشان با زمامداری امور توسط دیگران، برای آنها قابل درک نبودهاست.
از این روست که قرآن کریم یکی از ویژگیهای منافقین را لایفقهون عنوان میکند یعنی منافقان در مسائل دینی عمیق نمیشوند.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون(۱)َ
این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمیکنند!
حضرت رسول پیرامون همراهی همیشگی ویژگیهای نفاق در فرد در صورت عدم تربیت و مبارزه با نفس میفرمایند:
«هر بندهای با همان چیزی که در درون داشته و با آن از دنیا رفته برانگیخته میشود، مومن بر ایمانش ومنافق بر نفاقش.»(۲)
نکتهای که ذکر آن ضروری میباشد این است که به هر میزانی «منیّت» در فردی افزایش یابد، لاجرم از نور فاصله گرفته و به ظلمت نزدیک شده و در مسیر نفاق قرار میگیرد. برای حرکت به سمت نور، باید ناخالصیها حذف شود و فرد در مسیر عبد مخلَص قرار گیرد.
«من» و مالکیتهای توهمی ما در دنیا، اساس و بنیان فاصلهگرفتن از نور و حرکت به سمت ظلمت است.
به عنوان نمونه در حدیثی از حضرت رسول پیرامون ویژگی منافقین این چنین آمده است:
ا لْمُؤْمِنُ یَبْدَأُ بِالسَّلامِ وَ الْمُنافِقُ یَقُولُ: حَتّى یُبدَأَ بی؛(۳)
مؤمن ابتدا سلام مىکند و منافق منتظر سلام دیگران است.
همانگونه که اشاره گردید، این نوع رفتار ریشه در منیت دارد؛ زیرا منافق، بر «من» خود بیش از اندازه بها میدهد و براساس این نگاه به تعامل با مردم میپرازد؛ یعنی چون سن خود، موقعیت اجتماعی خود، موقعیت شغلی خود و … را بالاتر میبیند، از پیشی گرفتن در سلام خودداری میکند.
ادامه دارد …
برگرفته از سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع حقیقت نفاق/ فاطمیه ۹۴/ هیئت عشاق الحسین(علیه السلام)
پینوشت:
۱- منافقون/ ۳
۲- کنزالعمّال، ح ۳۸۹۴۵
۳- کنزالعمّال، ح ۷۷۸
پیشنهاد سردبیر:
سخنرانی:
سخنرانی استاد رائفی پور ایام فاطمیه ۱۳۹۴