برغمدیبسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:

حیات در قرآن

پژوهشگر:

فرشته تقوایی

پشتیبان:

حوزه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها)یاسوج تابستان 92

————————————————————

چکیده
زندگی در قرآن دارای جنبه های متفاوتی از قبیل: ابتدایی و معمولی، طبیعی و طیبه می باشد. هدفی که قرآن برای زندگی مشخص می کند مربوط به زندگی طبیعی است که به وسیله آن، هدف به حیات طیبه می رسد.
خداوند اهدافی را در قرآن برای زندگی انسان بیان می کند: 1- علم و آگاهی. 2- رسیدن به رحمت خداوند. 3- آزمایش. 4- عبادت. با اندکی تأمل در مفهوم این اهداف، متوجه می شویم که هیچ تضاد و اختلافی در میان آنها نیست.
بنابراین اگر انسان نتواند برای زنگی خود هدف صحیحی انتخاب کند و یا اینکه آن چیزی که هدف نبوده، هدف خود قرار دهد با پیامدهای ناگواری روبرو می شود.
واژگان کلیدی: هدف، زندگی، عبادت

مقدمه

حیات و زندگی موهبت و هدیه خداوند به ما است که فرصت های فراوانی در اختیار کسانی که به جستجو آرمان های بلندشان به پا خواسته اند و به تحقق رویاهایشان همت گماشته اند، قرار می دهد و ما اجازه نداریم آن را تباه کنیم و این لحظه های ارزشمند عمر مستحق بی¬خیال بودن را ندارد.
انسان با فرصت کوتاه و عمر محدودی که دارد باید از پرداختن به اموری که ضایع کننده ی وقت است خودداری نموده و به مسایل ضروری، مهم و حیاتی که تامین کننده ی دنیا و جهان آخرت است بپردازد. امام علی علیه السلام می فرمایند:« جَمِیلَ المَقصَدِ یَدُلُّ عَلَی طَهَارَتِ اَلمَولِدَ». « هدف زیبا و ارزنده، گواه بر پاکزادی صاحب آن است».
هدف از خلقت جن و انسان، رسیدن به مقام عبودیت است و این در صورتی تحقق پذیر است که همراه با معرفت خدا باشد. انسان در سایه عبادت و یقین به کمال انسانی می رسد و این بدان معنی نیست که بعد از رسیدن به این مقام عبادت را ترک کند بلکه در هر مرحله ای عبادت باید وجود داشته باشد و حتی پیامبر هم از آن بی نیاز نیست.

1- تعاریف لغوی و اصطلاحی
حیات در تعریف لغوی به معنی زندگی کردن، زنده بودن، عمر و در اصطلاح دارا بودن انسان پدیده ای که بوسیله آن حرکت کند، احساس کند، لذت می برد، درد می کشد، دانایی به دست می آورد.
اگر انسان مي¬خواهد به طور كامل زندگي قرين با شادي و شگفتي داشته باشد بايد زندگي اش داراي معنا باشد و اگر انسان بخواهد خودش براي زندگي تفسير و معنايي پيدا كند بايد تمام تاريخ گذشته انساني را ورق بزند، مانند اين است كه بخواهد با يك قايق كوچك در جويبار زندگي معناي آن را درك كند، كه در اين صورت معلومات او از مطالعه يك ماهي درباره ي آب تجاوز نخواهد كرد.
از طرف ديگر اگر بخواهد با كمك پديده هاي مادي زندگي خود را تفسير كند تلاش و كوشش بيهوده اي انجام داده است، زيرا او يك پديده مادي نيست بلكه داراي روح نيز مي باشد و در زندگي بايد به نياز هاي اين روح نيز پاسخ داده شود و چون علم ودانش انسان نسبت به اين روح بسيار كم است به تنهايي نمي تواند براي زندگي خود برنامه ريزي كند. قرآن کریم می فرماید:
« یَسئَلُونَکَ عَنِ الرُّّوحُ قُل الرُّوح مِن اَمرِ رَبِّی وَ مَا اُوتِیتُم مِنَ العِلمِ اِلَّا قَلِیلَاً».
«و (رسول ما) تو را از حقیقت روح می پرسند، جواب بده که روح به فرمان خداست و آنچه به شما از روح دادند بسیار اندک است(و حقیقتِ چیزی را به علم جزئی خود در نمی یابید.)»
در اینجا روح، یک روح بزرگ و مقدس است که خداوند به انسانها بخشيده است،و از آنجا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر مأمور می شود در یک جمله کوتاه و پر معنی بگوید: «روح از عالم امر است، یعنی حقیقت اسرار آمیز دارد».سپس برای اینکه از این پاسخ تعجب نکنند اضافه می کند: «بهره شما از علم و دانش بسیار کم وناچیز است». بنابراین چه جای شگفت است که راز های روح را نشناسید.
این آیه صریحاً عالی ترین جلوه حیات را غیر قابل شناخت معرفی می کند، پس حقیقتی که مرتبه عالی آن غیر قابل شناخت بوَد، مرتبه پایین آن کاملاً روشن نخواهد بود.
ما می توانیم زندگی انسانی رامانند ارتباط الکتریسیته به منشأ تولید فعالیت و جلوه های مختلف و استهلاک آن در یک کارگاه بزرگ تفسیر کنیم. یعنی با این که حقیقت الکتریسیته را نمی دانیم، می توانیم آن را از نظر منشأ تولید، فعالیت، استهلاک و جلوه های مختلف آن کاملاً بشناسیم.
حال که یک آدم بی اطلاع، از وضع ماشینی یک کارگاه بزرگ و اختراع کننده ی آن و گردانندگان و محصولاتش، نمی تواند با دیدن یک سیم الکتریسیته باردار، خود الکتریسیته را تفسیر کند، چگونه انسان بتواند در این کارگاه با عظمت هستی زندگی خود را بشناسد.

2- جنبه های مختلف حیات در افق قرآن
2-1 حیات ابتدایي:
این جنبه حیات و زندگاني عبارت است از از اينكه انسان حيات خود را جز خواب و لذت جويي نبيند و به چيزي غير از مظاهر دنيوي توجهي ننمايد كه در 69 آیه مورد تذکر قرار گرفته و با تعبیر« الحیوه الدنیا» که به معنای حیات ابتدایی می باشد وارد شده است.
«وَ مَا اَلحَیَاه اَلدُنیَا اِلَّا لَعِبٌ وَ لَهوٌ…».
«دنیا جز بازیچه (کودکان) و (هوس رانی بی خردان) هیچ نیست… ».
« … و ما الحیوه الدنیا إلا متاع الغرور»
«… و زندگی این دنیا جزکالای فریبنده نیست»
«و ذز الذین اتخذو دینهم لعبا و لهو و غرتهم الحیوه الدنیا … »
«و کسانی که دینشان را بازی و سرگرمی گرفتند زندگی دنیا آنان را فریفت …»
« وما هذه الحیوه الدنیا إلا لهو و لعب …»
« و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست …»
«إنما الحیوه الدنیا لعب و لهو …»
تشبیه زندگی دنیا به بازی و سرگرمی از این نظر است که بازی ها و سرگرمی ها معمولاً کارهای تو خالی و بی اساس هستند که از متن زندگی حقیقی دورند، نه آنها که در بازی پیروز می شوند، پیروز شده اند و نه آنها که شکست می خورند، شکست یافته اند، زیرا پس از پایان بازی همه چیز به جای خود بر می گردد. بنابراين كساني که دل به این زندگی بسته اند و به زرق و برق آن مفتون و دل خوش شده اند کودکانی بیش نیستند، هر چند سالیان دراز از عمر آنها گذشته باشد.
قرآن كريم اين گونه نگرش به زندگي را مورد سرزنش و ملامت قرار داده است و مي فرمايد: «وما الحياة الدنيا الا متاع الغرور». «و زندگي دنيا،‌چيزي جز سرمايه فريب نيست»،‌ بنابراين حیات معمولی نمی تواند آرمان وایده آل باشد، و همین سیمای حیات است که باعث شده شاعر زبر دستی به نوعی افراط شاعری کشانده شود و آن را چنین توصیفش کند:
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سـر آب بلکــــه بر روی ســـــراب
وآن نيز سرابـي که ببینید به خواب آن خواب چه خواب؟خواب بد مست خراب

2-2 حیات طیّبه
طبیعت زندگی این جهان مادی فنا و نابودی است، محکمترین بناها بادوام ترین حکومت ها و … سرانجام کهنه و نابود می شود، اما اگر بتوان این موجودات را به نحوی با ذات پاک خداوند پیوند داد و برای او و در راه او به کار انداخت رنگ جاودانگی به خود می گیرد چرا که ذات پاکش ابدی است و هر چیز نسبتی با او دارد رنگ ابدیت می¬یابد.
«من عمل صالحا من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیات طیبه …»
«اگر زن یا مردی کار نیکی به شرط ایمان به خدا بجای آورد ما او را در زندگانی خوش و با سعادت زنده (ابد) می گردانیم … »
این آیه یک قانون کلی را بیان می کند و آن اینکه نتیجه اعمال صالح توأم با ایمان از هر کس و به هر صورت تحقق یابد زندگی و حیات پاکیزه به او عطا می شود. بنابراین نتیجۀ عملِ صالحِ مولودِ ایمان، در این جهان،« حیات طیّبه» است، یعنی تحقق جامعه ای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی و مفاهیم سازنده ی انسانی که از نابسامانی در امان می ماند.
مفسّران در معنی « حیات طیّبه» تفسیرهای متعددی آورده اند:
بعضی آن را به معنی روزی حلال تفسیر کرده اند.
بعضی به قناعت و رضا دادن به نصیب.
بعضی به رزق روزانه.
بعضی به عبادت توأم با روزی حلال.
و بعضی به توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن.
ولی حیات طیّبه، مفهومش آن چنان وسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را در بر می گیرد، در نهج البلاغه روایتی از امیرالمومنین علی «عَلَیهِ السَلام» نقل شده که: « از امام پرسیدند منظور از جمله ی «فلنحیینه حیاه طیّبه» چیست؟ فرمود: قناعت است».

2-3 حیات واقعی
زندگی آخرت که حیاتی است واقعی و حقیقت کامل زندگی است، سرگرمی های آن جدی و کمال آور است، لهو و لعب در آن راه ندارد، بقایی است که در آن فنا و زوال نیست و بهشت آن لذتی دارد که هیچ الم و رنجی نیست و به طور تمام سعادت و نیک بختی است و به بقای الهی باقی است.
«… وَ اِنَّ الدَّارَ اَلآخِرَه لهی الحیوان».
« … و زندگانی اگر مردم بدانند به حقیقت دار آخرت است».
«… أرضیتم بالحیوه الدنیا من الخره فما متع الحیوه الدنیا فی الخره إلا قلیلا»
«… آیا به زندگی دنیا به جای آخرت دل خوش شده اید؟ کالای زندگی دنیا در برابر آخرت جز کالایی اندک نیست»
«… و ماا الحیوه الدنیا فی ألاخره إلا متاع»
«… در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت جز متاعی ناچیز نیست.»
ما اگر بخواهیم حیات دنیوی را هدف خود قرار دهیم، در منطق قرآن با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلاء محض کرده ایم، اما اگر در این حیات غوطه ور نشویم و آن را به عنوان بهترین گذرگاه برای حیات واقعی تلقی کنیم، در عالی ترین هدف که برای یک انسان قابل تصور است گام خواهیم گذاشت و انگیزه ی آفرینش این حیات دنیوی نا چیز از طرف خدای بی نهایت با عظمت همین است و در چند مورد از قرآن مجید این حقیقت گوشزد شده است. پس کسانی که آماده ی پذیرش ابلاغ پیامبران، دارای عقل و وجدان پاک هستند، از همین دنیا، زندگی واقعی خود را شروع کرده اند.
به طور اختصار، نتیجه این است که حیات معمولی در منطق قرآن، ماده ی خام حیات واقعی است که باید انسان ها آن را به دست بیاورند، پس، انسان باید به وسیله خود حیات، از مرحله ی معمولی تجاوز کند و به مراحل عالی تر برسد و باز به تکاپو و عبور خود از مراحل والاتر ادامه دهد، تا به حوزه ی جاذبه ی ربوبی واصل گردد.

3- سه معنا برای زندگی
3-1 این که انسان فقط زندگی شخصی خود را احساس می کند و زندگی او عبارت است از همان احساس و حرکت و لذایذ و آلام که مشاهده می کند، نظریات زیر از این قبیل است:
– زندگی فقط تنازع در بقاء است.
– زندگی عبارت است از چشیدن لذایذ و دور رفتن از آلام.
در نتیجه این خود پرستی باعث می شود که انسان دنبال خواب، خوراک و شهوت برود تا این ذات انسانی خوش باشد. انسان هنگامی می تواند زندگی تجربه شده ی خود را به طور من فردی تفسیر کند که بتواند یک برگ نا چیز درخت را بدون توجه به درخت، خاک، آفتاب و آب به طور کامل تفسیر کند. این خود پرستی باعث می شود که انسان دنبال خواب، خوراک و شهوت برود تا این ذات انسانی خوش باشد، در نهایت این گروه هدفی جز نفع طلبی برای ذات خود قائل نیستند .
قرآن کریم این گونه نگرش به حیات و زندگی را مورد سرزنش و ملامت قرار داده است.
«اِنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَیَاهِ الدُنیَا وَ اطمَأنُوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُم عَن ءَایَاتِنَا غَافِلُُونَ *اُولَئِکَ مَأوَاهُم النارُ بِمَا کَانُوایَکسِبُونَ».
«البته آنهایی که (به آخرت و) لقا و ملاقات ما معتقد نیستند و به زندگی(حیوانی و پست) دنیا دلخوش و دل بسته اندو از آیات ما غافلند هن اینان هستند که مأوایشان آتش(دوزخ) است، به خاطر کردار زشتشان».

3-2 اگر کسی از مرز فردیت شخصی تجاوز کرد، دیدگاه او وسیع تر و دامنه ی فعالیتش بیشتر و عمیق تر خواهد بود. برای چنین فردی، زندگی تفسیر وسیع تر و عمیق تری دارد. این گروه معنای زندگی انسانی را تنها لذت رسانی مادی به خود نمی دانند بلکه برای انسان لذایذ دیگری هم قائلند که آن را لذایذ معنوی می نامیم و دستیابی به آن لذت ها نیز جزئی از زندگی است در نتیجه هدف زندگی برای این گروه دو چیز است« مادی و معنوی» که هیچ کدام از این دو بر دیگری ترجیح ندارد. تعارفی از قبیل:
– زندگی عبارت است از خدمت به اجتماع.
– زندگی عبارت است از دانش صرف.

3-3 اگر کسی از این دو حرز گذشت و توانست از ماورای این مرزها که جهان روح و معنی است، به این دو قلمرو بنگرد و آن دو را ارزیابی کند، زندگی او عالی ترین و عمیق ترین تفسیر را دارا خواهد بود.
این گروه معتقدند که اگر چه انسان دو هدف مادی و معنوی در زندگی دارد، اما هدف بودن جنبه معنوی زندگی بر هدف مادی آن شرافت و برتری دارد به طوری که هدف های مادی در واقع ابزاری است برای دستیابی انسان به آن اهداف و لذایذ معنوی.

4- بی معنایی در زندگی و ظهور پوچ گرایی
در بند اول قسمت قبل ملاحظه شد که تفکر مادی و انسان محوری برخی از انسان ها، باعث می شودکه تمام ابعاد معنوی و روحانی آنها در قالب نفع، سود و رسیدن به نهایت لذت جسمانی تلقی شود. این دسته از افراد یا به خاطر:
– نرسیدن به پاسخ های منطقی و مناسب برای سوالات اساسی نظام آفرینش.
– بدبینی نسبت به پایان زندگی و عدم اعتقاد به حیات پس از مرگ.
– ندانستن تکیه گاه و پناهگاه واقعی در زندگی.
– و یا به خاطر شکست های پی در پی و نرسیدن به آمال ها و آرزوها.
به بن بست رسیده اند و احساس می کنند که زندگی شان بی معنا و پوچ شده و ارزش زیستن ندارد و در نهایت گرفتار پوچ گرایی می شوند.
آلبر کامو می گوید: «… افراد بسیاری به زندگی خود خاتمه می دهند، چون معتقدند که زندگی به زحمت زیستن آن نمی ارزد… پس به عقیده من، معنای زندگی واجب ترین مسأله است».

5- مختصات روانی پوچ گرایی
ما حقیقت و نمود این مختصات را نمی توانیم مانند یک پدیده ی فیزیکی محسوس توصیف کنیم، زیرا هیچ یک از نمودها و فعالیت های روانی، قابل توصیف فیزیکی نیستند. به همین جهت است که روانشناسان و روان پزشکان مجبور شده اند، برای توضیح کافی درباره ی پدیده ها و فعالیت های روانی دست به تشبیهات بزنند.
1. اساسی ترین مختص پوچ گرایی، دگرگونی احساس حیات طبیعی است که نه تنها حیات را از جوشش خود می اندازد، بلکه در عین حال آن را به عنوان یک ضرورت تنفرآمیز در نظر انسان جلوه می دهد، مانند خوردن آب گل آلود که برای یک انسان تشنه با ارزش است.
2. در پاشیدگی واقعیات، قوانین و روایط حاکم بر آن واقعیات، که در روان پوچ گرایان صورت می گیرد. از دریچه چشم یک زنده ی بی هدف 2+2 قابل انعطاف به 8+11 است، زیبایی ها و زشتی ها بی اساس اند و بایستگس ها و شایستگی ها واقعیت جدی تری از خیالات ندارند.
3. همواره موقعیت های لحضه ای است که روان انسان پوچ گرا را تحت تأثیر قرار می دهد و با سپری شدن همان لحظه، یکی از دو راه پیش روی اوست: یا می اندیشد و نتیجه ای جز شوراندن واحدهای ناراحت کننده ی درونی نمی بیند، و یا با کوششی زیاد، خود را از هوشیاری و احساس «من» رها می سازد.
4. سقوط ارزش ها و مخلوط شدن عظمت ها و پستی ها است گه دامن گیر روان های پوچ گرا می شود.
به وجود آمدن مختصات چهار گانه در درون پوچ گرایان جریان منطقی است که معلول نا توانی آنان از تفشیر حیات و قوانین آن است. دچار شدن بسیاری از انسان ها در هر دوره و جامعه ای به این بیماری، گرچه ناگوار است، ولی ناگوارتر و شگفت آورتر از آن، این است این بیماری را به شکل فلسفه و مکتب عرضه می کنند.
هواداران این گونه جهان بینی ها، هیاهویی در این باره به راه انداختند و از آب گل آلود ماهی ها بیرون کشیدند و حقیقت را، به دست نیستی و نابودی سپرده اند.

6- هدف زندگی در قرآن
بدون شک هر فرد عاقل و حکیمی که کاری انجام می دهد، هدفی برای آن در نظر می گیرد و از آنجا که خداوند از همه عالم تر و حکیم تراست، بلکه با هیچ کس قابل مقایسه نیست، این سؤال پیش می آید که او چرا انسان را آفرید؟ آیا کمبودی داشت که با آفرینش انسان برطرف می شود؟ آیا نیازی داشته که ما را برای پاسخ گویی به آن آفریده است؟
ما انسان ها همیشه در زندگی خود هدفی داریم، که این هدف ها معمولاً دفع کمبودها و نیازهای ما می باشد حتی اگر به دیگری خدمتی کنیم، یا دست گرفتاری را می گیریم و از گرفتاری نجات می دهیم، این ها نوعی کمبود معنوی ما را برطرف می سازد و نیازهای مقدسی را از ما برآورده می کند.
چون درمورد صفات و افعال خداوند، غالباً گرفتار مقایسه با خویش می شویم، این گونه سؤالات به ذهن ما خطور می کند، در حالی که می دانیم وجود او از هر جهت کامل و بی نهایت در بی نهایت است و غنی بالذات.
امام صادق «عَلَیهِ السَلام» در جواب مردی که پرسید: «خدا مردم را برای چه آفرید؟» پاسخ داد:
«خداوند مخلوقات را بیهوده و بی هدف نیافرید و آن را به خال خود رها نکرد، بلکه آنان را آفرید تا قدرت خود را آشکار کند و آنها را به اطاعت خویش مکلف ساخت، تا بدین وسیله، رضایت را حاصل نماید و آنها را خلق نکرد تا از آنان سود ببرد و یا به وسیله آنها ضرری از خود دور کند، بلکه آنان را آفرید تا به آنها بهره داده و به نعمت جاوید شان برساند »
پس طبق مقدمه ی اول باید قبول کنیم که خداوند هدفی را داشته است.
و طبق مقدمه ی دوم باید بپذیریم که هدف او از آفرینش انسان چیزی نیست که به ذات پاکش برگردد، زیرا ما به حکم اینکه وجود مان محدود است، برای رفع کمبودها تلاش می کنیم، ولی درباره ی یک وجود نامحدود، این معنی امکان پذیر نیست و باید هدف افعال او را در غیر او جستجو کنیم، هدفی که به خود مخلوقات بر می گردد و مایه ی کمال آنهاست.

6-1 علم و آگاهی
با اندکی دقت در آفرینش خود و جان در می یابیم که آفرینش ما از روی لطف و بزرگواری « الله» بوده است؛ زیرا او قدرت و خیر مطلق است و ذات مقدسش از هرگونه نیازی پاک است. از طرف دیگر هستی هر موجودی، فیض و مرحمتی است که از جانب او به آن موجود می رسد و انسان به موهبت« معرفت الله» گرامی داشته است .
«… لِتَعلَمُوا اَنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ اَنَّ اللهَ قَد اَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلمَاً».
« تا بدانید که خدا بر هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور آگاه است».
خداوند در حدیث قدسی می¬فرماید:
« کُنتُ کَنزَاً مَخفیاً فَاَحبَبتُ اَن اُعرَفَ و خَلَقتُ الخَلقَ لِکَی ُعرَف».
«گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم؛ خلایق را آفریدم تا مرا بشناسند».
فلاسفه اسلامی عقیده دارند که چون خداوند از هر جهت کامل است، لازمه کمالش، فیاض و جواد بودن است، چون هر موجود کاملی، فیاض و جواد است پس در نتیجه خداوند باید جهانی زیبا و کامل بیافریند که این آفرینش محصول و نتیجه همان فیض واجب الوجود است. حال از آن رو که این جهان زیبا و کامل باید، مورد بهره برداری صحیح قرار بگیرد و استعدادهای نهفته اش آشکار گردد، موجودی به نام انسان آفریده که مجهز به نیروی عقل است و با این نیرو می تواند به بهترین وجه از جهان آفرینش بهره برداری نموده و بر علم و آگاهی خود بیفزاید و استعداد ها یش را آشکار سازد تا از این رهگذر به هدف خودش که فعلیت بخشی به استعدادهای درونی و وصول به کمال مطلوب است، نائل گردد.
همچنین انسان باید بداند که خداوند متعال بر تمام اسرار وجودش احاطه دارد و از همه اعمالش باخبر است و نیز بداند وعده هایش در زمینه معاد و رستاخیز، در زمینه پاداش و کیفر و در زمینه وعده ی پیروزی مومنان تخلف ناپذیر است.

6-2 رحمت خداوند
به دلیل آزادی در اراده و عقیده انسان، اختلاف در عقیده و مکتب طبیعی است. اختلافی که سبب می شود، گروهی راه حق را بپذیرند و گروه دیگری راه باطل را، ولی اگر انسان ها تربیت شوند و در دامان رحمت پروردگار و با استفاده از مواهب او تعلیمات صحیح بینند، با تمام تفاوت هایی که دارند و با حفظ آزادی و اختیار در راه حق گام خواهند
گذاشت.
« اِلّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَالِکَ خَلَقَهُم…»
« مگر آن کس که خدا به رحمت و لطف خاص هدایت کند و برای همین آفریده شدند…»
« لِذالِکَ خَلَقَهُم» اشاره به رحمت است و معنای آن این است که خلایق برای رسیدن به رحمت خلق شده اند، تا به وسیله آن به سعادت خود نائل شوند.
ولی این رحمت الهی مخصوص گروه معینی نیست، همه می توانند (به شرط این که بخواهند) از آن استفاده کنند و خداوند مردم را برای پذیرش این رحمت و موهبت آفریده است. افرادی که بخواهند در زیر این چتر رحمت الهی قرار بگیرند راه برای همه آنها باز است، رحمتی که از طریق تشخیص عقل و هدایت انبیا و کتب آسمانی به همه مردم افاضه شده است و هرگاه از این رحمت و موهبت استفاده کنند درهای بهشت و سعادت جاویدان به روی آنها گشوده خواهد شد.
شخصی از امام صادق «عَلَیهِ السَلام» در مورد این آیه از امام سوال کرد، امام « عَلَیهِ السَلام» فرمودند: «ایشان را آفرید تا کارهایی انجام دهند که مستوجب رحمت باشند و خداوند رحمتشان کند.»

6-3 آزمایش الهی
انسان در کشاکش زندگی خود با مشکلات و گرفتاری هایی روبرو می شود و می توان گفت زندگی همیشه آمیخته با نوعی رنج و سختی می باشد، خداوند هدف از این سختی ها در زندگی را آزمایش انسانها معرفی می کند:
«اَلَّذِی خَلَقَ المَوتَ وَ اَلحَیوه لِیَبلُوَکُم اَیُکُم اَحسَنُ عَمَلَاً وَ هُوَ اَلعَزِیزُ الغَفُورُ».
«خدائی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکار تر( و خلوص اعمال بیشتر) است و او مقتدر و آمرزنده (گناه بزرگ) است».
منظور از آزمایش خداوند، نوعی پرورش است. به این معنی که انسان ها را به میدان عمل می کشاند تا ورزیده، آزموده، پاک و پاکیزه شوند و لایق قرب خداوند گردند. اگر مرگ در این جا قبل از حیات ذکر شده بخاطر تأثیر عمیقی است که توجه به مرگ در حُسن عمل دارد.
قابل توجه اینکه، هدف و آزمایش حُسن را خود عمل معرفی کرده نه کثرت عمل و این دلیل براین است که اسلام به کیفیت اهمیت می دهد نه به کمیت، مهم آن است که عمل خالصانه و برای خداوند باشند هرچند از نظر کمیت، کم باشد.
بدیهی است که عقل کامل عمل را پاک تر، نیت را خالص تر و پاداش را بیشتر می کند. امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: «منظور این نیست که کدام یک بیشتر عمل می کنید، بلکه منظور این است که کدام یک صحیح تر عمل میکنید و عمل صحیح آن است که توأم با خدا پرستی و نیت پاک باشد».
به این ترتیب عالم میدان آزمایش بزرگی است برای همه انسان ها و وسیله آزمایش، مرگ و حیات، و هدف این آزمون بزرگ، رسیدن به حسن عمل است که مفهومش «تکامل، معرفت، اخلاص نیت و انجام هر کار خیر» است. از آنجا که در این میدان آزمایش بزرگ، انسان گرفتار لغزش های فراوانی می شود، نباید این لغزش ها او را مأیوس کند و از تلاش و کوشش برای اصلاح خویش باز ایستد.
6-3-1 ارکان چهار گانه آزمایش
الف) ممتَحِن یا امتحان کننده، که فرد یا گروهی را امتحان می کند که قهراً خداوند است و فرموده: « وَ لَنَبلُوَنَّکُم». «ما شما را می آزماییم».
ب) آزمایش شوندگان، که به عبارتی همه بندگان خدا جزء آن هستند؛ و در کشاکش زندگی از دوران بلوغ تا لحظه مرگ در بوته های مختلف آزمایش می شوند و برخی از آنها سربلند و پیروز و گروهی سرافکنده و شکست خورده بیرون می آیند.
ج) ابزار های آزمایش الهی، قرآن ترس و گرسنگی و زیان های مالی و جانی و کمبود میوه ها ، نقصان دارایی و فرزند ، ثروت و جان انسان ، احکام الهی ، زینت های زمینی و … را از ابزارهای اساسی خدا برای آزمایش بندگان شمرده است؛ اما این آیه « وَ نَبلُوَکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ » «و ما شما را به بد و نیک مبتلا کرده ایم تا بیازماییم.» دایره آن را بسیار وسیع کرده، در این صورت هر فرصت و یا تهدیدی را می توان آزمایش الهی تلقی کرد.

6-3-2 انگیزه های آزمایش الهی
الف) ظهور و بروز لیاقت ها و شایستگی های نهفته در افراد؛ بلکه امتحان خود یکی از وسایل هدایت انسان ها به سوی کمال و سعادت است، به طوری که اگر نبود، استعداد نهفته می ماند و به فعلیت نمی رسید.
ب) شناخت ملاک پاداش و کیفر به واسطه اعمالی که در امتحانات الهی از بشر سر می زند.
ج) جداسازی افراد نیک از افراد بد،« مَا کَانَ اللهُ لِیَذَرَ المُونِینَ عَلَی مَا اَنتُم عَلَیهِ حَتَّی یَمِیزَ الخَبِیثَ مِن الطَّیِّبِ …». « خداوند هرگز مومنان را بدین(حال) که شما بر آن هستید وا نگذارد تا آن که(به آزمایش) بد سرشت را از پاک گوهر جدا کند…».

6-4 عبادت
«وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ اَلاِنسَ اِلّا لِیَعبُدُونِ».
« و من جن و انس را نیافریدم مگر برای این که مرا( به یکتایی) پرستش کنند».
در این آیه لحن کلام از متکلم مع الغیر به متکلم وحده تغیر یافته، در آیات قبل با لحن «ما» روی سخن بر رسول خدا «صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه» بوده و خداوند متعال با آن جناب صحبت می کرد، در این آیه با لحن« من» سخن می گوید، این تغییر لحن برای آن است که کار هایی که در آیات قبل به خدا نسبت داده می شد، مانند:« خلقت، ارسال رسل و انزال عذاب» کار هایی بود که واسطه بر می داشت و ملائکه و یا سایر اسباب واسطه بودند به خلاف غرض از خلقت که همان عبادت است، امری مختص به خدای سبحان است و احدی در آن شرکت ندارد.
جمله « اِلّا لِیَعبُدونَ» که استثنا از نفی است، بیان می دارد که خلقت بدون غرض نبوده و غرض از آن منحصراً عبادت بوده یعنی غرض این بوده که خلق عابد خدا باشند، نه این که او معبود خلق باشد، چون فرموده: « اِلّا لِیَعبُدونَ» تا آنکه مرا بپرستند و نفرموده: «تا من پرستش شوم» و یا «تا من معبودشان باشم».
خداوند متعال در ابتدای آفرینش انسان، از او پیمان می گیرد که در مسیر عبادت او که « صراط مستقیم» است گام بردارد و جز او را نپرستد که آن راه شیطان است:« ای فرزندان آدم! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا او دشمن آشکار شماست و مرا عبادت کنید که راه راست همین است؟»
خداوند سبحان در این آیه ضمن اینکه انسان را از عبادت و اطاعت شیطان منع می کند هدف و غایت زیستن را عبادت و اطاعت از خود می داند و پیمان و قانون خلقت را شاهد می آورد که باید انسان ها عبودیت خدا را بر بندگی غیر خدا مقدم بدارند و دلیلش را درست بودن این راه می داند.
لازم به ذکر است که اولاً تنها به جا آوردن اعمالی مانند رکوع، سجود، نماز و روزه نیست، زیرا اینها جزیی از عبادت اند و با تحقق این اعمال و تنهایی هدف زندگی انسان محقق نخواهد شد. ثانیاً مراد از عبادت در این آیه عبادت تکوینی نیست، زیرا همه ی پدیده های این هستی از پست ترین جزء ماده تا عالی ترین جلوه های آن، خواه به عظمت کهکشان ها، خواه به کوچکی یک مورچه در چاله ای ناچیز از کره زمین و… همه در حال عبادت اند. حتی موی سرنا آگاه و سر ناخن نا هوشیار، چشمه های رگ های خون و ضربان قلب پلیدترین فرد انسانی و پاک ترین فرزند آدم و بالاتر از این ها تخیلات و ایده آل ها و اندیشه ها و تجسمات که امواجی از ماده هستند، همه و همه در عبادت او به سر می برند .
«اِنَّ کُلُّ مَن فِی السَّمَواتِ وَ الاَرضِ اِلّا ءَاتِی الرَّحمنی ِعَبداً».
«بلکه هیچ موجودی در آسمان ها و زمین نیست، جزآن که خدا را بنده ی فرمانبردار است».
«سَبَّحَ لِلّهِ مَا فِی السَّمَواتِ وَ الاَرضِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکیمُ».
« هر چه در آسمان ها و زمین هست همه به تسبیح و ستایش یکتا خدایی که مقتدر و حکیم است، مشغولند».
تعریف مفهوم عبادت و منحصر ساختن آن در اعمال و حرکات مخصوصی که از روی عادت و یا انگیزه های ناچیز صورت می گیرد، آنچنان نابجا و غلط است که تعریف کردن انسان و منحصر ساختن عظمت و امکانات او، در نشستن چند لحظه ای و بازی کردن با انگشتر و تسبیحش نا به جا است.
این عبادت کمیت و کیفیت مخصوصی ندارد، از بیل زدن زراعت کشاورزی در مزرعه ی خود گرفته تا چشم پوشی از میلیاردها ثروت در زاه خدمت به انسانها که نهال های باغ خداوندی هستند، از مطالعه ی یک سطر دانش برای رسیدن به واقعیات گرفته تا جهان بینی کلی، از جارو کردن کارگاه برای معیشت و کار و مدیریت صحیح کارفرما، همه و همه با شرط فوق عبادت معبودی یگانه است.
اما حرکات و سایر عبادت های مقرر، برای به خود آوردن جدی انسان ها است تا لحظاتی چند رو در روی خدای خود قرار بگیرند، و به طور تدریجی روان را صیقلی کنند و جمال الهی را در آن ببینند و به کمال گرایند.

6-5 جمع بندی
با اندکی تأمل در مفهوم آیاتی که ذکر شد متوجه می شویم که هیچ تضاد و اختلافی در میان آنها نیست، در واقع بعضی هدف مقدماتی، بعضی هدف متوسط، بعضی هدف نهایی و بعضی نتیجه ی آن می باشد .
در این جا هدف اصلی همان عبادت و بندگی خداست، لکن عبادت نیازمند معرفت است که در جمله « لتعلموا » بیان شده، در عبادت که همان پذیرفتن راه الهی و رها کردن راه های غیر الهی است، انسان آزمایش می شود که در جمله « لیبلوکم» آمده است و«رحمت واسعه خداوند» نتیجه ی این عبودیت است.
انسان در برخورد با هر پدیدهای حق سؤال نمودن و چرا گفتن دارد تا به مرز« هدف نهایی» آن پدیده برسد، وقتی به آن مرز رسید دیگر زمینه سؤال از بین می رود و به کار بردن کلمه را در آنجا دیگر صحیح نمی باشد .
عده ای می گویند: بسیار خوب ، ما می پذیریم که عبادت دارای مفهومی بسیار وسیع تر از آن است که معمولا در میان مردم رواج دارد، باز این سوال باقی می ماند که نتیجه نهایی از اینگونه زندگی پاک و اعلا چیست ؟ نتیجه رسیدن به کمال چیست؟ چرا خداوند می خواهد انسان از فیض رحمت او بهره مند گردد؟
می گوییم این سؤال شبیه به این است که درباره قطرات آب جویبار که با تکاپو و گذشت لحظه ها روبه اقیانوس می روند بپرسید بعد از اینکه رسیدند چه می شود؟ این سؤال مادامی که قطرات در جویبار درحال تکاپو و جریان هستند منطقی است، ولی پس از ورود به اقیانوس که به فعلیت رسیدن هستی قطره هاست، این سؤال منطقی نخواهد بود، زیرا دیگر انتظاری در کار نیست تا سؤال مطرح شود. چنین سوال کننده ای باید بداند که این سوال برای زمان بیش از رسیدن قطره به دریاست و این توقعی غیر منطقی است که در جستجوی همان سنخ پاسخی باشد که در زمان پیشین به پرسش هایش داده می شد، به طور کلی گمان می کند چون و چراها همان ها است که بیش از پیوستن قطره به دریا برای او مطرح می گشته و جواب ها هم باید از نسخ همان پاسخ ها باشد .
این که می پرسند چرا خداوند می خواهد انسان از فیض رحمت او بهره مند گردد؟ باید گفت: این اقتضای ذات، سراسر کمال اوست، او کانون هستی و منبع کمالات و فیاض علی الاطلاق است و افاضه کمالات و رحمت به موجوداتی که قابلیت آن را دارند و این لازمه ی وجود و ذات فیاض اوست، پس هدف نهایی آفرینش همان ذات مقدس حق تعالی است و هر جه در قلمرو حیات عیمق تر فرو برویم ارتباط حیات را با خداوندی که ما فوق قانون علیت است، بیشتر درمی یابیم.

7- ویژگی های زندگی هدف دار
زندگی هدف دار عبارت است از: «آبیاری و شکوفا کردن آرمان های زندگانی، از چشمه سار حیات تکاملی، انسان وجهان را در خود یافتن، شخصیت انسانی را در حرکت به سوی ابدیت به ثمر رساندن»
زندگی هدف دار تکاپویی آگاهانه است، هر یک از مراحل زندگانی که در این تکاپو سپری شود، اشتیاق ورود به مرحله ی بعدی افزوده می شود. هرچه آگاهی واشتیاق بیشتر شود، هماهنگی بین گذشته و آینده عالی تر خواهد شد. شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است، آن شخصیت که ازلیت سرچشمه آن، گذرگاهش بی نهایت و ابدیت کمال مطلوب آن است. آن حقیقت ابدی که نسیمی از جلال و محبتش، واقعیت هستی گذران را به تموّج در آورده است. این است زندگی هدف دار، هر جامعه ای که بدین سان طعم زندگی را به افراد خود بچشاند، در اصیل ترین تمدن گام بر می دارد. ويژگي هاي اين زندگي هدف دار عبارت است از:

7-1 تعهد برین
عبارت است از شناخت موقعیت خویشتن در جهان هستی و ملتزم بودن به تکامل و به ثمر رسانیدن شخصیت. با بروز این ویژگی است که تعهدات اجتماعی و عمل به آنها نیز پرتویی از
تعهد برین می گیرد و احساس سنگینی و فشار آنها مبدل به نیروی محرک زندگی می گردد.

7-2 شناخت ارزش حیات
تنها زندگی هدف دار است که می تواند چهره واقعی حیات را نمودار سازد و آن را از مفهوم یک پدیده معمولی فشرده در میان عوامل جبری بالاتر برد و در منطقه ارزش ها قرار دهد. برای انسان با هیچ دلیلی نمی توان اثبات کرد که حیات در قلمرو اصلی خود، حقیقتی است که همه جانداران به منزله امواجی از آن حقیقت اند، مگر موقعی که حیات دارای هدف عالی تر بوده باشد که بتواند چهره واقعی آن را بنمایاند. احترام ذات که ایده آل اعلای همه ی اومانیست ها و طرفداران اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و فلاسفه انسان شناس و ارباب مذاهب الهی و اخلاقیون است، جز با پذیرش این ویژگی زندگی هدف دار امکان پذیر نخواهد بود.

7-3 برخوردای از روشنایی و سعادت
هر یک از انسان ها به اندازه بزرگی و کوچکی شخصیتشان تاریکی و بدبختی هایی دارند. گاهی این بدبختی ها جهان هستی و فضای روح آدمی را از دود های بسیار غلیظ پر می کنند، تا جایی که حتی توانایی دیدن خود انسان را هم از دستش می گیرند و هرگونه مقاومت روانی را درهم می شکنند. در این حالات، تنها و تنها قدرت هدف عالی زندگی است که از متلاشی شدن آدمی در آن تاریکی ها و تیره بختی ها جلوگیری می کنند.

7-4 جدی گرفتن جهان هستی
مسلم است که بدون جدی گرفتن جهان هستی، منطقی برای زندگی هدف دار نخواهیم داشت. به همین جهت می توان گفت این ویژگی ممکن است، هم جنبه ی علّی برای زندگی هدف دار داشته باشد و هم جنبه ی معلولی؛ زیرا اگر برای کسی جدی بودن جهان هستی اثبات شود، بی تردید جدی بودن زندگی برای او که جزئی از جهان هستی اثبات خواهد گشت و بالعکس برای کسی که هدف دار بودن زندگی اثبات شود، مسلم است که به جهت رابطه ی جزء و کل میان هستی و انسان، جدی بودن و هدف داشتن جهان هستی نیز مورد پذیرش خواهد بود.
دلیل اینکه زندگی هدف دار، جهان هستی را جدی تلقی می کند، این است که اگر قوانین حاکم بر عالم هسای را جدی نداند، در نتیجه خود زندگی محکوم به شوخی و پوچی خواهد گشت و فضیلت ها، ارزش ها و واقعیت ها با انواع گوناگون خود جز یک مشت خیالات چیز دیگری نخواهد بود.

7-5 بدست آوردن آزادی برین
زندگی با آزادی برین یکی از مختصات عالی زندگی هدف دار است. بدون به دست آوردن این آزادی که عبارت است از رهایی شخصیت آدمی از عوامل رکود و محدودیت در صندوق های خود پرستی و تخیلات، حتی در سایر آزادی هایی که برای جریان معمولی حیات به دست آورده شده است، مانند آزادی اجتماعی و آزادی عقیده، پاسخی منطقی برای معنای حیات یافته نشده است.

8- راه هایی برای رسیدن به هدف
8-1 امیدواری به هدف
بسیاری از مردم، خواهان رسیدن به مقامات بزرگ، و خواستار پیشرفت های ارزنده در علم و معارف هستند تا بتوانند همانند مردان بزرگ، در زندگی خود موثر بوده و مردم را به سوی معنویت سوق داده، اما از آن جا که از راز موفقیت مردان بزرگی که صفحات تاریخ را با نام خویش روشن ساخته اند، اطلاعی ندارند، از رسیدن به این آرزوی بزرگ ناامید بوده و آن را خیالی خام بیش نمی پندارند. و نیز انسان به گونه ای است که به هنگام از دست دادن نعمت ها و برخورداری ها، مأیوس می گردد،
« وَ لَئِن اَذَقنَا اَلاِنسَانَ مِنَّا رَحمَهً ثُمَّ نَزَعنَاهَا مِنهُ اِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ »
«واگر ما بشر را (در دنیا) به نعمت و رحمتی برخوردار کردیم (تا شکر کند، سپس چون کفران کرد)آن نعمت را از او باز گرفتیم سخت به خوی نومیدی و کفران در افتد»
با توجه به درس های انسان سازی که از مکتب اهل بیت «علیهم السلام» می آموزیم و با اشعه ی تابناکی که از راهنمایی های حیات بخش آن بزرگواران بر قلوب ما می تابد، این حقیقت را در می یابیم که آرمان های بزرگ، اهداف و مقاصد عالی از اموری است که خاندان وحی همواره دوستان خود را به سوی آن فراخوانده اند و آنان را همیشه از یأس و ناامیدی بر حذر داشته اند.
« اَللَّهُمَّ اُجعَلنَا مِنَ اَقرَبَ مَن تَقَرَّبَ اِلَیک »
«خداوندا، مرا از نزدیک ترین کسانی که به تو تقرب یافته اند، قرار ده »این گونه دعا ها درس امید برای همه کسانی است که در خود احساس حقارت می کنند و امید و آرزو را برای رسیدن به هدف های عالی و ارزنده، در قالب همه شیعیان مکتب اهل بیت «علیهم السلام» می پروراند.

8-2 نقش طلب و جستجو در دستیابی به هدف
یکی از مراحل رسیدن به هدف، اقدام شروع حرکت در مسیر، و تلاش مستمر برای رسیدن به هدف می باشد.
همه جویندگان اهداف بزرگ، باید توجه داشته باشند که انسان با سختی و رنج آفریده شده است. «لَقَد خَلَقنَا اَلاِنسَانَ فِی کَبَدِ » «ما نوع انسان را به حقیقت در رنج و مشقت آفریدیم». انسان در همه ی حالات زندگی از کودکی تا پیری همواره در انواع سختی ها و دشواری ها غوطه ور است، چون سازمان خلقتش با رنج و سختی آمیخته شده اگر مدتی سختی ها را تحمل نماید، با گذشت زمان مشکلات و سختی ها برای او به کارهای سهل و ساده تبدیل می شود.
حقیقت، یکی از این گونه مسائل است؛ زیرا حق تلخ و سنگین است، مخصوصاً برای آن فردی که غرق در آلودگی ها و تابع هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی باشد. برای این گونه افراد حق سنگین تر است، زیرا با خواسته های آنان سازگار نیست؛ ولی برای گروه دیگری که جویای حقیقت در طلب رسیدن هستند، سنگینی ندارد.
حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» می فرمایند:
«وَاَلحَقُ کُلُّهُ ثَقِیل وَ قَد یُخَفِّفُهُ اَللهُ عَلَی اَقوَامٍ طَلَبُوا اَلعَاقِبَهََ ».
«حق همه اش سنگین است، ولی خداوند آن را برافردی که جویای عاقبت هستند، سبک می گرداند».
کسی که برای رسیدن به هدف خود به جستجو و طلب می پردازد،بی نصیب نخواهد بود و چنانچه، به همه مقصود خویش دست نیابد، مقداری از آن را به دست می آورد؛ این خود اثر و نتیجه مهمی است که در طلب نهفته است، حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» می فرمایند:« مَن طَلَبَ شَیئَاً نَالَهُ اَو بَعضَهُ ».« هر کس چیزی را طلب کند، به همه آن یا مقداری از نائل می شود».

8-3 در خدمت مردان بزرگ
همراه بودن با مردان بزرگ و خود ساخته و همنشینی و مصاحبت با آنان در افکار و رفتار انسان تاثیر می گذارد، اراده آدمی را قوی ساخته و به سوی اهداف بلند سوق می دهد، همت بلند
آنان، افراد ضعیف الاراده را بلند همت، و مقام عالی آنان، افراد بی هدف را بیدار می کند. شعری از امام صادق «عَلَیهِ السَلام» نقل شده است: « عَلَیکَ بِاَهلِ اَلعُلَی ».« بر تو باد به شخصیت های والا مقام و بزرگوار».

8-4 مخالفت با نفس
کسی که می خواهد به هدف های بلند دست یابد، باید ضعف و سستی را کنار بگذارد و با هوای نفس، مردانه به مبارزه برخیزد.حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» می فرمایند:«مَن اَحَبَّ نَیلَ َالدَّرَجَاتِ اَلعُلَی فَلیَغلُبِ اَلهَوای ».« کسی که دوست دارد به درجات عالی برسد، باید بر هوای نفس خود غالب باشد»
این فرمان ملکوتی، درسی آموزنده برای همه ی انسان هایی است که خواهان رسیدن به مقامات بزرگ دینی و معنوی هستند و برای دستیابی به اهداف عالی تلاش می کنند.

8-5 توسل به اهل بیت علیهم السلام برای رسیدن به هدف های بزرگ
انسان برای انجام هر کار نیک نیاز به سه چیز دارد:
1- تصمیم و اراده.
2- قدرت برای انجام هدفی که در نظر دارد.
3- توفیقی از جانب خداوند که او را دستگیری کند.
در هر یک از این سه مورد اگر ضعفی رخ دهد، انجام برنامه از پیشرفت باز می ماند و کار متوقف می شود. برای داشتن این سه شرط و ادامه آن تا رسیدن به هدف و مقصود، باید خاندان وحی را وسیله قرار دهیم.
در زیارت حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» می خوانیم:« بِکَ اَتَوَسَلُ اِلَی اَللهِ فِی بُلُوغِ مَقصُودِی ». «برای رسیدن به هدف و مقصودم، شما را وسیله به سوی خداوند قرار می دهم» نه تنها در ابتدای کار، بلکه تا هنگام رسیدن به مقصود باید متوسل باشیم و جانشینان خدا و امیران
جهان هستی را واسطه ی فیوضات الهی و رسیدن به اهداف خود قرار دهیم.

8-6 همت عالی
اگر انسان هدفی بزرگ و ارجمند داشته باشد؛ ولی برای رسیدن به آن هدف، همت نداشته باشد و به سوی آن گام بر ندارد، به هدف خود نائل نمی شود. انسانی ارزشمند و پر ارج است که
گذشته از هدف عالی، اراده ی قوی و همت بلندی داشته باشد. حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» می فرمایند:« قَدرُ اَلرَجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِهِ ».« ارزش هر مردی به اندازه همت اوست».

8-7 استفاده از فرصت ها
همه شخصیت های بزرگی که، به اهداف عالیه خود رسیده اند و در طول زندگی موفقیت های شایانی به دست آورده اند، در سایه استفاده از عمر، و غنیمت شمردن وقت بوده است، از اتلاف وقت دوری کرده و از فرصت های پیش آمده بهترین استفاده را نموده اند.
متأسفانه در جامعه ما و در وضعیت کنونی، چندان توجهی به ارزش وقت نمی شود و فرصت هایی که پیش می آید، از دست می رود و اگر توجهی به آن شود بعد از ربوده شدن فرصت هاست و پشیمانی نیز سودی ندارد.

9- موانع رسیدن به هدف
چگونه می توان به هدفی که هرگز تعیین و مشخص نشده رسید؟ و یا هدفی را که اصلاً وجود ندارد مورد اصابت قرار داد؟ همه انسان ها در زندگی به جایی سفر می کنند، بل وجود این که افراد کمی تصمیم مشخصی دارند و جهت و مقصد معینی برای زندگی خود تعیین می کنند، کسانی هستند که مقصد و مسیر روشنی ندارند.
چند مانع اصلی وجود دارد که مردم را از این که هدفی برای زندگی خود تعیین کنند باز می دارد:

9-1 ارزش نداشتن هدف در بین مردم
یک هدف خوب و تنظیم شده، راهی را که در پیش می گیریم را به نصف کاهش می دهد، و با داشتن هدف انرژی، قدرت و الهام می گیریم که در راه رسیدن به هدف انگیزه داشته باشیم.اگر هدفی را در نظر داشته باشیم به راحتی می توان شکست های ظاهری را از مقابل خود برداریم.

9-2 عدم آگاهی نسبت به هدف و تعیین آن
یک برنامه ساده ره یافتنی تنها چیزی است که، برای دگرگونی و تغییر کلی زندگی به آن نیازمندیم، اولین هدفی که باید دنبال کنیم این است که، وقتی را برای یادگیری این تکنیک کنار گذاشت.

9-3 خود کم بینی
خود کم بینیبه اين معنا است كه انسان به توانايي هاي خود اعتماد و ايمان نداشته باشد، و هميشه خود را در يك سطح پايين ببيندو به عبارت روشن تر یک تصور انحرافی است که، نفس پلید حیوانی را با یک شکل حق به جانب به مغز انسان ره رو وارد می سازد و با يك ظاهر آراسته مي گويد: «ای بابا، من کجا و این هدف کجا؟» و با همین ظاهر آراسته اش به کور کردن عقل و وجدان و به زنجیر بستن پاهای متحرک روح می انجامد. چنان که مولوی هم بارها گفته است: نفس حیوانی انسان، مسجد های ضرار برای آدم می سازد، ولی مقصودش خراب کردن بنیاد مسجد و مساجد و دور کردن معبود حقیقی از دیدگاه اوست.
هنگام صعود به مرتفع ترین قلّه کوه، نبايد همواره به آن قلّه مرتفع خیره شویم، بلکه باید گاهی برگردیم و سطوح پایین را هم که جانوران انسان نما در آن می لولند و ما خود زمانی در میان آن پست ترین مراحل زندگی را می گذرانیم، نظاره کنیم. این نظاره به پایین، نیروی ما را در صعود به قلّه مرتفع که ارتفاعاتش از همان سطوح پایین شروع شده است، افزایش خواهد داد و وصول نسبی ما را به هدف اثبات خواهد کرد.

9-4 قدرت در تصمیم گیری عامل پیروزی و ضعف در آن عامل شکست
آنان که به هدف خود نمی رسند، افرادی هستند که نمی توانند تصمیم گیری کنند و تصمیمات خود را به سرعت تغییر می دهند . مطالعه و بررسی درباره 25000 نفر که در کار خود شکست خورده و به هدف های نرسیده بوده اند، نشان داد که از جمع 31 عامل شکست و ناکامی، ناتوانی در تصمیم گیری از جمله مهمترین دلایل شکست آنها بوده است. مسامحه و کار امروز را به فردا موکول نمودن، ضد تصمیم گیری است.

9-5 نیاز به وقت در یافتن هدف
انسان به خاطر عجول بودنش، هرگاه بخواهد کاری انجام دهد با عجله و شتاب آن را به اجرا می گذارد و می خواهد خیلی زود به اهدافش برسد ولی بسیاری از اوقات به نتیجه دلخواه خود نمی رسد و هدف را رها می کند. قرآن می فرماید:« و کان الانسان عجولا » . « انسان موجودی عجول و شتاب گر است »
پیدا کردن هدف فرایند مهمی است که نیاز به چندین سال بررسی و برنامه ریزی دارد،
وقت زیادی لازم دارد ولی در عین حال در وقت به مقدار زیادی صرفه جویی می کند، اگر شما نقشه خوب و تنظیم شده ای داشته باشید راحت تر می توانید از برخورد با پیچ و خم های غلط و بن بست ها جلوگیری کنید.

9-6 اعتیاد و خو گرفتن به کارهای بی ارزش
یکی از اموری که در برابر هدف ها و موثر بودن فعالیت ها، آفت بسیار مهمی به شمار می آید و نقش تخریبی بسیار عظیمی را داراست، غلبه ی عادت به کارهای گذشته است، همان گونه که میکروب های کشنده سلامتی و صحت بدن را از انسان می گیرند، غلبه ی عادت های زشت و ناپسند، اثر کارهای طولانی و برنامه های مهم را نابود می کند.

9-7 ترس از شکست و پیروزی
انسان در بعد جسمانی و روحانی در رنج و ضعف آفریده شده است. « خلق الانسان ضعیفاً »« ما انسان را ضعیف آفریدیم»
این ضعف انسان باعث می شود که از شکست بترسد؛ در صورتی که نمی داند، طرد شدن و ناامیدی بر میزان شکست و ناامیدی انسان می افزاید و ترس، چیزی را به بار می آورد که، ما از آن می ترسیم. بسیاری از مردم از موفقیت هم می ترسند، چون موفقیت به معنی تغییر دادن یک تصویر ذهنی یا رفتاری است که مثلاً، این ذهنیت را تایید می کند؛«من شایسته پیروزی نیستم»، «من به اندازه کافی لیاقت ندارم» و یا «چنین شانس هایی هیچ وقت به من رو نمی کند».
بنابراین شما هر کاری که شما در بالا بردن تصویر ذهنی، آزاد سازی افکار و تقویت سیستم باور و رفتار شخصی خود انجام می دهید، منافعش تمام زندگی شما را در بر می گیرد.

9-8 گناه
ارتکاب گناه و مخالفت با دستورات اهل بیت علیم السلام از جمله موانعی است که بر سر راه هدف های معنوی قرار دارد و نیز دارای چنان قدرتی است که می تواند حالات ایجاد شده را
در هم شکسته و نابود سازد.
داود رقّی این روایت را از امام صادق «عَلَیهِ السَلام» نقل کرده است:
« از امام صادق «عَلَیهِ السَلام» شنیدم که فرمود: از خداوند بپرهیزید و بعضی بر بعض دیگر حسد نورزید. از شریعت حضرت عیسی بن مریم، سیاحت در بلاد بود؛ در یکی از این سیاحت ها مردی کوتاه قد که زیاد ملازم آن حضرت می شد، همراه او بود؛ آنها رفتند تا به دریا رسیدند.
حضرت عیسی(ع) گفت: بسم الله و با یقین صحیحی که داشت، ان گاه روی آب راه افتاد. وقتی که آن مرد این جریان را دید، او نیز با یقین درست گفت: بسم الله و به روی آب را افتاد و خود را به آن حضرت رساند.
آن گاه حالت عجب او را فرا گرفت، با خود گفت: این عیسی روح الله است که روی آب راه می رود، من نیز روی آب راه می روم، بنابراین برتری او بر من چیست؟! پس در آب فرو رفت.
آن گاه از حضرت عیسی(ع) کمک خواست. حضرت عیسی(ع) او را از آب گرفته و خارج نمود. سپس به او فرمود: با خود چه گفتی؟ او آن چه را با خود گفته بود به حضرت عیسی (ع) عرض کرد و گفت: از این جهت آب من را فرا گرفت.
حضرت عیسی(ع) فرمود: خودت را در غیر جایی که خدا در آن نهاده است قرار دادی. پس خداوند به سبب آن چه گفتی با تو دشمنی ورزید، بنابراین باز گرد به سوی خداوند و توبه کن از آن چه که گفتی. آن گاه آن مرد توبه کرد و به رتبه ای که خداوند او را در آن قرار داده بود برگشت. پس از خداوند بپرهیزید و بعضی بر بعض دیگر حسد نورزید. »

نتیجه گیری

برای به دست آوردن هدف زندگی باید از متن زندگی خارج شد، بنابراین خود انسان نمی تواند برای زندگی خود هدف کاملی را برنامه ریزی کند.
خداوند هدف زندگی انسان ها را، عبادت، بندگی و رسیدن به مقام عبودیت معرفی می گند،که چگونگی و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیای الهی برای ما روشن ساخته است.
توجه داشته باشید که عبادتی انسان را به مقام عبودیت می رساند که دارای تاثیر فراوان باشد و در اعماق وجد آدمی تحول ایجاد کند بنابراین ارزش عبادت به قدر نتیجه ای است که از آن به دست می آید، نه به کثرت و زیادی عبادت.
از آنچه که بیان شد روشن می شود که هدف زندگی برای نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن،مرد، و در یک کلمه انسان یکسان است و هر کس به اندازه ایمان و عمل صالحی که دارد و یا کسب می کند می تواند به هدف حقیقی زندگی دست یابد.

ومن الله التوفیق

فرشته تقوایی

پایان

توجه:تمامی حقوق این مقاله متعلق به مبلغان سایبری چهارده خورشید ونویسنده مقاله می باشد هر گونه کپی برداری جهت استفاده غیر شرعی وتغییر نام مقاله به شخص دیگر شرعاً وقانوناً جایز نمی باشد.

منابع و مآخذ——————————————

1. قرآن کریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای، انتشارات لقاء، قم چاپ سوم، 1381.
2. ابراهیمیان، حسین، انسان شناسی، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، انتشارات معارف، تهران،1381.
3. اسکندری، حسین، آیه های زندگی(برای بیداری)، 5 جلدی، انتشارات سروش با همکاری رادیو جوان، تهران، 1383.
4. الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق عبادی، تدوین: پژوهشکده تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، انتشارات تحسین، قم، 1381.
5. جعفری، محمد تقی، ایده آل زندگی و زندگی ایده آل، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری،1379.
6. جعفری، محمد تقی، فلسفه و هدف زندگی، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری،1379.
9. رضوانی، علی اصغر، اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ دوم، 1383.
10.شیخ الاسلامی، سید حسین، گفتارهای امیرالمؤمنین علی (ع)، همراه با ترجمه فارسی هدایهَ العلم و غررالحکم، انتشارات انصارین، قم، چاپ پنجم، 1379.
12. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، 29جلدی، نشر بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا و مؤسسه انتشارات امیر کبیر، قم، چاپ دوم،1363.
13. قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 11 جلدی، قم، چاپ سیزدهم، 1384.
15مجتهدی سیستانی، مرتضی، اسرار موفقیت، 2 جلدی، حاذق، چاپ چهارم.1383.
16. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، 110 جلدی، دارلکتاب اسلامیه، چاپ پنجم، 1382.
مکارم شیرازی، ناصر، همکاران، تفیسر نمونه، 27 جلدی، دار الکتاب اسلامیه، چاپ 19. 1380.
19. هولدن، روبرت، زندگی زیباست، ترجمه: اوران دخت، تمدن، علمی، 1374.
22. فرقانی، ف، پیام مشاور.www.parsiyar.com

————————————————————–

1 نظر در “حیات در قرآن

  1. سجاد آذرباد گفت:

    سلام ودرودبر شما مقاله بسیار جالبی بود.دارای مضامین  عالی وعنوان های بسیار دقیق موفق وپیروز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *