سلام آقاجان….
مطابق مکالمات روزانه از شما حالتان را میپرسم….
میدانم تعریفی ندارد…..
ولی برای ما ملالی نیست جز دوریتان…..درد و غصه های زیادی داریم،دلمان خون
است،چشم هامان بارانی است،دیگر قدرت تحمل نداریم ولی باز میگوییم ملالی
نیست جز دوری شما…..
آخر هرچه مشکل داریم از نبودتان است…..
بگذریم…..
دلم که میگیرد به جز شما کسی برای درددل پیدا نمیکنم!!!نه که اطرافم خالی از
انسان ها باشد… نه
ولی بعضی ها آنقدر مشغول زندگی دنیایی خودشانند که یادشان رفته برای چه به
دنیا آمده اند و مقصود خدا از خلقت آنها چیست.
مگر غیر از این است که میفرماید:و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الاِنس اِلّا لِیَعبُدونِ؟
آقاجان جاهای دیگر را نمیدانم ولی در جامعه ی اسلامی ما عبادت کم رنگ شده
است….خیلی کم رنگ
دلتان خون است میدانم…. ولی خدا کند که من علتش نباشم…..
حیف چشم های قشنگتان که با گریه برای آمرزش امثال من گناهکار سرخ شود…
میدانم خیلی کوتاهی کرده ام در وظایفم.
آقا جانم از آخر و عاقبتم میترسم…
میترسم روزی شما بیایی و من آن روز در شمار یزیدیان باشم…
میترسم از آنهایی باشم که شما را تکذیب میکنند….
از همه مهم تر میترسم وقتی همه ی مردم صوت حجازی قرآن شما را میشنوند
من آن روز مرده باشم…..
آقاجانم…
تحمل کردن روزهای غیبتتان خیلی دلگیر است…
اینکه هر روز غروب از راه برسد و باز شما را ندیده باشیم…
به هر حال امیدوارم فردا بیایید….
تنها خواسته ی قلبی ما:
اللهم عجل لولیک الفرج……..
فردا باز هم در فراقت ندبه میکنیم….
این بقیه الله….
این الشموس الطالعه….
این الاقمار المنیره….
آقاجانم ندبه های ما را بی جواب نگذار….
انتظارش انتظارم سیر کرد……..آن که میخواهد بیاید دیر کرد
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟…..آمدن،رفتن،ندیدن،سوختن