آیا کفر در قرآن تنها به معنای عدم اعتقاد به خدا بکار رفته یا معانی دیگری هم دارد؟

فردی از امام صادق علیه السلام مانند همین سوال را می پرسد. او از امام می خواهد که معانی مختلف واژه کفر را در قرآن برایش بیان کند. امام در پاسخ چنین توضیح می دهد:

۳۸۶
«کفر در کتاب خدا پنج قسم است، اول کفر به معنای جحود، و جحود هم خود، دو نوع است، سوم کفر به معنای ترک دستورات الهى، چهارم کفر به معنای برائت، پنجم کفران نعمت.
۱٫ کفر به معنای جحود(نوع اول):
این قسم از کفر، جحود و انکار ربوبیت خدا است، و این اعتقاد کسى است که می گوید: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان این عقیده دو صنف از زنادقه هستند، که به آنها دهرى هم مى‏ گویند، همان کسانی که قرآن کلامشان را حکایت کرده که گفته ‏اند: «وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» جز روزگار کسى ما را نمى‏ میراند.[۱] و نیز فرموده: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» کسانى که کافر شدند بر ایشان یکسان است، چه انذارشان کنى، و چه نکنى ایمان نمى ‏آورند.[۲] یعنى بدین توحید ایمان نمى‏ آورند، این یکى از وجوه کفر است.
۲٫ کفر به معنای جحود(نوع دوم):
وجه دوم از جحود، جحود بر معرفت است، و آن این است که کسى با اینکه حق را شناخته، و برایش ثابت شده، انکار کند، که خداى عز و جل در باره‏ شان فرموده: «وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا» دین خدا را انکار کردند، با اینکه در دل به حقانیت آن یقین داشتند، ولى چون ظالم، و سرکش بودند، زیر بار آن نرفتند.[۳]
۳٫ کفر به معنای کفران نعمت:
درباره این معنی از کفر خداى سبحان از سلیمان حکایت کرده که گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی، لِیَبْلُوَنِی، أَ أَشْکُرُ؟ أَمْ أَکْفُرُ؟ وَ مَنْ شَکَرَ، فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» این از فضل پروردگارم است، تا مرا بیازماید، آیا شکر مى‏ گزارم؟ یا کفران مى‏ کنم؟ و کسى که شکر گزارد، به نفع خود شکر کرده و کسى که کفران کند خدا بى نیاز و کریم است.[۴] و نیز فرموده: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ، وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» اگر شکر بگذارید نعمت را برایتان زیاده کنم، و اگر کفر بورزید، بدرستى عذابم شدید است.[۵]
۴٫ کفر به معنای ترک دستورات خداى عز و جل:
درباره این وجه معنایی واژه کفر در قرآن چنین آمده است: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ، مِنْ دِیارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسارى‏، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُم أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ و تَکفُرونَ بِبَعضِ» و چون پیمان از شما گرفتیم، که خون یکدیگر مریزید، و یکدیگر را از دیارتان بیرون مکنید، شما هم بر این پیمان اقرار کردید، و شهادت دادید، آن گاه همین شما یکدیگر را کشتید، و از وطن بیرون کردید، و بر دشمنى آنان و جنایتکارى پشت به پشت هم دادید، و چون اسیرتان می شدند، فدیه مى‏ گرفتید، با اینکه فدیه گرفتن و بیرون راندن بر شما حرام بود، آیا به بعضى احکام کتاب ایمان مى ‏آورید، و به بعضى کفر مى‏ ورزید(یعنى عمل نمى ‏کنید)؟[۶] پس در این آیه منظور از کفر، ترک دستورات خداى عزوجل می باشد، چون نسبت ایمان هم به ایشان داده، هر چند که این ایمان را از ایشان قبول نکرده، و سودمند به حالشان ندانسته، و فرموده: «فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا، وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» پس چیست جزاى هر که از شما چنین کند، بجز خوارى در زندگى دنیا، و روز قیامت بسوى شدیدترین عذاب بر مى‏ گردند، و خدا از آنچه مى ‏کنید غافل نیست.[۷]
۵٫ کفر به معنای برائت
خداى عز و جل در باره‏ این معنا از کفر از ابراهیم خلیل (ع) حکایت کرده، که گفت: «کَفَرْنا بِکُمْ، وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» از شما بیزاریم، و میان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنمی داریم، تا آنکه به خداى یگانه ایمان بیاورید.[۸] که در این آیه کفر به معناى بیزارى آمده، و نیز از ابلیس حکایت مى‏ کند، که از دوستان انسى خود در روز قیامت بیزارى جسته، می گوید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» من از اینکه شما مرا در دنیا شریک قرار دادید بیزارم[۹].»[۱۰]
بنابراین نمی توان کفر را تنها به معنای عدم اعتقاد به خدا دانست؛ بلکه در قرآن کریم در پنج معنای مختلف بکار رفته است.
پی نوشت:
[۱] .جاثیه،۲۴
[۲] . بقره،۶
[۳] .نمل،۱۴
[۴] .نمل،۴۰
[۵] .ابراهیم،۷
[۶] .بقره،۸۴-۸۵
[۷] .بقره، ۸۵
[۸] .ممتحنه،۴
[۹] .ابراهیم،۲۲
[۱۰] . ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴، ج‏۱، ص: ۸۵-۸۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *