وَسُئِلَ عَنِ الاِْيمَانِ، الاِْيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْكَانِ.
هنگامى كه از امام(عليه السلام) درباره تفسير ايمان سؤال كردند فرمود: ايمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به اركان (دين) است.
شرح و تفسير
حقيقت ايمان
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى خود، كه بر گرفته از كلام رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) است حقيقت ايمان كامل را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده است، هنگامى كه از امام(عليه السلام)درباره تفسير ايمان سؤال كردند فرمود: «ايمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به اركان (دين) است»; (وَسُئِلَ عَنِ الاِْيمَانِ فَقَالَ(عليه السلام): الاِْيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْكَانِ). در واقع ايمان درختى است كه ريشه آن شناخت خدا و پيامبر اكرم و پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پيدا مى كند و ثمره اين شجره طيبه انجام وظايف الهى است، بنابراين كسانى كه در انجام وظايف كوتاهى مى كنند ايمانشان ناقص است و از دو حال خارج نيست يا گرفتار ضعف ايمانند و يا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده كه از تجلى ايمان در عمل پيش گيرى مى كند. ابن ابى الحديد در اينجا به نفع مذهب معتزله استفاده كرده مى گويد: آنچه امام(عليه السلام)در اينجا فرموده عين چيزى است كه معتزله اهل سنت به آن معتقدند كه عمل به اركان و انجام واجبات (و ترك محرمات) را در مفهوم ايمان داخل مى دانند و آن كس كه عمل نكند نمى توان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذيرفته و با زبان اقرار كرده باشد و اين بر خلاف اعتقاد اشعرى ها از اهل سنت و اماميه است. ولى ابن ابى الحديد از اين نكته غافل شده است كه اماميه، اسلام و ايمان را متفاوت مى دانند; كسى كه شهادتين را ابراز كند و يقين به خلاف گويى او نداشته باشيم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبيحه او حلال و ازدواج با او مباح است; اماميه آن را به معناى اقرار به شهادتين و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه مى دانند و براى آن درجاتى قائلند; بعضى داراى درجات پايين، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در كلام امام(عليه السلام)آمده اشاره به درجه عالى ايمان است. از آن بالاتر چيزى است كه قرآن مجيد در اوائل سوره «انفال» بيان كرده است: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ); مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد; و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد; و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. * آنها كه نماز را برپا مى دارند; و از آنچه به آنها روزى داده ايم، انفاق مى كنند. * (آرى،) مؤمنان حقيقى آنها هستند; براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است». از اين سه آيه شريفه به خوبى استفاده مى شود كه ايمان كامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به اركان مسائل ديگرى را نيز شامل مى شود; از جمله اين كه هنگامى كه نام خدا برده مى شود دل لرزان گردد و احساس مسئوليت كند و هنگامى كه آيات قرآن بر او خوانده شود ايمانش رشد يابد و اينها امورى است كه حتى معتزله نيز آن را شرط ايمان نمى دانند و جالب اين كه در دو مورد از اين آيات واژه حصر به كار برده است در ابتدا مى گويد: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ…); مؤمنان تنها اينها هستند كه داراى اين صفات پنج گانه مى باشند» و در پايان آيه مى فرمايد: «(أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً); مؤمنان حقيقى فقط آنها هستند» و از اينجا به خوبى روشن مى شود كه ايمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است. اضافه بر اين در بعضى از روايات كه در منابع اهل بيت آمده است مى خوانيم: هنگامى كه درباره ايمان سؤال كردند در جواب فرمودند: «الإيمانُ أنْ يُطاعَ اللهُ فَلا يُعْصى; ايمان آن است كه انسان خدا را اطاعت كند پس هيچ معصيتى به جا نياورد. (اين تعبير معاصى كبيره و صغيره را هر دو شامل مى شود)». در حديث ديگرى از همان امام (امام صادق(عليه السلام)) آمده است كه در برابر اين سؤال كه آيا ايمان عمل است يا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتين) امام(عليه السلام)فرمود: «الإِيمانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِكَ الْعَمَلِ; ايمان تمامش عمل و قول بخشى از آن عمل است». از اين تعبيرها استفاده مى شود كه ايمان، اطلاقات مختلفى دارد; گاه به حد اقل آن اشاره شده و گاه به حد اكثر و گواه آن حديث معروفى است كه از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است كه مى فرمايد: «الإيمانُ عَشْرُ دَرَجات فَالْمِقْدادُ فِي الثّامِنَةِ وَأبُوذَرّ فِى التّاسِعَةِ وَسَلْمانُ فِي الْعاشِرَةِ; ايمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند». (البته ايمان انبيا و اوصياى معصوم حساب ديگرى دارد).