هر چیز در دنیا قابل جبران است غیر از وقت که چون یک بار از دست به در رفت، مجدداً بدست نمی آید. جوانان عموماً تصور می کنند عمرشان تا دامن ابدیت گسترده است! و به همین جهت آنان قدر وقت را نمی دانند. وقتی بخود می ایند که پیری چهره خود را نشان می دهد و یا ناگهان عمرشان قطع می گردد. وضع اکثر جوانان مانند مرد پولداری است که سرمایه ی محدود خود را با بی پروایی خرج می کنند، غافل از آنکه دیر یا زود ثروت کلان او به پایان خواهد رسید.
آنتوان چخوف چون قدر وقت را می دانست با اینکه کمتر از 50 سال عمر کرد، هزار داستان کوتاه و چندین کتاب از خود به یادگار گذاشت. «یک روز» خیلی بی اهمیت به نظر می رسد و حال آنکه «یک روز» از لحاظ کیفیت با «یک سال» بلکه با «ابدیت» برابر است. گوئی از حیث کمیت ابداً قابل مقایسه نیست، زیرا «یک سال» بر اساس همین «یک روز» بلکه بر اساس «یک ساعت» قرار دارد، همچنان که اعداد بزرگ از اعداد کوچک سرچشمه می گیرد. دانشمندی می نویسد:«ما زارعی هستیم که، هر روز که می گذرد، بیشتر از روز گذشته کشتزارهای مرگ خود را شخم زده ایم» و عرب می گوید:«الوقت کالسیف اذا لم قطعه قطعک» یعنی؛ وقت چون شمشیر است، که اگر قطعش نکردی، قطعه قطعه ات می کند. آیا حیف نیست در چنین دنیایی که سرمایه ی عمر ما را وقت تشکیل می دهد، بگذاریم ساعات عمر بیهوده تلف شود و بصورت آبی درآید که در بیابانی سوزان و لم یزرع رها شده باشد؟
حالا که تصدیق می کنید یک چنین عمل صحیح نیست، حساب ساعات عمر خود را نگاه بدارید؛ بدین معنی که: جلو آن ساعاتی که در زندگی خود تلف می کنید، یک علامت تفریق بگذارید، ساعاتی که صرف بوجود آوردن چیزی می کنید(مثلا قسمتی از خانه را تعمیر می کنید و یا کتاب مفید می خوانید و یا بکسی کمک می نمایید) از جمله ساعاتی است که در زندگی از آن استفاده نموده اید آن ساعاتی که تلف نموده اید ساعاتی است که در آن هیچ کار مفیدی انجام نداده اید. مثلا در موقعی است که اوقات را به بطالت می گذرانید و بیهوده عصبانی و سر چیزهای جزئی با دیگران گلاویز می شوید. در افکار ضعیف، شکست، زبونی و ناکامی نهفته شده، چون داشتن قوه ی خلاقه نخستین قدم در ابداع و ابتکار و اختراع است، از این رو باید افکار خود را تقویت کنیم.
علاوه بر تقویت افکار، باید توهمات و تصورات پوچی که درباره ی لیاقت پنداری خود داریم از میان برداریم و خود را با روش تجزیه و تحلیل آن چنان که هستیم تماشا کنیم و با جدیت تمام سعی نمائیم نواقص و معایب خود را برطرف کنیم. چه موفقیت در قدم اول، موفقیت در قدم آخر است، پیروزی درونی خواه یا ناخواه منجر به پیروزی واقعی می گردد. در اینجا هم مثل همه جا، معلول از علت تبعیت می کند. اگر کسی ساعت ما بدزدد، بر او خشم می گیریم و تحویل پاسبانش می دهیم ولی اگر همان شخص ساعتی از عمر ما را تلف بکند، نه تنها بر او خشم نمی گیریم، بلکه خشنود هم می شنویم و حتی گاهی عمداً بسراغ این و آن می رویم تا دیگران اوقات ما را با صحبت های پوچ و اعمال باطل و بی معنی، تلف کنند.
جام عمر را به دست ما داده اند تا آن را مطابق میل خود پر کنیم. اختیار در دست ماست، ما می توانیم جام عمر خود را از زهر هلاهل لبریز کنیم و همچنین قادریم گوارا ترین شربت ها را در درونش بریزیم. اگر اوقات خود را به بطالت و شرارت بگذرانیم، جام عمر ما از زهر لبریز می شود، ولی اگر حیات خود را با کردار و پندار و گفتار نیک آرایش بدهیم، جام عمر ما از شربت گوارا، پر می گردد. پس همانطور که زنبور عسل فقط از عصیر گل های خوشبو و سودمند استفاده می کند و روی گل های زهرآگین نمی نشیند، ما هم باید فقط با نیکان آمیزش کنیم، تا اوقات ما عاقلانه صرف شود و جام عمر ما، از شهد ناب لبریز گردد. با همیشه به یاد داشته باشیم که بهترین دوران عمر برای کسب فضایل اخلاقی، دوران جوانی است. هرگاه دوران جوانی را به بلهوسی بگذرانیم و تخم نیکی در سرزمین وجود خود نیفشانیم، دیگر هرگز قادر نخواهیم شد، به ترمیم بپردازیم.
بقول دانشمندی: «زندگی به یک شب تار می ماند، ما باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خویش را روشن کنیم». چطور می توان زندگی را روشن کرد؟ قبل از همه باید هر سال و یا لااقل هر ماه بودجه ای برای صرف اوقات خود بطرز صحیح فراهم آوریم. به عبارت دیگر باید طرحی برای طرز استفاده از اوقات خود بریزیم .
چون فقط با این روش قادر خواهیم شد که از اتلاف وقت، خودداری کرده و با انجام کارهای خلاق و ثمر بخش بپردازیم. ناپلئون کبیر که کامیاب ترین فرد عصر خود بود، برای انجام هر کاری وقتی تعیین کرده بود و فقط با تقسیم وقت و تهیه بودجه ای عاقلانه برای آن، وی توانست در مدتی بس کوتاه بااعمال بزرگ و شگفت انگیز دست بزند و دنیائی را با اعمال خود به حیرت اندازد. ما اگر نتوانیم خود را در وارستگی به پایه ی نوابغ برسانیم لااقل باید سعی کنیم برنامه ی روزانه ی خود را مثل ساعت تنظیم کنیم.
برای نیل به این منظور باید هر روز صبح برنامه ای برای خود درست کنیم و در پایان شب جلو ساعاتی که در زندگی تلف کرده ایم علامت تفریق، و جلو ساعاتی که از آن استفاده کرده ایم علامت جمع بگذاریم و باید سعی کنیم علائم تفریق روز بروز کمتر بشود. برای اینکه به طرز شایسته ای برنامه ی فوق را انجام بدهیم باید همیشه گفته ی معروف بالزاک را، مد نظر داشته باشیم:
«بعضی ساعات را از ما می گیرند، بعضی را می دزدند و بعضی خودبخود از ما می گریزند» در مورد ساعاتیکه خودبخود از ما می گریزند نمی توان کاری کرد ولی در مورد افرادیکه ساعات ما را از ما می دزدند و این ها بقول بالزاک، بدترین دزدانند، می توان اقداماتی کرد. ما باید مواظب باشیم که دزدان وقت، اوقات گران بهای ما را از چنگمان بدر نیاورند، بعبارت دیگر باید از آن افراد کاهل و تهی مغزی که قادر به تحمل تنهایی نیستند و برای کشتن وقت خود، مزاحم ما می شوند و می کوشند با سرگرم کردن ما به لهو و لعب، وقت و مال ما را تلف کنند، بپرهیزیم. آری باید از این افراد وقت خور فرار کنیم و به آن ها اجازه ندهیم اوقات ما را تلف کنند.
گر گوهـــری از کفت برون تافت
در سایه ی وقت می توان یافت
گر وقـــت رود ز دســــت انسان
با هیچ گــــهر خریــــــد نتــــوان
برگرفته از کتاب رمز موفقیت
سلام درود بر شما خیلی جالب بود.خدا توفیق عبرت بده .تا از عمر درست استفاده کنیم. 😉