در شمارگان گذشته از مجموعه مقالات با کشتی نوح تا کشتی حسین، به ویژگیهای اعتقادی قوم نوح و علل مخالفت آنها با دعوت الهی اشاره نمودیم و وجود نگاه مادی و به تعبیری اصالت ماده را اصلیترین دلیل برای عدم پذیرش دعوت الهی توسط این قوم، عنوان کردیم. همچنین بارها یادآور شدیم که تفکری که میان قوم نوح در جریان بودهاست، مختص به زمان و مکان خاصی نمیباشد و امروز نیز بسیاری از مردم آخرالزمان و حتی مدعیان انتظار نیز، به آن مبتلا میباشند.
در این شماره در نظر داریم برخی دیگر از ویژگیهای قوم نوح و شباهت آن با مردم آخرالزمان را شرح دهیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
• سکولاریزم و ماکیاولیزم
دو ویژگی مهم قوم نوح نگاه بر مبنای سکولاریزم و ماکیاولیزم بود.
سکولاریزم یعنی کنار نهادن دین و ماکیاولیزم یعنی اخلاق را در اداره حکومت دخیل نکردن.
در این نگاه، اصل سیادت سیاست بر اخلاق حاکم میباشد؛ یعنی این دیدگاه به فرد اجازه میدهد که در سیاست دروغ بگوید و اگر غیر این کند نه تنها سیاستمدار خوبی نیست بلکه به نوعی دیوانه است.
در این نگاه، همانند ویژگیهای پیشین قوم نوح، تکیه بر مسائل مادی و تجربی، معیار حقیقت قرار میگیرد. اما باید توجه داشت که اگر کسی قائل بر این امر باشد که مسائل زندگی را باید با معادلات مادی و دانش تجربی حل و فصل نماید گویا کل انبیاء را مورد تکذیب قرار دادهاست؛ زیرا انبیاء از جهان آخرت حرف میزنند.
قوم نوح منکر خدا نبود و حتی میتوان گفت که امکان پیامبر بودن نوح (علیه السلام) در نظر آنان غیر ممکن نبودهاست. اما آنها رسالت را قبول نداشته و از پذیرش شریعت سر باز میزدند؛ یعنی میگفتند پیغمبری چه دستاورد مادی خواهد داشت و ما را میخواهد به کجا برساند؟ زیرا با پذیرش رسالت، برخی دستورات لازم الاجرا میشود که قوم نوح آن را قبول نداشته اند.
باید به این نکته توجه داشت که سکولاریزم از عدم وجود دین حرف نمیزند بلکه می گوید حضور خدا در صحنه های سیاسی و اجتماعی اگر به محاسبات مادی آسیب برساند خطرناک است. اما اگر این محاسبات را تقویت نماید، می توان این حضور را پذیرفت.
این تفکر معتقد است دین تا وقتی که در حوزه عواطف شخصی و احساسات درونی ماست مخصوصا احساساتی که به امور اخروی مربوط نشود، چیز خیلی خوبی است بدون این که از خود دین بپرسیم در مورد این مسئله چه نظری داری؟
یعنی دین اجازه ندارد در امور مادی و روزمره ما دخالت کند و به امر و نهی و باید و نباید بپردازد و مثلا حکم دهد که ربا حرام است و جنگ با خداست.
معاویه به معنای واقعی کلمه سکولار بود و این تفکر بعد از رسول الله (صلی الهئ علیه و آله) بر جامعه اسلامی حاکم شد و حتی امام زمان(حضرت علی) هم نتوانست آن را از میان بردارد تا جایی که برخی مردم علی (علیه السلام) را پس زدند و به سمت معاویه رفتند.
اگر می بینید نظام سرمایه داری در چارچوب نگاه سکولاریزم رشد می کند به این دلیل است که تفکر سکولاریزم لاجرم ما را به سمتی هدایت مینماید که منافع خود را بر مبنای پول مرتب نماییم.
این است که به عنوان نمونه دفاع از فلسطین از سوی جمهوری اسلامی ایران متناسب با این تفکر غیر عقلانی خواهد بود.
همانگونه که پیش از این اشاره گردید، یکی از پاسخهای قوم نوح در مقابل دعوت الهی این بود که به پیامبر خود و پیروان ایشان گفتند:«….. ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ….» (برای شما هیچ برتری بر خودمان نمی بینیم)(۱)
در این نگاه برتری در دو چیز است:
۱- مقبول مردم بودن از نگاه بزرگان قوم
۲- سرمایه سالار بودن و پول داشتن
از این رو در صورت حاکم شدن تفکر قوم نوح، جریان زر و زور و تزویر، قوت میگیرند و شأن و منزلت پیدا میکنند.
یعنی با پول قدرت پیدا کرده و توانسته تزویر و حیله کند و مردم نیز از این اقدام او استقبال میکنند و بر آن دامن میزنند. لازم به ذکر است میتوان گفت تزویر در معنا و مفهوم امروزی همان ماکیاولیسم است.
تدبر در آیات قرآن این مهم را نشان میدهد که با وجود اینکه مخاطب حضرت نوح در دعوت الهی، تمام قوم او بودهاند اما تنها بزرگان قوم، به نمایندگی از سوی مردم پاسخ حضرت را میدادند و به تعبیری بزرگان قوم، مردم را مدیریت کرده و از طریق تبلیغات منفی اجازه نزدیک شدن مردم به نوح را نمی دادند.
در این نگاه سکولار جذابیت یک رهبر دینی را با عناوینی مانند کاریزماتیک توجیه میشود و جنبه معنوی را در این جذابیت دخیل نمیداند.
باید گفت این تفکر اکنون و در زمان ما و حتی میان متدینین نیز به صورت رقیق شده رواج دارد و در تصمیمگیریهای فردی، اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار است. از این روست که برخی به اصطلاح روشنفکران شیعه در باره واقعه سقیفه و کنار زدن امام معصوم عنوان کردند سقیفه شروع رشد عقلانیت در اسلام بود؛ زیرا جامعه مسلمان به این نتیجه رسید اکنون پس از چهره احساسی محمد و کاریزماتیک بودن آن، وقت آن رسیده به عقلمان رجوع کنیم. پس بر مبنای این تفکر رجوع به پیامبر بر مبنای معنویت نبوده است.
باید گفت وجود رویکرد سکولار در معادلات بینالمللی نیز موثر خواهد بود بدین معنا که بر مبنای این تفکر است که سیاست و دیانت از هم جدا میداند در عرصه سیاست خارجی صحبت از منافع انقلابی بی عقلی محض است.
در این تفکر حزب الله لبنان یک وزنه است که ایران میتواند با آن معامله منافع ملی کند و اگر منفعت خوبی بدست بیاورد می تواند حزب الله لبنان را بفروشد.
بنابر این باید گفت یکی از اصلیترین دلایلی که غرب قادر به درک جمهوری اسلامی نمیباشد این تفاوت ماهوی پارادیم (الگو/ چارچوب مفهومی) اعتقادی و تفکری است. به تعبیر دیگر تمام عقاید جمهوری اسلامی با تمام عقاید غرب در تضاد است و به طور کل غرب، از درک عقاید جمهوری اسلامی عاجز است.
در تفکر غرب، که همان ادامه تفکر قوم نوح است، جهاد و شهادت معنای دیگر پیدا میکند خشونت دینی و بنیادگرایی دینی. میشود؛ زیرا آنها درکی از سود معنوی ندارند و نمی فهمند که شهادت همان سود و منفعت اصلی است. آنها سود مادی را درک میکنند.
تکیه تام این تفکر بر سود و زیان مادی و دخالت ندادن دین در امور دنیایی، باعث شدهاست که اعتقاد به رسیدن منجی و برپایی حکومت عدل نهایی، دور از ذهن جلوه کند.
رواج این تفکر باعث بروز پدیدهای با عنوان رویای آمریکایی شدهاست. در این پدیده که همان رویای مصری است، مردم این زمان همانند قوم موسی عمل میکنند. همان گونه که قوم موسی زمین موعود را ندیده و فریب وعده سامری در داشتن سرزمینی همانند مصر را خوردند. در حالی که مصر جایی بود که از آن گریخته بودند، و در مقابل این ناشکری به موقعیت پیشین خود بازگشتند.
مردم این زمان نیز، رسیدن زمانی که جهان پر از عدل و داد میگردد را درک نکرده و وجود زمان موعود را بعید میدانند؛ از این روبا خوشیهای زودگذر از خود را سرگرم کرده و عمر خود را به پایان میرسانند.
نکته مهم دراین است که اگر شیعیانی که منتظر رسیدن امام زمان خود هستند و با تکیه بر این تفکر انقلاب کردهاند و خود را وارد پیچ تاریخی عظیمی کردهاند، نیز در گفتار و عمل خود از تفکر سکولار تبعیت کنند و شکرگزار داشتن فرصت مناسب برای زمینهسازی ظهور نگردند، اوضاع همانند گذشته میگردد؛ زیرا این پیغام را به خدا میدهند که لیاقت رسیدن به زمان موعود و دیدن امام موعود را نداشتهاند.
ادامه دارد …
منبع:سایت مصاف
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور / روایت عهد ۲۹/ با کشتی نوح تا کشتی حسین(علیه السلام)
پی نوشت
۱٫ هود/۲۷