فلسفه ی وجودی شیطانthNZ5CT1ZK

بر پایه ی آیات قرآن : «فرشتگان ، امکان مخالفت با فرمان های الهی را ندارند ؛ ولی برای جن ، مانند انسان ، اختیار و امکان نافرمانی از دستورات الهی وجود دارد . قرآن نیز آن ها را به مومن و کافر ، فاسق و صالح ، تقسیم کرده است و لایق پاداش و کیفر در آخرت می داند.»

جن مانند هر موجود دیگری ، لایق و شایسته ی آفرینش است . این که جن ، شیطان یا انسان های کافر و گنه کار ، با اختیار خویش از مسیر اصلی و هدف نهایی آفرینش دور شده اند ، باعث نمی شود که آفرینش آن ها ، لغو و مخالف حکمت باشد . خدای متعال ، آن ها را آفرید تا با اختیار خویش ، اطاعت کنند . لازمه ی اطاعت اختیاری ، این است که امکان مخالفت اختیاری نیز به آن ها عطا شود ؛ پس ، مخالفت و عصیان آن ها ، ضرری به حکیمانه بودن آفرینش آن ها نمی زند .

آن چه گفته شد ، فلسفه ی آفرینش شیطان با توجه به خود او و عملکردش است و میتواند توجیه کننده ی آفرینش او باشد ؛ اما اگر وجود شیطان را در رابطه با آفرینش آدمی بسنجیم ، این پرسش مطرح می شود که آیا وجود شیطان ، برای آفرینش انسان ، لازم و ضروری است ؟

ابلیس ، پس از نافرمانی و رانده شدن از در گاه الهی ، از خدای متعال مهلت خواست تا فرزندان آدم را فریب بدهد و از اینکه خداوند متعال چنین فرصتی را به ابلیس داده ، در میابیم که فریب انسان ها از سوی شیطان در نظام آفرینش ، نه تنها با هدف آفرینش انسان ناسازگار نیست ، بلکه در مسیر آن می باشد .

انسان برای رسیدن به کمال اختیاری (که هدف آفرینش اوست ) باید از دونوع گرایش و تمایل خوب و بد ، بهره مند باشد . اگر فقط گرایش به خوبی در او موجود باشد ، مانند فرشتگان خواهد شد و چنانچه تنها گرایش مادی داشته باشد ، مانند حیوانات ، مجالی برای صعود اختیاری معنوی نخواهد داشت و اگر هر دو را داشته باشد ، با انتخاب خوبی ها ، از فرشتگان ، برتر و به کمال مطلوب خود ، می رسد و اگر بدی ها را برگزیند ، از حیوانات ، پست تر می شود .

انسان در درون خود ، دارای دو گرایش حق و باطل است ؛ یعنی نفس اماره ، او را به سوی بدی ها و عقل و فطرت ، او را به سوی خوبی ها می خواند . انسان در انتخاب هریک از این دو راه ، مختار و مستقل است ؛ اما این استقلال در انتخاب ، با اینکه شیطان از بیرون ، وسوسه کننده و دعوت کننده او به بدی ها و فرشتگان دعوت کننده ی او به خوبی ها باشند ، منافاتی ندارد .

انسان ، با اختیار خود ، در ولایت شیطان یا فرشتگان داخل می شود . در همین موضوع ، هدای متعال می فرماید : « ای فرزندان آدم ! مبادا شیطان شمارا فریب دهد ؛ چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد … ما شیطان را اولیای کسانی که به خدا ایمان نمی آورند ، قرار داده ایم ».

نفس اماره ، انسان را آماده ی پذیرش وسوسه ها و دعوت های شیطان می کند و شیطان ، انسان را بیشتر گمراه می کند . پیروی از عقل و فطرت نیز که هدایت درونی است ، انسان را لایق رحمت های خاص الهی از سوی ملائکه می کند . وجود شیطان برای دعوت به بدی ها و تحریک نفس اماره ، مکمل بیرونی گرایش انسان به بدی هاست ؛ همانگونه که وجود فرشتگان و دعوت آنان به خوبی ها و تقویت عقل و فطرت ، مکمل بیرونی گرایش انسان به خوبی است و از تعامل این دو ، انسان کامل ، پرورش می یابد .

برخی ، وجود شیطان راعاملی برای انگیزیه ی بیشتر انسان در پناه بردن به خدا می دانند و این پناه جویی ، او را در مسیر تکامل قرار می دهد .

تاکیدهای قرآن در این رابطه ، فراوان است ؛ در برخی آیات ، چنین آمده است : «ای رسول بگو خدایا ! من از وسوسه و فریب شیاطین ، به سوی تو پناه می آورم ».

چیستی فلسفه ی وجودی شیطان ، پرسشی بنیادین است  که برای هر اندیشمند مسلمان ، به گونه ای رخ می نماید و پاسخ به آن ، در کاویدن جنبه های مختلف نهان است .

در این پرسش ، سه طرف (خدا ، انسان و شیطان ) قرار دارند که به طور مختصر ، به بررسی آن ها می پردازیم :

1-هدف خدا از خلقت انسان ، این است که او را به کمال برساند ؛ یعنی هدف ، مربوط به فعل خدا می شود و به فعل انسان ارتباط ندارد ؛ زیرا خدا ، خود ، کامل است و نمی توان غایت و هدفی برای ذات او تصور کرد .

2-تبلور کمال انسان ، معرفت خداست  و معرفت ، در گرو عبادت اوست ؛ زیرا با عبادت و معرفت خدا ، کمال انسان محقق می شود .

3-انسان عبادت گر را تنها در صورتی می توان متحرک به سوی کمال به حساب آورد که آگاهانه و با اختیار ، این مسیر را انتخاب کرده باشد ؛ نه اینکه همانند فرشتگان ، به صورت تکوینی ، به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانی خدا نداشته باشد . به همین جهت ، خدا نسان را موجودی با اختیار آفرید و راه انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار خودش قرار داد ؛ چنان که می فرماید : «ما راه را به انسان نشان دادیم ؛ حال یا سپاس گزار است و یا ناسپاس».

از همین جا مسأله ی امتحان به عنوان یکی از اهداف خلقت انسان مطرح می شود ؛ زیرا امتحان ، تبلور اختیار انسان است و جای تعجب ندارد که در آیات فراونی از قرآن کریم ، مطرح شدن این مسأله را به گونه های مختلف مشاهده می کنیم ؛ چنان که آمده است : « ما نسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم ؛ و او را می آزماییم».

برقراری یک امتحان عادلانه ، تنها در صورت وجود شرایط و امکانات برای گزینش هریک از دو طرف مسیر (خیر و شر) توسط انسان است ؛ اما خدا ، از آن رو که انسان را گل سرسبد مخلوقات خود می خواند و تنها برای آفریدن او به خود تبریک گفته است ، در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر ، امکانات فراوانی را در اختیار او گذاشته است .

بنابر این ، گرایش در جانب خیر و وجود نیرویی در جانب شر ، موجب می شوند تا آزمایش الهی از حالت صوری و ظاهری در آید ؛ یعنی وجود نیروهایی وسوسه گر در مقابل الهامات خدایی ، باعث می شود تا انسان واقعا در میان دوراهی ها قرار گیرد و با اراده و عزم خویش ، مسیری را انتخاب کند .

بر اساس همین نکته است که با نافرمانی ابلیس و رانده شدن او از درگاه خدا و سپس تقاضای او برای مهلت داشتن به منظور اغوای انسان ،پروردگار با تقاضای او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهای الهی ، وسوسه گر انسان به سوی شر باشد ؛ اما در عین حال ، قدرت او را در این زمینه محدود ساخت و هیچ سلطه ای بر انسان ها به او نداد و او فقط وسوسه کننده و تحریک کننده است .

 

بنابراین ، وسوسه گری شیطان ، پس از روی گردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و کسانی که با اختیار و انتخاب خود ، کفر ورزیده ، قابلیت محبت و همراهی با پاک ترین انسان های روی زمین را از دست داده اند ، سزاوار آن هستند که به وسوسه های شیطانی گرفتار شوند و این ، نوعی مجازات الهی نسبت به آنان در همین دنیاست ؛ « آیا ندیدی که ما شیطان ها را بر کافران فرستادیم تا آن ها را شدیدا تحریک کنند ؟»

ادامه دارد….

thP2JKMNI9

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *