در شمارههای گذشته از سلسله مقالات چگونه گناه نکنیم، ضمن برشمردن اصول ترک گناه به بررسی برخی روشها، برای بهکارگیری این اصول، اشاره نمودیم. در این شماره در نظر داریم، یکی از اصول مهم که نسبت به سایرین، از کاربرد بیشتری برخوردار بوده و همچنین تاثیر آن در جلوگیری از ارتکاب گناه، بسیار میباشد را معرفی و مورد بررسی قرار دهیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
• اصل رام کردن نفس
این اصل یکی از اصول مهم و کاربردی در ترک گناه میباشد و در صورت بهکارگیری و موفقیت در آن، خواهیم توانست نه تنها جلوی ارتکاب بسیاری از گناهان توسط خود را بگیریم، بلکه میتوانیم این میزان را به عدد صفر نزدیک نماییم.
در توضیح آن، توجه به این نکته ضروری است که شیطان همواره در حال تلاش برای دور کردن ما از صراط مستقیم است و زمانی با ما کاری ندارد که به او رسیده و یا از او جلو زدهباشیم. به تعبیری، نفس ما تحت تربیت شیطان رشد یافته و در صورت نبود استاد نیز میتواند کار خود را به خوبی انجام دهد. از این روست که در ماه مبارک رمضان که شیاطین در زنجیر هستند، نفس ما هنوز هم تمایل به ارتکاب گناه را دارد.
لازم به ذکر است که حتی بعد از ظهور حضرت ولی عصر (عجل الهک تعالی فرجه الشریف) نیز که شیطان توسط ایشان کشته میشود، باز نفس انسانها، آنها را به بدی و انجام شر دعوت میکند. اما تربیت و نَفَس ولایی حضرت باعث کمرنگ شدن تاثیر این دعوت میگردد.
در توضیح رابطه نفس و شیطان باید گفت محل کار شیطان، نفس است. نفس میتواند به اندازهای سرکش و قدرتمند شود که تا مرحله خدایی* فرد پیش رفته و قدرت بگیرد؛ از این رو نیاز است، نفس مورد تربیت عقل قرار گیرد تا شیطان اجازه سیطره بر آن را نیابد.
زیرا نفس همانند یک مرکب است که اگر رام شده و تحت اختیار ما باشد، میتواند ما را به مقصد اصلی که همان سعادت است برساند و اگر تربیت نشود، چموشی کرده و نهتنها ما را به مقصد نمیرساند بلکه باعث آسیب و آزارمان نیز میگردد.
میتوان دو نوع نفس را در نظر گرفت:
۱٫ نفس مثبت که از فطرت نشأت می گیرد.
۲٫ نفس منفی که از غریزهای که عقل بر آن حاکم نیست دستور میگیرد.
از این رو باید نفس را تابع عقل کنیم و یا به تعبیری عقل بر نفس حاکم باشد و این مرکب را، رام نماید. در این صورت به مرحلهای میرسیم که نفس ما، در مقابل خواستههای شیطان ایستادگی کرده و به آن پاسخ منفی میدهد.
باید توجه داشت انسانها اسیر واژه دوست دارم به معنای تمایل داشتن هستند؛ یعنی دوست داشتن و تمایل داشتن فرد، که همان تمایل نفس به امور نادرست است، باعث گمراهی افراد و افتادن در دام شیطان شدهاست.
فلسفه مکاتب شیطان پرستی نیز چنین است «چنان کند هرچه خواهی کل شریعت بُوَد»؛ یعنی هرچه دلت خواست همان را انجام بده بدون توجه به هیچ چارچوب و قانونی.
این در حالی است که نهتنها در اسلام بلکه در هیچ کدام از ادیان ابراهیمی چنین دیدگاهی وجود ندارد و نفس فرد، نیازمند تربیت و اتخاذ مسیر صحیح است.
افزایش محبت به خدا
یکی از راههای تربیت نفس، افزایش محبت، به خداوند است. خدا با نفس مثبت پرستیده و خواسته می شود و این محبت در اثر عقل و علم به وجود می آید.
سوره حجرات (آیه ۷) میفرماید:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِى کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَنَ وَزَیَّنَهُ فِى قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّ شِدُونَ»
و بدانید که تنها در میان شما رسول خداست که اگر در بسیارى از امور پیرو شما باشد، قطعاً به سختى و مشقّت خواهید افتاد، ولى خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد یافتگان هستند.
یعنی اگر با عقل که بسنجیم متوجه می شویم که خداوند ایمان را محبوب قلب ما قرار داده و از کفر و فسوق و عصیان کراهت ذاتی دارید.
از این رو باید مدام محبت خود را به خدا زیاد کنیم تا موحد شویم و کسی که موحد شد، به حقیقت گناه علم پیدا میکند و به آن نزدیک نمی شود.
بنابراین این همه چیز از محبت آغاز می گردد؛ یعنی محبت علم میآورد و علم، اسباب دوری از گناه را فراهم میکند؛ از این روست که پیامبران و معصومین چون عالمند گناه نمی کنند.
از این رو ما باید به خدا آگاهی، خود آگاهی، جهان آگاهی، دین آگاهی و سرنوشت آگاهی برسیم و پس از آن، بتوانیم آگاهانه، از ارتکاب به گناه، دوری کنیم.
شرطی ساختن نفس
روش دیگری که میتواند نفس ما را از ارتکاب به گناه بازدارد، شرطی ساختن نفس است. نفس ما کاملا با شرطی سازی موافق است. یعنی می توان آن را شرطی و رام کرد و حتی آن را به گونه ای تربیت کرد که مقابل شیطان بایستد.
راه اصلی شرطی ساختن نفس، استفاده از عقل، است؛ یعنی عقل میتواند با اتخاذ راههای مناسب، نفس را در مسیر مثبت شرطی کند. (شرطی شدن بی هدف، نوعی عادت کردن است و مومن نباید به هیچ چیز عادت کند؛ حتی به ذکر مستحب در نماز.)
میتوان برای شرطی کردن نفس از چیزهای کوچک شروع کرد و به مقابله با نفس پرداخت؛ آرام آرام نفس شرطی می شود و به این نتیجه می رسد که بر چیزی اصرار نورزد؛ زیرا در صورت این اقدام، با تحریم از سوی ما روبه رو می شود و بدین ترتیب نفس تربیت میگردد و نه تنها یاد میگیرد که جلوی عقل نایستد، بلکه به تعبیری هوای ما را دارد. زیرا دوست ندارد سختی بکشد.
ادامه دارد … .
برگرفته از سخنرانی استاد رائفی پور (سلسله جلسات چگونه گناه نکنیم)
پینوشت:
*توجه به خواسته های نفس (عماره) می تواند تا جایی پیش برود که فرد کاملا مطیع آن گردد و در اصل همچون بنده ای در برابر خدای خویش، در مقابل آن سر تسلیم فرود آورد.