(اکنون اینشتین، یک ثمرۀ بزرگ مذهبی نِسبیّت زمان را اینگونه و با استناد به احادیث شیعه، شرح میدهد) :

در اینجا گفتاری (=حدیثی) از”مجلسی بزرگ” در یاد دارم، که “انجمن بهائی ها و شیخی های امریکا” آن را ( درهمان جلسه که در آغاز رساله توضیحش گذشت) به مسخره گرفته بودند؛ و حال آنکه سبب این تمسخر، نادانی و “حماقت” خودشان بوده است!!

آنها (در آن جلسه) می گفتند : “مجلسی” معتقد بوده که “پیامبر اسلام”(ص) هنگامی که به “معراج”رفت، دامان (لباس) او به یک “آب پاش” برخورد کرد و آن واژگون شد و (آب) شروع به ریختن از لولۀ آن کرد؛ پس چون آسمانها و جهان های دیگر آفرینش را سیر نمود و (دوباره) به همان مکان ” صعود جسمانی” خود بازگشت، هنوز آب آن “آب پاش واژگون شده” تماماً ریخته نشده بود!
امّا من(=اینشتین) چون در آن جلسه، این گفتارهای (=احادیث) پرمغز و رمزگونه و نکته دار را می شنیدم؛ که مورد تمسخر این “بی سوادان مسخره” واقع شده، ولی – از ترس اینکه به اعـتقادات درونی من پی برده شود – نمیتوانستم دفاع کنم، دچار آشفتگی روحی شدم و چنانکه گذشت، به بهانه ای، “میتینگ” آنها را ترک نمودم.
اگر هم میخواستم دفاع کنم، آن “بی شعورها” حرف من را نمیفهمیدند وخود من(=اینشتین) را نیز مورد تمسخر قرار میدادند. بالاخره، من چگونه به یک “بهایی” و یا یک “شیخی” نادان این مسأله را می توانستم بفهمانم که:
چون سرعت سیر “پیامبر اسلام” (ص) در زمان “معراج” بسیار سریع بوده و با توسّل به “حاکمیّت مِتافیزیک بر قوانین فیزیک” از مرز (سرعت) نور نیز گذشته و به مراتب، از آن هم سریعتر بوده است، بنابراین کوچکترین جزء کوچک، از کوچکترین اجزاء ثانیه – که برای ما قابل تصوّر طبیعی نیست – برای آن “بزرگوار”(ص) به صورت دقیقه و یا حتی ساعتی ، “احساس و ادراک” شده؛ و (در نتیجه) آن همه وقایع (مذکور در حدیث معراج) را در چنین زمان اندکی مشاهده نموده، و پشت سر نهاده است؛ و او(=پیامبراسلام ص) هنگامی که بازگشت نموده، آب آن “آب پاش” هنوز در حال ریزش (بر روی زمین) بوده است. این حادثۀ “ریزش آب از آن آب پاش” را خداوند ، نشانه ای روشن برای هدایت ما ” فیزیکدانان نِسبیّتی” قرار داده بود. امّا این “شغالها” (بهاییان، بابیان و شیخیّه) آن را نمیفهمیدند و مسخره می کردند!! و این تنها یک نمونه از “جاهلیّت قرن بیستم” بود!! پس، آه! از “جاهلیّتِ زمان پیامبراسلام و پیشوایان پاک شیعه”(امامان معصوم). براستی، آنها، آن “بزرگمردان دانش و دین”، چه رنجی را تحمّل می کرده اند (با آن مردم نادان و عقب افتاده!).image

قانون نسبیت به زبان خیلی ساده و مختصر:

در سرعت های بالا مثل سرعت نور،زمان به کندی میگذرد

مثلا اگردو برادر هم سن یکی با سرعت نور به سمت کره ای دیگربا فضا پیما به سفر رود آن که روی زمین است اگرصد سال داشته باشد ،آن که در کره دیگر است یک سال دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *