آموزش

فلسفه سبزه گره زدن چیست؟؟

افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد.

a07627419234102a

مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده ” اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند ” . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.

مطالب مرتبط

دیدگاهی در مورد “فلسفه سبزه گره زدن چیست؟؟

  1. ی غریبه گفت:

    سلومممممممممممممممممممممممممم آبجی ناز خودم…چطوری نفسی؟؟؟ سال نو مبارک گل من…خوبی خوشی؟؟؟؟ خیلی جالب بود این مطلب…شگفت زده شدم خخخخخخ…درسا چطورن دده؟؟؟خوب میخونی؟؟؟؟ من که کتابام تارعنکبوت بسته اینقدی که خاک خورده خخخخخخ….فدات شم گلی…التماس دعا….یا علی

  2. سمانه محمدی گفت:

    سلامممممممم.ماشالا به این همه انرژی.درسا هم خوبه خدا رو شکر.از ایام عید استفاده کردم.از درس ریاضی که بدم میاد خوندم.
    ولی ی غریبه من که نمی شناسمت.خخخخخخ.غریبه.چه اسمی.عاطی هستی؟؟؟
    ممنون گلی.علی یارت

  3. حافظه گفت:

    سلاااااااااااااااااااااااام….خوبی گل من؟؟؟؟ آره سمانه جونممممم عاطفه م….چخبرا؟؟؟؟ خوش میگذره؟؟؟؟ ایولللللللل کار خوبی کردی ریاضی خوندی…من که بی خود و بی جهت ریاضیو دوست دارم…نمیدونم چرا….انرژی ؟خخخخخخ….ی دوستی بهم میگفت اینقد پر انرژی هستی که انگار نیتروژنی…منم گفتم اینقد دساکت و تنهایی که مثل هیدروژنی….خخخخخ…خیلی دلم برات تنگ شده…از یاعلی گفتنم پیداست کیم نه؟؟؟؟ ای وای ۰خودم خودمو لو میدم…خخخخ…خیلی گلی نفسی….عیدتم باززززززززززز مبارک..التماس دعا….یا علی

  4. سمانه محمدی گفت:

    سلام عاطی گلم.خوبی عزیزم؟آره خوشم میاد از کلمه یا علی.با یه حرف دیگه.که نمیشه تو سایت بگم.خخخخ ازش اینقد میخندم که نکو.آجیم بهم میگه دیونه ای.
    زهرا ما هم از ریاضی خوشش میاد.رشته ریاضی و فیزیکه.تا پیشش میگم ریاضی یه پوست پیاز نمی ارزی.میخواد بکشم.خخخخخ.والا
    پ ریاضی و درد چه ایخره.آیم باس زیست بخونه.آهنگ بنوازه.زبان و کامپیوتر بلد باشه.آجی قول میدم اگه دانشگاه قبول شدم اولین پیانوم…میگم عاطی، زیاد خوشم نمیاد تو سایت حرف بزنم.واسه همین دیگه دیدگاه نمیدم.فقط بدون دوست دارم آجی خشملمممممم.مواظب مهربونیات باش.عید خودتم مبارک عزیزم.علی یارت

  5. حافظه گفت:

    سلومممممممممممممممم…خوبی خانم دکتر؟؟؟؟؟؟ فدای تو بشم گلم…عزیزی…ببخش خدایی همتون به خاطر من مجبور میشید جواب بدید…خودمم معذبم..ولی میخواستم قبل رفتن خوب باهاتون حرف بزنم که همیشه بگم همین دیروز بود…مهم نیست شما یادم کنید یا نه…مهم اینه من قبلا امتحانمو پس دادم و به هیچ عنوان و در هیچ شرایطی ، عزیزانم رو فراموش نمیکنم و پای تمام حرفام میمونم…اگه خانم دکتر بشی، من خیلیییییییییییی میتونم کمکت کنم…امتیازات خوبی نصیبت میشه دده جونیمممممممممممم…تمام تلاشتو بکن پس…من روت حساب میکنم و به شایستگیت ایمان دارم نفسی….بازم معذرت…برات بهترین بهترینا رو از خدای بهترینا میخوام بهترین من…برای آخرین بار خدانگهدار…

  6. سمانه محمدی گفت:

    سلام مهربونم.
    اختیار داری تو که آجی خودمی.برای این گفتم که دیگران حرفای ما رو میخونن.واسه همین گفتم عزیزم.از دستم ناراحت نشو.بهت قول میدم عاطی که اگه یه روز از عمرم باقی بمونه.اون یه روز من باید خانم دکتر شم.باید برم روستا به زنای روستایی کمک کنم.نمیدونی چه کیفی داره وقتی در حق آدم دعا میکنن.من دو سال متوالی رفتم اردو جهادی.دو سالشم خودم تلاش کردم واسه رفتن.سال اول کامپیوتر سیستم عامل تدریس کردم.سال دوم بهشون هفت مهارتو تدریس کردم با امداد و نجات.دست یکی از بچه ها رک به رگ شده بود.میومد پیشم با همون چشای مظلوم کودکانه بهم میگفت خانم دکتر دستم شکسته؟؟؟یکیش دستش سوخته بود میگفت خانم دکتر چیکارش کنم زود خوب بشه.خیلی بغض میکردم عاطی.عکسای بچه هامو دارم تو اردو جهادی خواستی بهت نشون میدممم.ای خدا تمام تلاشمو میکنم که دکتر زنان بشم.اما بازم همه چیز دست تویه….
    منم بهترینا رو برات میخوام عزیزم.ممنون که طرفداریمو کردی.
    یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *