علوم قرآنی, مباحث اسلامی

مفهوم ومعنای لباس درقرآن

لباس در قرآن:

كتاب الهى از پنج نوع لباس در آيات نورانى اش نام مى برد :

1 ـ لباس مادى ظاهرى .

2 ـ لباس طبيعى .

3 ـ لباس معنوى .

4 ـ لباس بهشتى .

5 ـ لباس جهنمى .

lebas

1 ـ لباس مادى ظاهرى:

از لباس ظاهر كه مردم بر بدن مى پوشانند به عنوان نعمت ياد فرموده ، و از انسان مى خواهد ، به اين معنى توجه داشته باشد ، كه ميليون ها چرخ به اراده حضرت حق در اين خانه با عظمت آفرينش به گردش مى آيد تا براى بشر لباس فراهم گردد ، انسان بايد نسبت به اين نعمت شاكر باشد ، و سعى كند از لباس و پوشش بدن خود ، در راهى كه مولاى او از او خواسته استفاده كند .

( وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ )() .

اوست خدائى كه دريا را براى شما مسخر كرد تا از گوشت ماهيان حلال آن تغذيه كنيد و از زيورهاى آن مانند در و مرجان و خز و سنجابش (كه از پوست اين حيوان پوستين و بالا پوش و لباس ديگر مى سازند) استخراج كرده و تن را بيارائيد ، و كشتى ها در آن برانيد تا به تجارت و سفر از فضل خدا روزى طلبيد ، باشد كه شكر خداى را به جاى آوريد .

ملاحظه مى كنيد كه يكى از منابع مهم لباس براى پوشش بدن دريا است ، و خداى بزرگ در آخر آيه شريفه از مردم مى خواهد به اين نعمت با عظمت خداى بزرگ را شكر كنند ، و شكر لباس به اين است كه انسان از آن لباس در راه خدا و خير رساندن به مردم استفاده كند .

( وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَجَعَلَ لَكُم مِن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثاً وَمَتَاعاً إِلَى حِين * وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَجَعَلَ لَكُم مِنَ الْجِبَالَ أَكْنَاناً وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ ) .

و خداوند براى سكونت هميشگى شما منزلهايتان را مقرر داشت ، و براى سكونت موقت در سفر از پوست و موى چهارپايان خيمه ها براى شما قرار داد تا وقت حركت و سكون سبك وزن و قابل انتقال باشد ، و از پشم و كرك و موى گوسبپندان و شتران اثاثيه منزل مانند گليم و نمد و قالى و متاع و اسباب زندگانى و لباسهاى فاخر براى شما خلق فرمود تا در حيات دنيا از آن استفاده كنيد .

و خداى عالم براى آسائش شما از گرما سايه بان ها از درخت و سقف و ديوار و كوهها مهيا ساخت و از غارهاى قرار گرفته در كوهها پوشش و اطاقها برايتان قرار داد ، تا از سرما و گرما پناهى گيريد ، و نيز از نباتات و حيوانات و كرم ابريشم لباسى كه شما را از گرماى آفتاب و سرماى زمستان بپوشاند خلق فرمود ، و نيز براى آن كه در جنگ محفوظ بمانيد لباس آهن مقرر نمود ، چنين نعمت ها را بر شما تمام و كامل كرد تا مگر منعم را شناخته و تسليم و مطيع او باشيد .

يك بار ديگر در اين دو آيه و آنچه به عنوان نتيجه در پايان آن ذكر شده دقت كنيد ، لباس مادى نعمت خداست ، پوششى است كه حضرت حق مقرر فرموده ، تا از سرما و گرما محفوظ مانده و براى شما زينت زندگى باشد ، و شما با بدست آوردن آن از هر رنجى دور مانده و خيالتان آسوده باشد ، تا با سلامت كامل و آسودگى خيال به اطاعت از اوامر و نواهى جناب او اقدام كنيد .

فكر كنيد ، كه تاكنون با لباس هائى كه در اختيار شما قرار گرفته چه برخوردى داشتيد ، و از آنها در چه راهى استفاده كرديد ، براى چه بدست آورديد و براى كه پوشيديد ، و براى چه به تن كرديد ، آيا به لباس خود به عنوان نعمت حضرت دوست نظر كرديد ، آيا به خاطر او بدست آورديد و به خاطر او پوشيديد ، و در مقام قدردانى و تشكر از حضرت او بر آمديد ، و اين لباس ظاهر را مقدمه بدست آوردن لباس باطن قرار داديد ، در اين لباس به تواضع حركت كرديد ، يا دچار كبر و خوشحالى زودگذر شديد ، از اين لباس در راه عدل و حكمت استفاده كرديد يا در آن لباس به ظلم آلوده شديد ، و يا در آن لباس به پايمال كردن حقوق معطى لباس و حقوق مردم دچار شديد ;

( يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشاً … ).

اى فرزندان آدم ما لباسى كه ستر عورت شما كند و جامه هاى نرم و زيبا كه به آن تن را بيارائيد براى شما فرستاديم .

( وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوس لَكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ ).

و ما به داود صنعت زره ساختن را كه نوعى لباس براى پوشش شما جهت محفوظ ماندن در ميدان جنگ است آموختيم ، آيا شكر نعمت هاى بى حساب حضرت حق را به جا مى آوريد ؟!

2 ـ لباس طبيعى:

قرآن مجيد از مسئله شب ، و وضع زندگى مرد و زن نسبت به يكديگر و اينكه هريك براى ديگرى در جهاتى از زندگى به منزله پوششند تعبير به لباس فرموده و شب و پوشش زن و مرد را نسب به يكديگر از اعظم نعمت هاى الهى شمرده ، باشد كه انسان به اين نعمت هاى پر منفعت توجه كرده و در مقام شكر حضرت منعم برآيد .

( وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِبَاساً وَالنَّوْمَ سُبَاتاً وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً ) .

و اوست خدائى كه شب را براى شما لباس گردانيد ، تا همه در سياه جامه شب مستور شويد و اين قسمت از وقت را به خوشى و استراحت بگذرانيد ، و خواب را مايه آرامش و آسايش و ثبات شما قرار داد و روز روشن را براى جنبش و كار مقرر نمود .

( أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ … ) .

براى شما در شبهاى رمضان مباشرت با زنان حلال شد كه آنها جامه ستر و عفاف شما هستند ، و شما نيز لباس عفت آنها هستيد .

از آنجائى كه زنان به وسيله بهره گرفتن از شوهران خود از بسيارى از گناهان محفوظ مى مانند و مردان نيز به خاطر همسران خويش از بسيارى از معاصى در امان مى مانند ، و زن و مرد به وسيله يكديگر در پوششى از عفت و حيا و كرامت قرار مى گيرند ، خداوند بزرگ از زن نسبت به مرد و از مرد نسبت به زن تعبير به لباس و جامه فرمود ، همان طور كه لباس مادى پوشاننده عيوب ظاهر است ، لباس طبيعى هم پوشاننده بسيارى از عيوب و حافظ انسان از بسيارى از گناهان است !!

3 ـ لباس معنوى:

لباس معنوى كه اظهر و اتم آن تقوا است از عظيم ترين و پر منفعت ترين نعمت هاى الهى نسبت به عبد است .

اين لباس است كه در دنيا انسان را از تمام آلودگيهاى اعتقادى ، عملى و اخلاقى حفظ كرده و در آخرت از عذاب الهى در امان حضرت حق برده و بالاترين درجات بهشت را نصيب انسان مى نمايد .

در سوره اعراف آيه بيست و شش مى فرمايد :

( وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذلِكَ خَيْرٌ ).

بر شما باد به لباس تقوا كه تقوا نيكوترين جامه شماست .

4 ـ لباس بهشتى:

خداوند مهربان در قرآن مجيد به آن انسانهائى كه داراى ايمان و عمل صالح و آراسته به حسنات اخلاقى هستند ، وعده لباسهاى فاخر بهشتى داده و فرموده به جزاى عمل آنان در بهشت آراسته به لباسهائى هستند كه عنايت و لطف حضرت دوست براى آنان مقرر فرموده است .

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً * أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْن تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَب وَيَلْبَسُونَ ثِيَاباً خُضْراً مِن سُندُس وَإِسْتَبْرَق مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً ) .

آنان كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند ما هم اجر نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد ، بهشت هاى عدن كه نهرها زير درختانش جاريست براى آنهاست در حالى كه در آن بهشت بر تن زيورهاى زرين بيارايند و لباسهاى سبز حرير و ديبا درپوشند و بر تخت ها به عزت و نشاط تكيه زنند كه آن بهشت ، نيكو اجرى خوش آرامگاهى است .

( إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَام أَمِين * فِي جَنَّات وَعُيُون * يَلْبَسُونَ مِن سُندُس وَإِسْتَبْرَق مُتَقَابِلِينَ ) .

در آن روز اهل تقوى در بهشت ابد مقام امن و امان يافته اند، در باغها و كنار چشمه ها و نهرها آراميده اند، بر تن لطيف ترين لباس از سندس و استبرق بياراسته روبروى هم بر تخت ها تكيه زده اند .

( إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّات تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَب وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ) .

آنان كه ايمان به خدا آوردند و نيكوكار شدند ، البته خدا همه را در بهشت هائى داخل گرداند كه زير درختانش نهرها جارى است و در آنجا طلا و لؤلؤ بر دست به عنوان زيور بندند و تن به جامه حرير بيارايند .

5 ـ لباس جهنمى:

اما آنان كه انسانيت و آدميت را فراموش كنند ، و روزگار به غفلت و جهل وپستى و دنائت و بردگى نسبت به شكم و شهوت بگذرانند ، و كارى جز مخالفت با خدا و خلق خدا و زورگوئى و ستم نداشته باشند در دنيا دچار لباس جوع و خوف و در آخرت گرفتار لباس و پوششى از سخت ترين عذاب خواهند شد .

( وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِن كُلِّ مَكَان فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ )() .

و خدا بر شما حكايت كرد و مثل آورد شهرى را كه در آن امنيت كامل حكمفرما بود و اهلش در آسايش و اطمينان زندگى مى كردند و از هر جانب روزى فراوان به آنها مى رسيد تا آن كه اهل آن شهر نعمت خدا را كفران كردند ، خدا هم به موجب آن كفران و معصيت طعم گرسنگى و بيمناكى را به آنها چشاند .

اين چنين مردم كه از نعمت هاى حضرت حق قدردانى نكرده و به شكر در برابر آن نعمت ها بر نمى خيزند ، و بلكه راه عصيان و كفر در پيش گرفته و خود و محيط خود را آلوده به فساد مى كنند ، در قيامت به آنان لباس عذاب پوشانده مى شود ، چنانچه در قرآن مجيد آمده است :

( وَتَرَى الْمُـجْرِمِينَ يَوْمَئِذ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ * سَرَابِيلُهُم مِن قَطِرَان وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ ) .

و در آن روز بدكاران و گردنكشان را زير رنجير قهر خدا مشاهده خواهى كرد و بينى كه پيراهنهاى از مس گداخته آتشين بر تن دارند و در شعله آتش چهره آنها پنهان است .

اين بود نوع لباسهائى كه قرآن براى فرزندان آدم اسم مى برد ، چه نيكوست كه اين چند روزه كوتاه عمر را ملبس به لباس تقوا شويم ، و از لباس ظاهر هم جهت عبادت و خدمت به خلق و شكر حضرت حق استفاده كنيم ، و از لباس طبيعى هم براى رضاى دوست بهره بگيريم تا در جهان آخرت از لباس بهشتى بر ما بپوشانند ، و از لباس عذاب در امان بمانيم .

سراج قمرى شاعر پر مايه قرن ششم در اين زمينه در مقام نصيحت به انسان مى فرمايد :

اى باز پس فتاده تر از جمله جهان *** هين راه پيش گير كه رفتند همرهان

از راه باز مانده اى بى نور و خاكسار *** چون آتشى كه باز بماند زكاروان

امروزه راه راست نيارى شدن دلير *** فردا ره صراط سپردن كجا توان

آخر چگونه طاقت درد سفر بود *** آن را كه درد سر بودش بوى بوستان

پيرى برانده است جوانيت هم چو دود *** رانده شود زشعله آتش بلى دخان

مانند شمع شعله شيب است بر سرت *** زان زرد وتن ضعيفى چون موى وريسمان

زين پس چو خنگ پير تو اندر سر آمدست *** گلگون اشك بيشتر و پيشتر بران

پيش از تومنزلى دوسه شايد كه سوى دوست *** آن گه كه بارگير دل آمد شود روان

چون لاله كى سيه دل و آتش دهان بود *** آن كه فشاند نرگس او خون ارغوان

سوى تو كرده چرمه پيرى لگام ريز *** سوى ركاب باده تو برتافته عنان

چون از سرت سپيده برآمد سپيد شد *** گلگونه مى ار سيهش كرد خان و مان

پيرى چو خاك بر سرم افشاند شد يقين *** كان آتش جوانى من مرد بى گمان

آتش چو مرد يا به ستم يا به طبع خويش *** بر فرق او زمانه كند خاك در زمان

همچون قلم دراز چه دارى زبان طعن *** تا چون قلم زبانت ببرند اين و آن

هرگز سياه كام نگشتى اگر چنانك *** نگشايدى دوات به طعن قلم دهان

روشن شود معانى غيبى تو را چو آب *** گر چون قلم برآئى از اين تيره خاكدان

از پوست هم چو معنى روشن برون شدند *** بهر تو حرفها چو قلم بر سر زبان

خداوندا ما فرزندان ضعيف و ناتوان آدم را از قيد اسارت تن برهان ، كه هركس اسير تن شد ، بزرگترين خيانت را به ابديت خويش كرد ، و از تمام حقايق و فضائل و حسنات الهى محروم گشت ، بارالها اسير تن پست ترين و زبون ترين موجود اين كره كوچك خاكى است ، موجودى است كه تمام درهاى رحمت و مغفرت را به روى خويش بسته است !!

خداوندا اسيران تن و بردگان شكم و شهوت ، از حيات چه فهميدند ، و از هستى كه خير محض است ، چه خيرى ديدند ، و از عنايات و الطاف خاصه تو چه بهره اى بردند ؟

صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بزرگوار تو ، امامان عزيز ، مصلحان ، انديشمندان ، عارفان ، حكيمان ، براى هدايت انسان چه فريادها كه نكشيدند ، و چه حكمت ها كه از خود بروز نداند ، و چه جانهاى شيرين كه در اين ميدان زندگى براى بيدارى انسان نثار راه تو نكردند ، ولى اين بدبخت اسيران تا آخر عمر انگار كر و كور زيستند ، و گوئى در اين خط پر فيض هستى خبرى و ندائى و صدائى نبوده ، و برقى براى روشن شدن محيط زندگى اينان ندرخشيده .

اين بيچاره ها چه با فضاحت زندگى كردند ، و چه تهيدست و دست خالى و بدون برداشت محصول مثبت از حيات و زندگى روز و شب گذراندند ، اينان بالاترين مايه وجود را كه عمر است و در درياى خلقت گوهرى پر قيمت تر از آن يافت نمى شود ، با شيطان معامله كردند ، ولى در مقابل از اين دشمن غدار و ديرين انسانيت چيزى نگرفتند !

اينان جهان را كه بر عدل و علم و حكمت حق استوار است به بازيچه گرفتند ، و والاترين انسانها را مسخره كرده و به آنان پوزخند زدند ، و ندانسته يا دانسته راهى كه نبايد بروند رفتند ، و با اين خط سيرشان هم خود را تباه كردند ، هم آنان كه در اشراف آنان مى زيستند .

اينان خود را از پيشگاه مقدس تو دور كردند ، و لعنت ابدى براى خويش خريدند ، و آخرت پر نعمت را با دنياى دون عوض كرده و در اين معامله جز غضب و سخط و عذاب تو سودى نبردند .

وَأَمَّا لِباسُ الظَّاهِرِ فَنِعْمَةٌ مِنَ اللهِ تَعالى يُسْتَرُ بِها الْعَوْراتُ وَهِىَ كَرامَةٌ أَكْرَمَ اللهُ بِها ذُرِّيَّةَ آدَمَ (عليه السلام) ما لَمْ يُكْرِمْ بِها غَيْرَهُمْ . وَهِىَ لِلْمُؤْمِنينَ آلَةٌ لاَِداءِ مَاافْتَرَضَ اللهُ عَلَيْهِمْ .

با توجه به وضعى كه انسان دارد ، و با توجه به موقعيتى كه در ميان موجودات زمين و بلكه موجودات عالم ، انسان دارد ، اگر از نعمت لباس ظاهر محروم بود چه مى كرد ، و چه صحنه اى در زندگى داشت و حيات پر قيمت و اصيل او به كجا مى كشيد ؟

لحظه اى فكر كنيد ، و در نظر بگيريد كه اگر ميدان زندگى كه داراى همه چيز است ، تنها از لباس ظاهر خالى بود مسئله پاكى ها و فضائل چه مى شد ، و آيا نسيم تربيت جاى وزيدن داشت ؟

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : لباس ظاهر نعمتى است از حضرت حق به سوى انسان كه با آن عيوب و عورات آدمى پوشيده مى شود ، و اين لباس ظاهر كرامت الهى است ، كه فرزندان آدم را به آن گرامى داشته ، كرامتى كه غير آدميزاد را به آن آراسته نفرموده است و اين لباس براى مردم مؤمن وسيله اداى واجبات خداست .

اسلام كه در تمام جوانب حيات مقرراتى بس پر ارزش وضع نموده و نقطه اى از نقاط زندگى بشر را از هنگام ولادت تا مرگ از نظر دور نداشته و مسئله اى نبوده مگر اينكه براى آن قانونى وضع نموده ، درباره لباس هم مقررات بسيار ارزنده اى چه نسبت به ظاهر لباس ، چه نسبت به مسائل معنوى آن ارائه نموده كه دقت در آن مقررات انسان را متوجه حقيقت دين و كمال آن نموده و به اين نكته واقف مى كند ، كه اسلام دلسوزترين مكتب براى سعادت بشر ، و جامع ترين مدرسه براى اداره حيات و زندگى انسانها است.

————————————————–

مبلغان سایبری چهارده خورشید

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *