بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
همان طور که می دانیم در ابتدای آفرینش هیچ کس جز خداوند وجود نداشته و بعد از آفرینش انسان هم هیچ کدام از فرزندان بشر، بر یکدیگر برتری نداشتند. حال سؤال این است که افرادی که به مقام پیامبری یا امامت می رسند به خاطر برتری هایی است که بر افراد دیگر دارند و این چگونه با عدل خداوند متعال سازگار است؟
پاسخ:
این نظام خلقت، نظام احسن است؛ و این نظام احسن، باید تمام چیزهایی که اقتضای برتری نظام است را، داشته باشد. مثلاً، این نظام باید پیامبری داشته باشد؛ امامی داشته باشد و … . لذا لطف خداوند ایجاب می کند که از میان عده ای که باید آفریده شوند برخی را به عنوان پیامبر و یا امام برگزیند.
بدیهی است که این افراد فقط باید از جانب خدا برانگیخته شوند؛ زیرا این ها باید از شرایط خاصی برخوردار باشند که برخی از آن شرایط ظاهری است و برخی از آن پنهان و مخفی است، و شرایط مخفی را(عصمت، علم) فقط خداوند می داند که عالم بر اسرار و نهان است.
اما خداوند چگونه پیامبران را برمی انگیزد؟
پاسخ های متعددی برای این پرسش داده شده که به چند مورد اشاره می کنیم:
أ. خداوند از میان همۀ انسان ها، برخی را بدون دلیل برانگیخته و به آنان صلاحیت داده است!
اشکال این نظریه این است که این تبعیض است و با عدالت الهی سازگار نیست. جوابی که داده می شود این است که عدل، در مقابل حقی است که باید مراعات شود و در این مورد، کسی بر گردن خداوند حقی ندارد.
در نتیجه بر فرض که بدون هیچ ملاکی، پیامبران از جانب خداوند گزینش شوند، این کار از باب تفاوت است نه تبعیض، و تفاوت در نظام احسن لازم است. به عنوان مثال یک اندام انسان کامل را در نظر بگیریم، اگر هر کدام از اعضا اعتراض کنند مثلا پا بگوید: من باید قلب می شدم. دست بگوید: من چرا مغز خلق نشدم؟ آیا این چراها و اعتراضات به حق است؟ طلبی وجود دارد؟
ب. با توجه به این که خداوند، عالِم سرّ و خفیات است و در علم خدا بود که چه کسی اسحقاق رهبری و هدایت جامعه را دارد، از این جهت آنان را برانگیخت.
ج. این که ارواح انسان ها اجمالاً در عالم ذر امتحان شدند و از همان جا برانگیخته شدند.
بنابر وجه دوم و سوم خداوند می دانست که برخی شایستگی این امور(نبوت و امامت) را دارند که به این مقام برسند، و تنها او است که می داند رسالت را در چه افرادی قرار دهد؛ فلذا آن تعداد را برای این امر بر می گزیند.
این که گفته می شود برتری هایی در افراد وجود دارد که خود خدا داده است، باید توجه داشت خداوند دو نوع هدایت دارد: یکی در اصطلاح، ارائه الطریق نامیده می شود و این را نه تنها به تمام انسان ها بلکه به همۀ موجودات داده است.
اما نوع دیگری از هدایت وجود دارد که ایصال به مطلوب است و این مخصوص آنانی است که با اختیار خودشان راه کمال را طی نمایند که خداوند نیز در صورت نیاز دستشان را می گیرد و به مقصد می رساند. و این انسان است که با اراده ای خدادادی می تواند راه کمال را طی کند و یا راهی را برود که به گمراهی ختم می شود.
پس این طور نیست که خداوند به کسی بدون داشتن صلاحیت، منصب نبوت دهد و به دیگری ندهد. اگر حضرت عیسی علیه السلام در سنین خردسالی به نبوت مبعوث می شود خداوند متعال می داند عیسای مسیح علیه السلام وقتی رشد کرد و به سن بلوغ رسید تمام مراتب معنوی و کمال را طی می کند.
اطلاع خداوند از آینده شخصی، موجب اجبار در رفتار و کردار او نمی شود؛ همان طور که معلم، می تواند اسامی دانش آموزان مردودی پایان سال را اعلام کند. اطلاع داشتن معلم، موجب مردود شدن کسی نمی شود؛ علم او جبر آور نیست؛ ولی یک معلم با توجه به شناختی که دارد می داند شش ماه دیگر فلان دانش آموز، به دلیل درس نخواندن، مردود می شود. بله، علم معلم قابل تخلف است؛ بر خلاف علم خداوند که تخلف ناپذیر است. پس تمام برتری های بشر، مادی و معنوی؛ به خصوص معنوی، حاصل تلاش و زحمات خودش است.
البته اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که اگر کسی راه هدایت را طی کرد، خداوند دست او را گرفته و کمک نماید؛ و اگر راه ضلالت و گمراهی را انتخاب نماید خداوند او را در این مسیر کمک می کند. فَإِنَّ اللَّهَ یضِلُّ مَنْ یشاءُ وَ یهْدی مَنْ یشاءُ؛ خداوند هر کس را بخواهد گمراه می کند و هر کس را بخواهد هدایت می نماید(فاطر، ۸).
گمراه کردن خداوند بعضی افراد را به این معناست که به آن فرد نظر لطف ندارد. همین که نظر لطفش از فردی برگشت به گمراهی کشانده می شود؛ مثل کودکی که، اگر پدرش دست او را در بازار رها کند فوری گم می شود.
این یک مسئله عقلایی است که انسان خوب کمک، و فرد خاطی رها می شود. اگر مدیر مدرسه ای دید دانش آموزی با تذکرات فراوان به تحصیل اهمیت نمی دهد، ایشان را از مدرسه اخراج و از تحصیل محروم می کند. اگر پدری دید یکی از فرزندانش به علم و تقوی اهمیت می دهد او را کمک کرده و اسباب ترقی ایشان را فراهم می نماید؛ و اگر دید فرزندش در قید تحصیل و کسب ارزش های انسانی نیست او را رها می کند، که رها کردن پدر و عدم توجه به فرزند، موجب گمراهی بیشتر او می شود. در مورد خداوند متعال هم همین طور است. اگر بنده ای لیاقت نشان داد دست او را می گیرد و اگر بنده ای با خدا بیگانه بود کافی است که خداوند او را به حال خودش رها کند.
هر انسانی دو شخصیت دارد همانطور که دو شکل و قیافه دارد: اوّل، شخصیت ظاهری و دوم شخصیت باطنی؛ که در بسیاری از موارد این ها با هم متفاوت و متناقض هستند. شکل ظاهری بشر، توسط خداوند ترسیم شده است و به ندرت می توان در آن تصرف کرد. مثلا کسی سیاه یا سفید، کوتاه قد و یا بلند قد، چاق و یا لاغر و. .. آفریده شده است.
ولی انسان یک شکل باطنی دارد که خود می سازد که در دنیا و آخرت با اوست. این شکل باطنی می تواند شکلی شیطانی و سیاه باشد و یا شکلی سفید و نورانی. پس کسب شکل باطنی در دست افراد و با اختیار آنان است.
کسانی که بهترین شکل نورانی را با اعمال و کردار نیکشان به دست آورند به مقام نبوت و امامت می رسند بدون آن که تبعیضی در کار باشد. به عنوان مثال در یک کلاس درس، امکانات تحصیلی برای همه یکسان است. کسانی که تلاش می کنند قبول و افراد تنبل مردود می شوند؛ در اینجا تبعیضی صورت نگرفته است، هر فردی محصول دسترنج خود را درو کرده است.
برخی بر این گمان هستند که چون خدای متعال آن ها را برگزیده و ما را به صورت انسان هایی عادی خلق کرده، کاری خلاف عدالت انجام داده و به ما ظلم کرده است!
این مطلب، حاکی از نگرش نادرست به خدای متعال و نعمت های اوست. معنای ظلم آن است که چیزی را در غیر جای خود قرار دهند، و حقی را از کسی که صاحب حق است سلب کنند.
آیا ما حقی به گردن خداوند داشتیم، که از ما دریغ شده؟!
آیا ما طلبی از خداوند داشتیم، که به ما پرداخت نشده؟!
وقتی که همۀ ما موجودات ضعیفی هستیم که هر چه داریم همه از لطف و کرم خداوند است، و زمانی که هیچ حقی به گردن خداوند نداریم، طبیعتا باید به داشته های خود بیندیشیم و در قبال آن ها خود را مسئول سپاسگزاری و شکر بدانیم. نه این که به نداشته های خود فکر کنیم و با مقایسه کردن، نداشته های خود با داشته های دیگران، خداوند را ظالم بدانیم!
پس اگر ما انسان هایی عادی هستیم هیچ نقصی به عدالت خدای متعال وارد نمی شود، و او منزه از هر گونه عیب است. او می دانسته که ما ظرفیت تحمل بار عصمت را نداریم و طبیعتا چنین باری را ه مبر دوش ما قرار نداده است. اتفاقا اگر خدای متعال (با وجود ظرفیت اندکی که از ما سراغ دارد) بار عصمت را بر دوش ما می گذاشت، در این صورت به ما ظلم کرده بود. نه در صورت کنونی که بار ویژه ای را بر دوش ما گذاشته است!
توجه کنید که حضرت یونس، که پیامبر معصوم بود، ۳۳ سال در میان قوم خود به تبلیغ دین مشغول بود و جز استهزاء و ناروا چیزی نشنید. کدام یک از ما حاضر است که ۳۳ سال بدون ادعا تبلیغ کند، دشنام و ناسزا بشنون و خم به ابرو نیاورد؟! ایشان در نهایت مردم را نفرین کرد. منتهی یک نصفه روز، زودتر فضای مأموریت خود را ترک کرد و از میان قومش بیرون رفت. خدای متعال هم بر همین پیامبر معصوم غضب کرد و کاری کرد که در درل دل دیا، در شکم نهنگی گرفتار شود! و حتی بنا بود که تا روز قیامت در شکم آن نهنگ زندانی باشد. منتهی با تواضع و فروتنی مثال زدنی ، تسبیح خداوند را گفت و با اقرار به خطای خود، از آن غم و اندوه بزرگ نجات پیدا کرد. (جایگاه برتز، تکالیف برتر و سنگین تر را هم به همراه دارد. بنابراین، باید روزی هزاران بار خداوند را شکر کنیم که مسئولیتی بالاتر از توان ما به ما نداده. چرا که اگر داده بود، اندک خطایی کافی بود تا در قعر جهنم برویم و مشمول عذاب سخت الهی قرار گیریم)
پس متوجه باشید که مقام نبوت وامامت صرفاً یک برتری بر دیگر انسان ها نیست.این یک مسئولیت است که به دوش هرکس نهاده شده باید بارمسئولیت آن را تحمل نماید.یک پیامبر باید شهید شود یک امام باید سر بریده شود یک امام باید ۱۳۰۰ سال غایب شود یک پیامبر باید زنده زنده سوزانده شود و…..پس تمامی پیامبران حتی حضرت عیسی علیه السلام باید امتحان پس دهد وبعد از دوران کودکی باید لیاقت خود را ثابت کند که حقاً این کار را انجام داد واگر کوچک ترین اشتباهی انجام دهد مثل حضرت ادم به زمین اورده می شود ومثل حضرت یونس عقاب می شود و… پس این یک مسئولیت خطیر است. واگر خداوند بر دوش من قرار می داد شاید طاقت ان را نداشتم. همین الان مگر همه نمی دانیم که پیروی از دستورات خداوندمتعال واجب وانجام گناه حرام است اما بالاعکس کم تر عبادت می کنیم وبیشتر خیانت به خداوند پس ما ظرفیت بار ومسئولیت پیامبری وامامت را نداریم.
اما از طرف دیگررسیدن به خداوند برای همه انسان ها ممکن است وحتی یک شخص عادی هم می تواند از پیامبران بالاتر برود وخداوند از روی حکمت این راه را بر ما نبسته. شاید این حدیث را شنیده باشید:
پیامبر اسلام صلوات الله علیه وآله فرمودند:
علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل : علماء امت من از پیامبران بنی اسرائیل افضل تر ومقام بالاتری دارند.یعنی همین علمای شیعه
پس انسان می تواند با رعایت تقوی انجام دستورات الهی وترک محرمات وگناهان به مقامی برسد که بعضی از انبیا هم نرسیده اند وخود انبیاء نیز دارای اختلاف درجه هستند چون یکی هیچ اشتباهی نداره میشه حضرت محمد مصطفی ویا معصومین ما علیهم السلام که برتر از همه پیامبران هستند.ویکی کاری که بهتر بود انجام نده انجام داد. شد حضرت یونس وحضرت ادم و.. علیهم السلام.
پس ما هم می توانیم با برنامه خداوند که دین نام دارد به سر حد کمال وسعادت برسیم واین راه بر ما باز است.ما فقط ان مسئولیت پیامبری را نداریم.که به حکمت خداوند به عده ای داده شد که مردم را هدایت نمایند.
امیدواریم خداوند متعال همه مارا به راه راست هدایت نموده ولی ثابت قدم نگه دارد إنشاء الله.
با عرض سلام و احترام.
شاید در این باره به اصل سوال توجه نکردید.
من منظورم این نیست که مثلا چرا خودم یا یه نفر دیگه پیامبر نشد.به هیچ وجه چنین منظوری نداشتم.چنین مسئولیت سختی به تکلیف سخت تری احتیاج داره.مثل همون موضوع خلیفه الله بودن در زمین.
شاید بهتر بود سوالم رو به شکل دیگه ای مطرح می کردم.
لطفا به این حدیث توجه کنید:
روزی رسول خدا به اصحاب خود فرمود:کدام یک از مومنان ایمانشان جالب تر است؟
گفتند فرشتگان،فرمود:چه جای تعجب است که آنها ایمان بیاورند در صورتی که در جوار قرب الهی هستند.
(به این قسمت توجه داشته باشید )
گفتند:انبیا،فرمود:با اینکه وحی بر آنها نازل میشود چگونه ایمان نیاورند؟
گفتند:پس ایمان خود ما جالب تر است.فرمود:چه جای تعجب است که شما ایمان بیاورید در حالیکه من در میان شما هستم.
اینجا بود که همه ساکت ماندند.آنگاه فرمود:از همه جالب تر و اعجاب انگیز تر قومی هستند که بعد از شما می آیند و تنها اوراقی را در برابر خود می بینند و به آنچه در آن است ایمان می آورند.
تفسیر فی ظلال۷ ج ۲۷،ص ۱۶۲
طبق این حدیث انجام دادن کار های نیکو از طرف پیامبران جای تعجبی نداره چون به این بزرگواران وحی میشده و کسی که به اون وحی بشه برعکس در صورتی که گناه انجام بده موجب ایجاد تعجب میشه.من گفتم که بعضی از پیامبران مثل حضرت عیسی از قبل انتخاب شده بودند و الان بهش اضافه می کنم که حتی مثل این میمونه که از یک پاکی ذاتی هم برخوردار بودند.
مثلا حضرت رسول در خردسالی به حلیمه که گردنبندی رو به عنوان محافظ به گردن حضرت انداخت فرمودند نگهبان من همراه من است.
این بینش عمیق در دوران جاهلیت از یک خردسال بعیده مگر به عنایت و توجه خاص الهی.
پس انبیاء از یک نعمت هدایت ذاتی برخوردار بودند.(منظورم اینه که با یک سرشت پاک متولد شدند )و در آخرت هم از جایگاه والایی برخوردارند.
پس این توجه ویژه که به اونها شده چی میشه؟مسلما هر انسانی مورد لطف خدا قرار بگیره و اگر خواست خداوند باشه هدایت میشه.
به نظر من این امتیاز خاصیه که به انبیا داده شده.
و اما سوال دیگه ای که دارم اینه که:
در اکثر آیات قرآن در مورد مومنان گفته شده اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون.آیا بهشتی که حضرت آدم و حضرت حوا در ابتدا خلقت مدتی در اون مکان به سر می بردند با بهشت وعده داده شده به مومنان متفاوته؟(با توجه به اینکه گفته شده مومنان در این بهشت جاودانند… )
اگر به این سوالات هم پاسخ بدید ممنون میشم.
ببخشید که طولانی شد.
موفق و پیروز باشید
التماس دعا
یا علی
سلام عرض ادب واحترام.
خواهر گرامی سؤالی که درج شد به صورت عمومی بوده وصرفاً سؤال شما نبود باید سرال را از حالت اختصاصی به یک موضوع خاص تبدیل به یک موضوع عام می کردم.
در جواب به موضوعات خاص می پرداختم.منظور شمارا متوجه شدم.وطبق جوابی که براتون ارسال کردم ذکر شد که نبی بودن یک مسئولیت است ونه یک امتیاز.
اما این که پاکی بعضی از انبیاء از ابتدای تولد بوده واین خاست خدا بوده کمی شک برانگیز است که خدا خواسته پس امتیازی برای آنها نیست.جواب دقیقاً همینه.بله امتیازی برای این پاکی نیست.
درجواب براتون ارسال شد که انبیاء هم باید امتحان پس بدن ویک سری لیاقت هارا به دست بیارن تا شایستگی خودشون نشون بدن.به این نکته دقت بفرمایید همه انبیاء از سنین کودکی دارای این ویژگی نبوت نبوده اند بلکه عده ای در میان سالی به این ویژگی رسیده اند.مثل حضرت نوح و.. اما این که بعضی از انبیاء باید در سنین کودکی معجزه نشان بدهند مثل حضرت عیسی علیه السلاک که سخن گفتند وادعای پیامبری کردند لازمه زمان بود واگر چنین نمی شد مادرش حضرت مریم سلام الله علیها به زنا متهم میشد وپیامبر ما صلوات الله علیه وآله باید از ابتدا به پاک دامنی وپاکی در میان اعراب جاهل ان زمان مشهور باشند تا بعد از رسالت حرفشون قبول کنند این ویژگی نبوت در کودکی مختص چند پیامبر بیشتر نیست وبه صورت اقتضای زمان هم صورت گرفته اما همین انبیا در طول زندگی مورد امتحان قرار گرفته اند که از عهده ی مثلاً بنده حقیر بر نمی آید .امتحاناتی که از من می گیرند با یک پیامبر فرق دارد.حضرت ابراهیم باید پسر قربانی کند ودر آتش برود وحضرت امام حسین باید جان فشانی کند.طبق معرفتی که نسبت به خدا دارند باید امتحان شوند وراستی ادعای خود را ثابت کنند ولی امتحان من این است که یک نماز صبح بیدار شوم وشاید فوقش نماز شبی. خواهر من((((حسنات الابرار سیئات المقربین)))انچه ما عمل خوب انجام میدهیم اگر یک پیامبر انجام دهد شاید برایش کم باشد.ایه قرآن:لیس الانسان الا ما سعی هر انسان به اندازه ی ظرفیتش وبه اندازه معرفتش باید فردای قیامت جواب بدهد.از من طلبه سؤالی می پرسند که از دیگری نمی پرسند همان گونه که امتحانی که از یک پیامبر می گیرند از من نمی گیرند….پس توقع نداشته باشیم چون یک شخص دکتر است باید مثل او با من دانش اموز رفتار شود.بلهاو بیشتر می فهمد ولی بیشتر باید جواب بدهد.پس پیامبران هم که از ابتدا پیامبر شدند البته عده ای آنان باید مورد آزمایش قرار بگیرند.وبه اقتضای زمان از ابتدا پیامبر شدند ویا امام زمان به اقتضای زمان از سن ۵ سالگی به امامت رسیدند و همه اینها برای رسیدن به کمال وسعادت بشر از سوی خداوند متعال می باشد.
————————————
اما بهشت وجهنمی که فرمودید:
حضرت ادم وحوا سلام الله علیهما در بهشت آخروی نبودند ان بهشت بعد از قیامت است که هنوز واقع نشده.والان بهشتی که وجود دارد بهشت برزخی است که موقت است.پس هنوز بهشت قیامت واقع نشده که عده ای در ان خالدون باشند .در ضمن ادم وهوا در باغی بهشتی مانند بودند نه در بهشت.واین به خاطر کرامت واحترام ادم بود.وبه خاطر خطا از ان باغ اخراج شدند.
همیشه موفق وپیروز باشید اگه سؤالی بود در خدمت هستم حتماً پاسخ خواهم داد.
در پناه حق//
مجددا عرض سلام و احترام.
بله بنده هم عرض نکردم مطلبی که در سایت درج کردید صرفا سوال من بوده.من جوابم رو از شما دریافت کردم و از این بابت ممنونم.بگذریم.
از جواب به ابهامات پیش اومده در رابطه با این سوال هم سپاس گذارم.
فقط امروز یه سوال دیگه برام پیش اومد.
ببخشید که من زیاد سوال می پرسم چون به هر کسی نمیتونم برای شنیدن جواب اطمینان کنم این میشه که شما رو زحمت میدم.و اما سوال:
من متوجه شدم که یکی از اطرافیانم که سن بالایی داره برخی از اذکار نمازش رو کمی اشتباه تلفظ می کنه.چون ازم بزرگ تره روم نمیشه بهش بگم و از طرفی اون فرد سال هاست که به این شکل داره نماز میخونه.میدونم که نمیتونه آسون اشتباهاتش رو تصحیح کنه.این شیوه نماز خوندن صحیحه و نماز هایی که تا به الان خونده پذیرفته شدن؟یا باید تمام اذکار رو به شکل صحیح تلفظ کنه؟
و اینکه الان برای تذکر دادن تکلیفی بر عهده من هست؟
پیشاپیش از جوابتون ممنونم.
التماس دعا
یا علی
خواهر گرامی سلام عرض ادب واحترام خواهش میکنم از این که اعتماد دارید تشکر می کنم امیدوارم بتونیم پاسخ گو وقدر دان اعتماد شما باشیم.
در مورد سؤال باید خدمتتون عرض کنم:
بله بر شما واجب است که تذکر بدید ودر صورتی که قبول کنند راهنمایی کنید.کم رویی دلیل بر ترک امر به معروف ونهی از منکر نیست.
شماباید تذکر بدید حالا اگر قبول کردند چه بهتر واگر تذکر شما را قبول نکردند تکلیفی ندارید.البته در انجام وظیفه باید بهترین راه را انتخاب کرد.اگه فکر می کنید ممکنه حرف شما تأثیری نداشته باشه بهتره از یه بزرگتر درخواست کنید تذکر بدهند کسی که صحبتش برا شحص مورد نظر قابل قبول باشه.مخصوصا بعضی از افراد مسن که در عبادات فقط حرف خودشون…پس بهتره از پدر مادر ویا یه بزرگتر بخواهید تذکر بدهند.
خوب حالا اگر قبول کردند وخواستند اصلاح کنند باید به شیوه صحیح انجام بدن واگر نشد تا جایی که می تونن باید تمرین کنن تا یاد بگیرن مگر این که دیگه راهی برای یادگیریشون وتغییر نباشه مثلاً خیلی مسن هستند ونمیشه هر جور که میشه انجام بدن.ولی باید سعی کنند.حالا هرکجا باز سؤال بود درخدمت هستم.
————-
خواهر من هر جا ودر هر زمینه سؤال داشتید بفرمایید اصلاً ناراحت نمیشیم واحساس خستگی نمی کنیم وبرعکس خیلی هم خوشحالم که بتونم جواب بدم.
این جواب از مشهد مقدس جوار سلطان وحضرت ارباب امام رضا علیه السلام ارسال شده وهمینک دعا گوی شما خواهر گرامی هستم.
باتوجه به توانایی شما خواهر گرامی در زمینه اعتقادات در صورت صلاحدید می توانید به گروه مبلغان سایبری ملحق بشید .طریقه ی عضو شدن به صورت نویسنده ارشد را از خانم ناشناس آشنا بپرسید راهنماییتون می کنند.بعد با توجه به تخصص شما در کمیته پشتیبانی برای شما در سایت پنل ساخته میشه می توانید در هر بخشی فعالیت نمایید.امیدوارم همیشه موفق وپیروز باشید.التماس دعا
مشهد مقدس ساعت:۲۱:۵۰