رجعت از دیدگاه ادیان و مکاتب….
رجعت در دین یهود
یهودیان نیز در انتظار ماشیح می باشند، تا قوم بنی اسرائیل را از بدبختی هایی که به آن، دچار شده اند نجات دهند. در منابع آنان آمده است:
ظهور« ماشیح»، فرزند داود، طی دوران هفت ساله ای به وقوع خواهد پیوست. طی سه سال اول، به تدریج قحطی سخت و شدیدی حکم فرما خواهد گردید و اشخاص متّقی و پارسا، خواهند مرد و آموزندگان تورات، آن را فراموش خواهند کرد. طی دو سال بعد، سیری و فراوانی عظیمی حکمفرما خواهد شد و تورات به سوی آموزندگانش باز خواهد گشت در سال ششم صدا های ( از آسمان) به گوش خواهد رسید و سال هفتم جنگ ها در خواهند گرفت و پایان این دوران هفت ساله، فرزند داود ظهور خواهد کرد… اگر ملت اسرائیل فقط یک (شبانه روز) شنبه را به طور صحیح نگه دارد، بی درنگ فرزندداود خواهد آمد.
درروایت دیگری از تلمود بیان شده است:« از آغاز خلقت عالم ، پادشاه ماشیح به دنیا آمد».
برخی صاحب نظران وی را با داوود،پادشاه اسرائیل یکی می دانند. همچنین در آیه دیگری آمده است :
بعد از آن، بنی اسرائیل برگشته و خداوند خدای خود و داوود پادشاه خویش را خواهند طلبید.
در تفسیر این آیه، دانشمندان می گویند: « این پادشاه، ماشیح است. اگر جزو زندگان است، اسمش داوود است واگر جزو مردگانی است که بعدا زنده خواهند شد، نامش داوود است».
البته گروهی دیگری از دانشمندان یهود معتقدند ماشیح از نسل پادشاه داوود خواهد بود که در ادبیات دانشمندان یهود، ملقب به «فرزند داوود » است.
رجعت در دین مسیحیت
رجعت، در عقیده مسیحیت، در دو بخش قابل بررسی است:
1- بازگشت عیسی
بنا بر عقیده مسیحیان، عیسی یک بار مرد ( فدا گردید) و به صلیب کشیده شد.وی روز یکشنبه، سومین روز پس از مصلوب شدن و دفن ، بر مرگ پیروز گردیده و از قبر بیرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد و مدت چهل روز، میان مردم زندگی کرد. سپس به آسمان ها رفت و نزد خدای پدر زندگی می کند . او باز می گردد، تا ملکوت خدا را بر پا کند.
2- زنده شدن گروهی از مردگان
در قسمتی از نامه های پولس مطلبی به این مضمون آمده است : عیسی، اولین نفری است از میان کسانی که دوباره زنده خواهد شد. مرگ، به سبب گناه آدم، به این دنیا آمد و زندگی پس ازمرگ به سبب هدیه نجات مسیح، نصیب ما شد. همه می پرسیم چون همه ما از نسل آدم گناه کاریم و هر جا گناه است، نتیجه آن مرگ است؛ اما وقتی مسیح بازگردد، تمام مسیحیان که مال او هستند، زنده می شوند. پس از آن، اخرت می رسد و سلطنت را به خدای پدر واگذار می کند.
در متن، علاوه بر رجعت حضرت مسیح، از زنده شدن تمام مسیحیان نه همه انسان ها، سخن به میان آمده است، که به پیش از وقوع قیامت و هنگام رجوع حضرت مسیح مربوط می باشد.
3- رجعت در دین زرتشت
رزتشتایان، به رجعت قهرمانان اسطوره ای، اعتقاد دارند. ظرف زمانی رجعت را نیز آخرالزّمان و مقدمه ظهور رهایی بخش می دانند. آنها زنده می شوند و با پلیدی ها می جنگند. هزاره ی یازدهم، دومین دوره رهای بخش است. در این دوران، ملکوش، توفان سهمگینی از برف وتگرگ پدید آورده، به جز آنانی که به دژ جمشید پناه برده اند، بقیه را نابود می سازد. اهریمن، نیرو می گیرد و آژی دهاک را برمی انگیزد. در این حال، گروهی از پهلوانان، مثل فریدون، افراسیاب،کی خسرو و…به خواست اهورامزدا از خواب و بی خبری بیدا می شوند و اهریمن و دیوان را شکست می دهند. این گونه، زندگی سراسر خوشی آغاز می شود و سپس بزرگ ترین رهایی بخش( سوشیانت) ظهور می کند این نشانه آخرالزمان است .
سوشیانت منجی نه تنها پسر زرتشت است، بلکه درآخرالزّمان نماینده ی اهورا مزدا نیز خواهد بود، وی بر عمل رستاخیز نظارت خواهد داشت….رستاخیز شامل نجات یافتگان می شود و هم آنان که به عذاب گرفتار آمده اند در جای دیگر هم میخوانیم که از دیدگاه زرتشتیان، بهرام شاه، رجعت خواهد کرد.
4- رجعت از نگاه بودا
بودائیان اعتقاد دارند مها کشیپه از مریدان برجسته بودا، از خلسه ی که پش از پری نیروانه معلم خود بدان فرو رفته بود، بیرون می آید تا بار دیگر بودا را خدمت کند و آموزه های آن را بشنود .
5- رجعت در ادیان سرخپوستی
در ادبیات سرخپوستی به چهره موعود واری به نام اینکارّی بر می خوریم. او را به مثابه پسر خورشید و زنی وحشی، اسطوره پردازی می کنندکه پس از سالیان درازانتظار، زنده می شود تا حقوق از دست رفته سرخپوستان را باز پس گیرد.
6- رجعت در میان مصریان باستان
آنان معتقد بودند روح انسان پس از خروج از بدن، به همان جسم و جسد علاقه دارد و بعد از مرگ دوباره با شوق و ولع بسیاری به همان بدن باز می گردد، در حالی که همان علاقه به خوردنی ونوشیدنی، هنوز در وجود او باقی است؛ لذا غذا و آب در دسترس او قرار می دادند و راه آمد و شد روح به درون قبر را با قرار دادن روزنه ای آسان می کردند.
درک آنان از معاد، همین مقدار بوده است. آنان معاد را در دل همین دنیا جستجو می کردند. همچنین به دلیل عقیده به نوعی زندگی مجدد، وسایل کار و جواهر آلات را با مردگان دفن می کردند و چون مورد هجوم دزدان قرار می گرفتند، سلاطین دست به ساختن اهرام زدند.
به نظر ما، معادی که دارای خصوصیات مذکور باشد در دنیا واقع شود، همان رجعت است؛ هر چند نام دیگری به خود گرفته باشد.
7- نصرانیان حبشه
نصرانیان حبشه، بازگشت پادشاه خود، تئودور را انتظار می کشند.
8-اقوام مغول
اقوام مغول، عقیده به بازگشت مغول دارند. همچنین اهل سمرقند، به رجعت اولیائشان، مانند شاه زند و قاسم بن عباس معتقدند و اکراد نیز از قرن هشتم، به رجعت تاج العارفین، حسن بن عدی ایمان پیدا کردند که مصلوب گشته است.
9-رجعت در اسلام
الف. رجعت از نظر اهل سنت
حساسیت بعض اهل سنت به مسأله رجعت، به حدی است که در کتب خود، عقیده به رجعت را جزئی از عیوب عقیدتی شیعه می دانند و تا آن جا پیش می روندکه جابر جعفی را که یکی از یاران نزدیک امام باقر وامام صادق(علیه السلام) است، مورد بی احترامی قرار می دهند در حالی که او هزاران حدیث از حفظ داشته و امام صادق( علیه السلام) می فرماید:خدا، جابر جعفی را بیامرزد که (در هر شرایطی) ما را تصدیق می کرد.
احمد امین مصری در کتاب فجرالاسلام می گوید آیین یهود دیگری در مذهب شیعه به سبب اعتقاد به رجعت ظهور کرده است .
ابن خلدون در مقدمه عقیده به رجعت را به امامیه نسبت می دهد و آن را رد می کند.
قرطبی به طور قاطع می گوید: نه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و نه هیچ یک از اصحاب آنان حضرت، هرگز بر نخواهد گشت ، مگر در روز قیامت که این ، اجماع همه اهل اسلام است.
در این زمینه، نظرات برخی منکران رجعت و جواب آن، در کتاب رجعت در عصر ظهور، به نویسندگی محمد عظیم محسنی دایکندی ذکر شده است
البته این نظریه مربوط به همه اهل سنت نیست؛ بلکه بعضی از اهل سنت، مسأله رجعت را پذیرفته اند.
1- در این زمینه روایاتی نقل شده است که دلالت می کند خلفه دوم ، عمربن خطاب، قائل به رجعت بود. وی معتقد بودروح پیامبر اسلام، روزی به جسد او باز گشت خواهد کرد. دراین باره، برای نمونه دو روایت را از کتاب های اهل سنت ذکر می کنیم .
یعقوب بن ابراهیم و… از انس بن مالک نقل می کند: چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وفات یافت، مردم به گریه افتادند. عمربن خطاب، در مسجد به پا خواست و گفت: نشنوم کسی بگوید:« محمد مرده است، روح او نزد خدا رفته است. همچنان که موسی بن عمران چهل روز ا قوم خود جدا بود. به خدا سوگند! امیدوارم پیامبر خود دست و پای مردمی را که میپندارند او مرده است، قطع کند ».
در حدیث دیگری، از ابوهریره چنین نقل شده است:
هنگامی که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، عمر بن خطاب ایستاد و گفت:«…. به خدا قسم! رسول خدا رجعت می کند ؛ همان گونه که موسی برگشت.»
انچه قابل تعمیم است، اینکه منظور عمراز عدم رحلت پیامبر، زنده بودن او نیست، زیرا مرگ پیامبر امری بوده که همه مسلمانان بر آن اطلاع یافته بودند و همه مردم اطراف خانه پیامبر جمع شده و پیکر آن حضرت را می دیدند؛پس معنا ندارد که چیزی را که همه مردم آن را تصدیق می کردند مورد انکار عمر قرار بگیرد؛ پس غرض عمر از نفی رحلت پیامبر این بود که پیامبر، گرچه از دنیا رفته است، ولی رحلت، آن بزرگوار مرگی نیست که باز گشت نداشته باشد.
لذا اگر اهل تسنن این مطلب را بپذیرند، باید قائل به رجعت شوند؛ چنان که خلیفه دوم معتقد بوده است واگر نپذیرند، باید قول خلیفه دوم را رد کنند، در حالی که این موضوع در برخی از کتب معتبر آنان آمده است.
2- سیوطی از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند: اصهاب کهف در آخرالزمان، از یاران مهدی هستند.
3- ابن ابی الدنیا، یکی از نویسندگانان معروف اهل سنت که کتاب های زیادی در موضوعات مختلف نوشته و از اعتبار بالای برخوردار است، کتابی تدوین کرده است به نام عاش بعد الموت( کسانی که بعد از مردن رجعت کرده اند).
ب : رجعت از نظر شیعه
بیان کردیم که همه ادیان هر کدام به نوع خاصی معتقد به رجعت در آخرالزمان هستند؛ اما دراین میان، شیعه امامیه به صورت جدی و بسیار روشن نظریه پردازی کرده است: موارد و اهداف آن راکاملا شفاف ترسیم کرده و با استناد به قرآن وسنت دو منبع اصلی اسلام درباره آن روز سخن فراوان گفته اند. بنا بر اعتقاد: رجعت، بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافران محض، پس از ظهور مهدی (عج الله تعالی فرج شریف) است.
از بسیار آیات و روایات دانسته می شود رجعت، عالمی است با ویژگی خاص خود که نه مثل عالم آخرت است و نه مثل عالم دنیا، و در عین حال، برزخ هم نیست. علامه طباطبایی می فرماید:
رجعت از مراتب روز قیامت است؛ اگرچه در کشف و ظهور، پایین تر از روز قیامت می باشد و دلیل پایین بودن آن از قیامت، امکان راه یافتن فساد وشر در آن است، به خلاف قیامت که هیچ گونه شر و فساد در آن، راه نخواهد یافت.
امام صادق (علیه اسلام) یکی از شرایط ایمان را، اعتقاد به رجعت دانسته چنین میفرماید: هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد مؤمن است که یکی از آنها، ایمان به رجعت است.
اعتقاد به رجعت در طول اعتقاد به توحید و همانند آن، از ضروریات به شمار می آید و نزد شیعه، از جایگاه بسیار بالای برخوردار است که برخی احادیث، انکار کننده رجعت را، از دایره تشیع خارج می داند.امام صادق(ع) فرموده است: لیس منا من لم یؤمن بکرّتنا؛ از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد. با دقت در این روایت امام صادق(ع) اعتقاد به رجعت را یکی از ویژگی های فکری شیعه معرفی کرده و از منکران آن برائت می جوید.
شیخ مفید درتوضیح کلام امام صادق (ع) می نویسد: از قول معصوم (ع) که فرموده: هر کس قائل به رجعت ما نباشد، از ما نیست.» همانا ازآن، مسأله رجعت را اراده کرده که عبارت است از این که خداوند گروهی از امت محمد(صلی الله علیه و آله) را پس از مردن، قبل از روز قیامت، زنده می کند و این عقیده ای است ویژه آل محمد (صلی الله علیه وآله).
در جای دیگر می گوید : همانا رجعت، برای مؤمنان محض و منافقان محض امت اسلامی خواهد بود، نه برای کسانی که از امت های گذشته بوده اند.
مرحوم شیخ مفید، دلیلی بر مدعای خود که رجعت محدود به امت اسلامی است، ارائه نکرده است؛ بلکه دلیل بر عمومیت رجعت کنندگان، دلالت دارد. اینک آن دلایل، به طور خلاصه بیان می شود:
1- خداوند در قرآن می فرماید:« و یوم نحشر من کل امّه فوجا»؛ از هر امتی گروهی را برمی انگیزیم.
2-روایت مفضل بن عمر که می گوید: پانزده نفر از قوم موسی، هفت نفر از اصحاب کهف رجعت می کنند.