__۲۰۱۱۱۰۲۸_۱۵۲۳۸۹۵۳۳۲

انواع فقر:
فقر و غنا به چند معنا در آیات قرآنی و اخبار معصومین(علیه السلام) به کار رفته است که هیچ یک از آن ها ناظر به مفهوم اقتصادی این دو کلمه نیست، از آن جمله:
۱٫فقر انسان
ای مردم شما به خدا نیازمندید، خدا است که بی نیاز و ستوده است. به صراحت قصد نشده است. در این جا همه ی انسان ها فقیر و خاوند تبارک و تعالی غنی معرفی شده است. این فقری، فقر ذاتی آدمیان و حاجت همیشگی آنان به غنی مطلق، خداوند عزّ و جلّ است. چنین فقری قابل زوال نیست. میتوان این فقر را ادراک حصولی، با وجدان حضوری کرد و هر چه این یافت عمیق تر باشد، به حقیقت هستی و کانون فیلض آن نزدیک تر خواهد بود. ولی نمی توان از آن رهایی یافت و چرا باید از این نیاز که برخاسته از ذات ما و جلوه ی وجود ما است، رهایی یافت؟ این فقر، فخر است و تنها بی خبران در ظلمت نشسته گمان خلاصی از آن دارند و از این رو بر پروردگار خویش عصیان می کنند که انسان سرکشی می کند، همین که خود را بی نیاز پندارد.

۲٫فقر نفس
انسان که خود را نیازمند مال و مقام می داند، در جان و روحش فقر ریشه دوانده که بدترین فقرها است. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «فقر نفس بدترین فقرها است.»
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ به مردی که از ایشان درخواست توصیه ای داشت، فرمود: « و آز که فقر واضح و موجود است و بر تو باد از آن چه در دست های مردمان است، مأیوس باشی.» این فقر نوعی بیماری روانی و ضعف نفسانی است. چنین فقری هر چه کسب کند به فقرش افزوده می شود و شعله های طمعش شعله ورتر می گردد.
غنای از دیگران و دل نبستن به مال و جانشان غنای مقابل این فقر است.
۳٫فقر معرفت
آن چه که به حقایق عالم توجه ندارد و از کُنه آن چه در اطراف او می گذرد، بی خبر است، فقیر است. جهالت او فقر اوست و عمل جاهلانه او حکایت از نیازمندی او دارد. در مقابل آن آگاه و بصیر است و با درایت الهی دست به عمل می زند، او بی نیاز است. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «هیچ بی نیازی مانند عقل و هیچ فقری بسان جهل نیست.»

فقر نسبی و فقر مطلق
گاهی شخص از نیازمندی های اساسی زندگی در زمینه ی خوراک، پوشاک، مسکن امثال آن بی بهره است و این امر سلامت جسمی و روحی، بلکه زندگی او را تهدید می کند، بدون شک چنین امری فقر محسوب شده و بایست از صحنه ی جامعه زدوده شود.لکن فقر در نگاه اسلام منحصر به این مرتبه ی آشکار که می توان از آن به فقر مطلق یاد کرد، نیست. بلکه مراتبی از نیاز به عنوان فقر شناخته شده که در مقایسه با این درجه، بلکه درجات بالاتر، غنا محسوب می شود.به همین دلیل هنگامی که ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)در مورد پرداخت زکات به مردی سؤال می کند که خانه ای به قیمت چهارهزار درهم و کنیز و غلامی که برایش با شتر آب می کشد و درآمدی معادل روزی دو تا چهار درهم دارد، امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «بله، او می تواند زکات دریافت کند » و هنگامی که ابوبصیر با تعجب پرسید: می تواند در حالی که چنین اموالی دارد؟ حضرت فرمودند: «می گویی من او را وادار کنم که خانه ای که عزتش به آن و محل تولدش است بفروشد؟ یا خانه ای که او را از سرما و گرما حفظ می کند و مایه ی آبروی او و خانواده اش است؟ یا غلام و شتری که زندگی اش را با آن می گذراند؟ بله، او می تواند زکات دریافت کند و این برایش حلال است و او مجبور به فروش خانه یا غلام یا شتر خود نمی باشد.»
بنابراین، شخصی که خانه، خادم و چارپایی دارد، به عنوان فرد فقیری که می تواند زکات دریافت کند، شناخته شده است. با این وصف، تعیین مرز فقر در زمان ها و مکان های گوناگون متفاوت خواهد بود. برخی املاک را کاملاً شخصی شمرده اند و با طرح عاملی به نام (شأن) همه چیز را با آن سنجیده اند، به گمان این گروه هر کس باید بتواند مطابق شأن خود در جامعه زندگی کند. این شأن را وضعیت اجتماعی او، شغلی که دارد، تحصیلات و خانواده ای که در آن متولد شده و … تعیین می کند.
از این رو، بعضی معتقدند که ممکن است شخصی با ماشین سواری آخرین مدل و راننده ی خود از خانه ی مجللش که در آن گروهی به خدمت مشغول اند، برای دریافت زکات مراجعه کنند که یک کشاورز از حاصل کار خود در یک زمین کوچک با کمترین امکانات پرداخته است! ولی انتساب چنین امری به اسلام عزیز، دین و عدالت و عدل گستری به دور از انصاف است. اگر در اسلام(فقر) به صورت امری نسبی در نظر گرفته شده، به دلیل توجه به شرایط گوناگون اقتصادی در جوامع مختلف بوده است. نه این که برای هر کسی شأنی در جامعه قائل شود که تمام آحاد جامعه متکفل حفظ و تأمین آن باشند ولو در این راه از طبقات کم درآمد سالیانی برای طبقات پردرآمد پرداخت شود، تا بتوانند به رفاه و عیش خویش ادامه دهند!
از این رو، برای حدود فقر می بایست وضعیت عمومی جامعه را در نظر گرفت، اگر کسی از میانگین امکانان رفاهی جامعه بی بهره باشد، فقیر خواهد بود و بر کسانی که از این میانگین یا بیشتر برخوردارند، لازم است او را یاری کنند تا به سطح میانگین برسد.اگر در روایات ائمه(علیهم السلام) مشاهده می کنیم داشتن خانه یا خادم یا چارپا عاملی که از گرفتن زکات مانع شود، محسوب نشدند و شخص در عین دارا بودن این امور فقیر تلقی شده، از آن رو نبوده که این روایات به شخص خاص نظر داشته و در شأن او چنین چیزهایی را روا می دیده است، بلکه ب تا توجه به صدور حکم در این روایات به صورت عمومی معلوم می شود که در آن روزگا، داشتن این امور جزء میانگین سطح زندگی محسوب می شده است و اگر کسی با دارا بودن آن از اداره زندگی خودعاجز بوده، جزء فقیران به حساب می آمده و می توانسته است از زکات برخوردار شود و مجبور به فروش آن ها نبوده است تا خرج زندگی روزمره ی خانواده ی خود را از این طریق حاصل کند.
به همین دلیل ما در برخی از روایات با این تعبیر موجه می شویم که : خانه و خادم مال نیستند. در حالی که بدون شک این دو از مصادیق بارز مال در نگاه عرف و شرع زندگی محسوب می شوند. توضیح آن که چون این گونه امور جزء ضروریات و میانگین سطح زندگی آن روزگار و آن جامعه بوده اند، به عناون اموالی که دارا بودن آن شخص را از زمره ی فقرا خارج کند، محسوب نشده اند، پس اگر در عین داشتن این اموال، نتواند مخارج زندگی خویش را تأمین کند، در زمره ی فقیران به حساب می آید و می تواند از زکات استفاده کند. از این رو، اگر کسی دارای سرمایه باشد و با آن به کار اقتصادی بپردازد، ولی این فعالیت نتواند کفاف زندگی او را بکند، می تواند از سهم زکات برخوردار شود.

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهی در مورد “فقر و انواع فقر

  1. عابدی گفت:

    ممنون از مظالب مفیدتون.متاسفانه نویسنده ومنابع استفاده شده رو ندیدم؟؟؟؟؟؟؟

  2. سلام عرض ادب واحترام:
    مطلب توسط یکی از نویسندگان مبلغان سایبری منتشر شده و اطلاعات مطلب در دسترس نمی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *