المهدی

الا یا ایها المهدی مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکلها

صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد
ز سوز شعله شوقت چو تاب افتاد در دلها

چو نور مهر تو تابید بر دلهای مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند، بربستند محملها

دل بی بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد؟
حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دلها

به کوی خود نشانی ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داده زاد ره، ز طاعت بست محملها

به حق سجاده تزیین کن مهل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت از آن سازند محفلها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
ز غرقاب فراق خود رهی بنما به ساحلها

اگر دانستمی کوبت سبو می آمدم سویت
خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزلها

چو بینی حجت حق را به پایش جای فشان ای فیض

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *