چرا دختران باید حجاب داشته و محدود باشند؟ تا پسران به گناه کشانده نشوند
جواب این سوال را با مثالی توضیح می دهیم. فرض کنید به بانکی رفته اید و صد میلیون پول گرفته اید و همین دطور که در دست شماست، به خیابان می روید و ترس دارید که دزدی بیاید و پول را از دستان شما برباید.
شما دویست میلیون زیبایی خود را در معرض چشمان طرف قرار داده اید، او اگر دزد هم نباشد، دزد می شود و در واقع شما او را دزد می کنید.
چرا در جامعه اینقدر نسبت به پوشش ظاهری حساسیت نشان داده می شود و در حالی که باید دل پاک باشد ظاهر که اهمیتی ندارد؟
نکته اول: دزد و دل پاک
در جواب کسانی که می گویند نیت باید پاک باشد،ظاهر اهمیتی ندارد، می گوییم: شما پول خود را در کیف دستی خود قرار داده اید و در خیابان می روید و نیت شما پاک است. به طور قطع نمی خواهید کسی پول شما را بدزدد، یعنی به نیت دزدیده شدن پول را نمایان نکرده اید.
آیا در این صورت دزد می آید و از شما سوال می کند آیا نیت شما این است که من پول شما را بدزدم و بعد دزدی کند یا خیر؟
شما که زیبایی خود را در جلوی چشمان دیگران قرار داده اید، آیا از شما سوال می کند که نیت شما این است که من به شما حرفی بزنم و مزاحم شما شوم؟!
مسلماً او چنین سوالی از شما نخواهد کرد و به نیت شما کاری ندارد. بلکه او نگاهی به ظاهر شما کرده و با خود می گوید: او می خواهد که من نزدیک وی شوم، اگه نمی خواست، که به این صورت بیرون نمی آمد. هیچ مزاحمی علم غیب ندارد که از نیت شما یا فرهنگ خانوادگی تان اطلاع پیدا کندو متوجه شود که فرهنگ شما این گونه بوده وگرنه قصد سوئی نداشته اید.
نکته دوم: دختر با مدل ماهواره ای
دختری به مشاوره مراجعه کرده بود و می گفت: در دانشگاه؛ دختری بود که آخرین مد و تیپ های ماهواره ای داشت و من به او نگاه می کردم و با تعجب با خود می گفتم چقدر چشم و گوش من بسته است و همیشه دوست داشتم که با او در یک اتاق باشم و از او یاد بگیرم. با هر نقشه ای که شد، با او هم اتاقی شدم، اما بعد از دو هفته از اتاق او فرار کردم.
وقتی دلیل فرار وی را پرسیدم، این دختر مسائل اولیه بهداشتی را رعایت نمی کرد و بوی بدی از اتاق او بیرون می آمد. حال سوالی که مطرح می شود این که دختری در زندگی شخصی خود اینقدر کثیف است، ولی در بیرون با آن وضع ظاهری و آرایش حاضر می شود، مفهومی غیر از این دارد که با خواهش از دیگران می خواهد که با نگاه کردن او را تحویل بگیرند؟
نکته سوم: آرایش برای دل خود
برخی دیگر از دیگران می گویند: ما فقط به خاطر دل خودمان، آرایش می کنیم، نه برای این که کسی ببیند و… . در جواب این افراد باید گفت اگر به خاطر دل خود این گونه بیرون می آیید، پس چرا داخل خیابان، آینه ای در دست نمی گیرید تا خود را ببینید پس چرا مادر این دختر در انجمن اولیا و مربیان می گفت وقتی دختر خود را داخل خانه می بینیم، ظاهر نا مرتب و ژولیده او مانند این است که جن دیده باشیم و وحشت می کنم. پس چرا این خانم بیرون آرایش می کند؟
نکته چهارم: بدحجابی و فرهنگ خانوادگی
بسیاری از مواقع من با افرادی برخورد کرده ام که افراد پاک و خوبی هستند، ولی فرهنگ خانوادگی و تربیت آنان این گونه است. دختری که می گوید من اگر چادر سر کنم، مادرم مرا مسخره می کند، چنین دختری اگر با حجاب بماند، جایگاه او در اوج بهشت است. خانئاده او مزاحم حجاب او می باشند. دختر خانم می گوید نیت ما پاک است، ولی فرهنگ ما این گونه بوده است. مثلاً ما چند سالی اروپا یا کانادا زندگی کرده ایم نمی توانم با حجاب باشم.
در جواب این خانم چند نکته را باید بیان نمود. اول این که نیت شما ممکن است پاک باشد، اما طرف مقابل شما که از نیت شما خبر ندارد. کسی که می خواهد مزاحم فردی شود، ابتدا از او نمی پرسد آیا نیت شما این است که من مزاحم شما شوم و حرفی به شما بزنم یا خیر؟
نکته پنجم: دختران دانشگاه باید اسلحه حمل کنند
دختر دانشجویی که تیپ بسیار بدی داشت، در دانشگاه شبانه ای به مشاوره مراجعه کرد و می گفت: اگر سوالی بپرسم در کمیته انظباطی دانشگاه برای من مشکلی به وجود نمی آید؟ وقتی خیال او راحت شد که با مشکل مواجهه نخواهد شد، گفت: آیا دختران می توانند با خود اسلحا همراه داشته باشند؟ از او پرسیدم اسلحه برای چه؟ در جواب گفت: من آدم بدی نیستم که دنبال فساد باشم، نیت من پاک است، اما به دلیل فرهنگ خانوادگی با این تیپ و ظاهر بیرون می آیم، در دانشگاه بعد از کلاس، ساعت 9 شب، حدود 500 متر باید پیاده برویم تا به خیابان برسیم و ماشین بگیریم. در این فاصله مزاحم من می شوند و یا وقتی ممنتظر تاکسی هستم، مزاحم من می شوند و اذیتم می کنند و این مسئله باعث ناراحتی من شده و می خواهم اسلحه داشته باشم تا از خود دفاع نمایم.
به او گفتم پیشنهاد خوبی است، مشکلی نیست؛ ای کاش همه دخترها اسلحه داشته باشند، اما به شرطی که اسلحه تهاجمی نباشد و فقط دفاعی باشد. دختر جوان با تعجب قبول کرد و گفت: هرچه باشد قبول است و من کسی را می شناسم که بتواند برای من فراهم کند.
به او گفتم: قول می دهی که از این اسلحه یک ماه استفاده کنی؟ او قبول کرد. به او گفتم نام اسلحه پیشنهادی من « چادر» است. از این اسلحه استفاده کن و ببین که چطور از تو دفاع خواهد کرد. دختر جوان به محض شنیدن کلمه چادر، نگاهی به من کرد و پس از کمی تأمل، تشکر کرد و رفت.
با خود تصور می کردم که هرگز مراجعه نکند، اما بعد از یک ماه آمد، در حالی که با حجاب بود و چادری داشت که نسبت به قبل بسیار متفاوت شده بود. وقتی پیش من آمد، از من پرسید آیا من را می شناسید؟
در جواب به او گفتم خیر. گفت: من همان دختری هستم که به من اسلحه معرفی نمودید.
با تعجب به او گفتم: چطور شد چادر سر کرده ای؟ وقتی به داخل خانه رفتم، کمی فکر کردم. قابل توجه جوانان عزیز که اگر می خواهید حرف پدر و مادر و روحانی و مشاور را توجه نکنید، اشکالی ندارد، حداقل کمی به آن فکر کنید و بعد حرف آنان را رد نمایید، نه این که سریع بگویید خودم می دانم.
ارباب سخن در نهج البلاغه می فرمایند: «هیچ عبادتی مانند فکر کردن نیست» دختر جوان گفت: داخل خانه فکر کردم که حدود 20 سال دارم، حدود هفت هزار روز به هر نحوی که خواستم زندگی کردم، اگر من می خواهم از دست این استرس راحت باشم، اگر این اسلحه اثر دارد، چرا استفاده نکنم. و بعد نیز با خودم گفتم اگر چادر سر کنم، دوستانم مرا مسخره خواهند کردکه چه کاری انجام دادم.
روز اول، کسی مزاحم نشد و ماشینی برای من بوقی نزد. و با خود گفتم حتماً امروز مزاحمی در خیابان نبوده است.
روز دوم، نیز به همین صورت گذشت. داخل پیاده رو هم که عبور می کردم، وقتی پسری نگاه می کرد، حرفی نمی زد و با خود فکر کرد که اگر اهل آن مسائل بود، پوشش این گونه نداشت. وقتی که چند نفر از دوستانم مرا دیدند، و مسخره کردند، به آنها گفتم من از دست مزاحم ها اذیت می شدم و یک مشاور این راهکار را پیشنهاد کردند و من نیز از راهکار ایشان استفاده کرده و جواب گرفتم.
با این دو سخن دو نفر از دوستان من از جمله کسی که می گفت:« اگر من چادر سر کنم مادرم مرا مسخره خواهد کرد».، از این طرح استفاده نمودند. و نتایج خیلی خوبی در زندگی آنها مترتب شد. باور کرد که گاهی افراد مزاحم، هیچ کاری را به نیت و دل طرف مقابل ندارند.
سلام ودرود بر گمشده بقیع خیلی خیلی عالی بود …موفق باید.
سلام…
متشکرم نظر لطف شماست.