رهبری و جوانان:جوانان ورهبری

جوانی، یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هر انسانی است. در هر کشوری که به مساله جوان و جوانان، آن چنان که حق این مطلب است، درست رسیدگی بشود، آن کشور در راه پیشرفت، موفقیتهای بزرگی به ست خواهد آورد. اگر کشوری مثل کشور ما باشد که جمعیت جوان، یک جمعیت غالب و بزرگ و یک نسبت عظیم از جمعیت کل کشور را تشکیل می دهد این قضیه اهمیت بیشتری پیدا می کند.
درباره مسوولیتهایی که نسبت به جوان وجود دارد، باید بگویم که جوانی این دوره مشعشع و درخشان دوره ای است که اگرچه چندان طولانی نیست، اما آثارش یک آثار ماندگار و طولانی در همه زندگی انسان است. جوانی از بلوغ آغاز می شود. در این جا می خواهم از منظر جوانان به مساله نگاه کنم، تا بزرگترها، پدر و مادرهاو مسوولان، فضای جوانی را که خودشان هم یک روز در آن فضا بودند،به یاد بیاورند.
جوانی در دوره جوانی به خصوص در آغاز جوانی تمایلات وانگیزه هایی دارد: اولا چون در حال تکوین هویت جدید خود است،مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته بشود، که غالبا این اتفاق نمی افتد و پدر و مادرها جوان را در هویت و شخصیت جدید اوگویا به رسمیت نمی شناسند. ثانیا جوان احساسات و انگیزه هایی دارد; رشد جسمانی و روحی دارد; به دنیای تازه ای قدم گذاشته است که غالبا دوروبریها، خانواده، کسان، افراد در جامعه، از این دنیای جدید بی خبر و بی اطلاع می مانند، یا به آن بی اعتنایی می کنند; لذا جوان احساس تنهایی و غربت می کند. من مایلم این چیزها را بزرگترها بشنوند و مورد توجه قرار بدهند و دوره جوانی خودشان را به یاد بیاورند. ثالثا جوان در دوره جوانی چه اوایل بلوغ و چه بعدها با مجهولات زیادی روبه رو می شود; مسائل جدیدی برای او مطرح می شود که سؤال انگیز است، در ذهن او شبهه هاو استفهامهایی به وجود می آید که مایل است به این شبهه ها وسوالها و استفهامها پاسخ داده بشود; که در بسیاری از موارد، پاسخ بهنگام و دلنشین داده نمی شود لذا جوان احساس خلا و ابهام می کند. رابعا جوان احساس می کند در وجود او انرژیهای متراکمی وجود دارد توانایی هایی را در خود احساس می کند هم از لحاظجسمانی و هم از لحاظ فکری و ذهنی حقیقتا هم توانایی هایی که درجوان هست می تواند معجزه کند می تواند کوهها را جابه جا کند; اماجوان احساس می کند که از این نیروها و از این انرژی متراکم و ازاین توانایی های او بهره برداری نمی شود، لذا احساس بیهودگی واهمال می کند. خامسا جوان برای اولین بار با دنیای بزرگی دردوره جوانی مواجه می شود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمی داند; بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می آید که تکلیف خودش را در مقابل آنها نمی داند; احساس می کند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد; و از آنجا که پدر ومادرها غالبا اشتغال دارند; به جوان نمی رسند و این کمک فکری به او داده نمی شود; مراکزی که در این زمینه مسوولند، غالبا در جای لازم ودر نقطه نیاز حضور ندارند; لذا این کمک به او داده نمی شودو جوان احساس بی پناهی می کند. این احساسات در جوان ما به طورغالب وجود دارد; از یک طرف احساس تنهایی، از یک طرف احساس بی پناهی، از یک طرف احساس توانایی های فراوان و احساس این که ازاین توانایی ها استفاده نمی شود.
وجود این احساسات، مسوولیتهایی را برای همه وجود می آورد وهمه مسوولیت دارند; مخصوصا دولت، روحانیت، صدا و سیما، بسیج،سازمان ورزش کشور، نهادها و مراکز فرهنگی; اینها مسوولیتهای بزرگی در قبال نسل جوان دارند; به خصوص در کشوری مثل کشور ماکه نسل جوان از لحاظ کمیت، متراکم و گسترده; از لحاظ روحیه،دارای روحیه ایمان; از لحاظ آمادگی، آماده کارهای بزرگ; و ازلحاظ استعداد، یک مجموعه بسیار بااستعداد.
اسلام درباره جوانان، نظرش دقیقا منطبق بر همان چیزی است که امروز پیشنهاد و نیاز ما از نسل جوان و برای نسل جوان است. پیامبر اکرم درباره جوانان توصیه کرده است; با جوانان انس گرفته است; از نیروی جوانان برای کارهای بزرگ استفاده کرده است. امسال، سال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)معین شده است. شما امیرالمؤمنین را فقط به عنوان یک چهره دوران چهل ساله وپنجاه ساله و شصت ساله نبینید; درخشش امیرالمؤمنین در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان می توانند آن راسرمشق خودشان قرار بدهند. در دوره جوانی در مکه، یک عنصرفداکار، یک عنصر باهوش، یک جوان فعال، یک جوان پیشرو و پیشگام;در همه میدانها مانعهای بزرگ را از سر راه پیامبر برطرف می کرد;در میدان های خطر سینه سپر می کرد و سخت ترین کارها را بر عهده می گرفت; با فداکاری خود، امکان هجرت پیامبر را به مدینه فراهم کرد و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته های فعال، عالم، هوشمند، جوانمرد و بخشنده بود; در میدان جنگ،سرباز شجاع و فرمانده پیشرو بود; در عرصه حکومت، یک فرد کارآمدبود; در زمینه مسائل اجتماعی هم یک جوان پیشرفته به تمام معنابود. پیامبر اکرم در یکی از حساسترین لحظات عمر خود، مسوولیت بزرگی را به یک جوان هجده ساله داد. پیامبر می توانست یک نفر ازاصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و دارای سابقه جنگ و جبهه رابگذارد; اما یک جوان هجده ساله را گذاشت و او «اسامه بن زید»بود. پیامبر از ایمان و از سابقه فرزند شهید بودن او هم استفاده کرد. آن نقطه ای که اسامه را فرستاد، همان نقطه ای بودکه پدر اسامه بن زید یعنی زید بن حارثه در دو سال قبل ازآن در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر فرماندهی این سپاه بزرگ و گران را به این جوان هجده ساله داد که همه اصحاب بزرگ وپیرمرد و سرداران سابقه دار پیامبر در آن سپاه عضو بودند.
ما امروز در کشورمان اسامه بن زیدهای زیادی داریم; جوانان زیادی داریم; دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهی از این مجموعه ها داریم که حاضرند در همه میدانهای فعال در میدان درس، در میدان سیاست، در میدان فعالیتهای اجتماعی، در میدان مشارکتهای گوناگون برای فقرزدایی، برای سازندگی، و در هر صحنه و عرصه ای که برای آنها برنامه ریزی بشود و امکان داده بشودشرکت کنند; این موقعیت بسیار مهمی برای این کشور است. این نسل،شبیه همان نسلی است که توانست یکی از بزرگترین تجربه های این کشور یعنی تجربه جنگ تحمیلی را با قدرت و موفقیت به پایان ببرد.
عزیزان من! با امکاناتی که این کشور در حال حاضر از آن برخوردار است، نتیجه منطقی، یک آینده روشن، رضایت بخش وافتخارآمیز است. جمعیت کشور، اکثرا جوانند. امروز در دنیاکشورهایی هستند که به کمبود جوان دچارند; سطح سنی آنها بالاست ومجبورند نیروی جوان خودشان را از کشورهای دیگر بیاورند! کشورما از لحاظ جمعیت جوان کشور، یکی از پرفرصت ترین کشورهاست. به برکت انقلاب، روحیه جوانان و روحیه عموم مردم، روحیه کار وابتکار و خلاقیت است. قبل از انقلاب، به جوان و غیر جوان فرصت ابتکار و خلاقیت داده نمی شد نه در زمینه علمی، نه در زمینه صنعتی، و نه در زمینه ابتکارات گوناگون و ابتکارات بابی اعتنایی مواجه می شد; اما انقلاب نیروی استقلال و نیروی اتکا به نفس و اعتماد به خود را در جامعه ما زنده کرد; لذا این روحیه هم یکی از فرصت های بزرگ است.
امروز واقعیت در کشور ما، یک واقعیت استثنایی است; لااقل دراین منطقه استثنایی است. مردم، دولتها و نمایندگان مجلس را بااراده و میل و تشخیص خود انتخاب می کنند و آنها را در معرض آزمایش می گذارند; اگر از آنها راضی بودند، باز بار دیگر آنهارا بر سر کار می آورند، اگر نخواستند، بار دیگر به سراغ دیگری می روند; این هم یک فرصت بسیار بزرگ است. [فرصت دیگر]راهنمایی های اسلام و اصول و ارزشهای اسلامی است که امروز در کشورما رسمیت دارد. در بسیاری از مناطق دنیا ممکن است دمکراسی هم باشد، فعالیت اقتصادی هم باشد; اما چیزی به نام عدالت اجتماعی و رفع تبعیض مطرح نیست. اسلام که قانون اساسی ما را تشکیل می دهدو قوانین ما را هدایت می کند، عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیه های آن است. اگر مسوولانی در کشور برای عدالت اجتماعی،برای نفی فقر در جامعه، برای کم کردن شکاف میان طبقات فقیر وغنی کار نکنند، از چشم مردم خواهند افتاد; مردم آنها را به عنوان مسوولانی که مورد علاقه و قبول آنها باشند، طبعانمی پذیرند.
مردمی بودن حکومت هم یکی دیگر از ارزشهایی است که حاکمیت اسلام و معارف اسلامی به این مملکت هدیه کرده است. مردمی بودن،چیزی بالاتر از انتخاب شدن به وسیله مردم است. بعضی ها ممکن است در یک نظام دمکراتیک، به شکل دمکراتیک هم انتخاب بشوند; اما بامردم رابطه ای نداشته باشند; اینها مردمی نیستند. در کشور اسلامی ما، مردمی بودن یک ارزش است: رئیس جمهور مردمی است، مسؤولان مردمی اند و می خواهند مردمی باشند، هر کسی که بیشتر به مردم نزدیک باشد، بیشتر احساسات مردم را درک کند، بیشتر با مردم احساس همدردی و ابراز همدردی کند، مردم به او علاقه بیشتری نشان می دهند، این هم یکی از امتیازات بزرگ وضع کنونی ماست.
کشوری با چنین جوانانی، با چنین استعدادی، با چنین انرژی ای، با چنین امکانات طبیعی و اقلیمی ای، با آن زمینه های معرفتی و مکتبی، اگر مسؤولانش درست کار کنند- که مسؤولان کشورمان تصمیم هم دارند که کار بکنند- بلا شک آینده ای که در انتظار آنهاست، یک آینده بسیار درخشان است، اما تهدیدهایی هم هست، این تهدیدها را باید شناخت. این که من اصرار دارم در همه گفته ها و اظهارات- چه در خطاب به نسل جوان، چه در خطاب به عموم ملت- تهدیدهای متوجه به کشور و ملت و به خصوص نسل جوان را تذکر بدهم، به این خاطر است که اهمیت این تهدیدها خیلی زیاد است.
عزیزان من گاهی یک غفلت، یک بی توجهی، یک سستی، یک سهل انگاری، ممکن است یک محصول عظیم را از دست ملتی بگیرد، نباید اجازه داد. ملت ما نشان داده، آنجایی که جایی کار و حرکت و تلاش است، اگر فرماندهان و مسؤولان خوبی بالای سر او باشند، خواهد توانست کارهای بزرگ را به انجام برساند، بعد از این هم خواهد توانست، مشروط بر این که تهدیدها را بدانیم. اینجا دیگر خطاب من فقط به نسل غیر جوان نیست، به خصوص به خودجوانان هم توجه می دهم و مایلم به طور دقیق تهدیدهایی که وجوددارد، بشناسند و شما هم به سهم خودتان در مقابله با این تهدیدها کوشا باشید.
تهدیدهای آینده درخشان ما دو نوعند: تهدیدهای خارجی، وتهدیدهای داخلی. من اول این یک کلمه را بگویم که اگر از داخل این ملت دشمن داخلی نداشته باشد; نفوذی نداشته باشد; دو چهرگان در مسایل کشور تخریب نکنند; دشمن خارجی نمی تواند کار زیادی انجام بدهد.
این که شما می بینید بر روی بی اعتنایی ایران به امریکا این همه فشار می آید امریکایی ها از تمام وسایل استفاده می کنند، برای این که این چهره بی اعتنا و عبوسی را که ملت ایران درمقابل امریکا گرفته، درهم بشکنند برای این است که در اطراف دنیا همه زحمت خودشان را کشیده اند تا بتوانند سیاسیون سالم راوادار به تملق و تواضع و تعظیم و تسلیم بکنند. امریکاییها به روسای کشورهای افریقایی و آسیایی و امریکای لاتین اینطور تفهیم کرده اند که برای زندگی کردن، هیچ چاره ای نیست، مگر تسلیم شدن در مقابل امریکا و سیاستهای آن; خیلی از آنها هم این را قبول کرده اند. یک کشور ویک ملت و یک دولت در دنیا هست که زیر این بار نرفته، می گویند ما کاری به کار امریکا نداریم; اما حاضرنیستیم تسلیم زورگویی و فشار و تسلیم تحمیل سیاستها و روابط امریکا بشویم; و آن کشور جمهوری اسلامی ایران است.
برخلاف اظهارات ریاکارانه ای که مسوولان امریکایی گاهی در مقام بیان یا خطابه اظهار می کنند، بعضی وقتها از ملت ایران یک تعریف نیمه کاره، یا تعریفی از بخشی از مسوولان و نظام ایران بر زبان می آورند هدف آنها این است که بتوانند بر ایران سلطه سیاسی واقتصادی، و اگر بشود سلطه نظامی پیدا کنند. بازارهای ایران مورد طمع آنهاست; منابع ایران مورد طمع آنهاست; از همه بالاتر،چون ملت و نظام انقلابی و اسلامی ایران توانسته است خیزش عظیمی را در دنیای اسلام به وجود آورد یک بیداری که به آسانی نمی توانند آن را از بین ببرند می خواهند با قانع کردن و خاضع کردن ایران، این خیزش جهانی را از بین ببرند; یعنی به دنیا این طور بگویند که اینهایی که خودشان شروع کننده بودند، آمدند درمقابل امریکا اظهار تسلیم و خضوع کردند! بنابراین، هدف، روابطسالم نیست. آنها در تبلیغاتشان آن حرفها را می زنند; عده ای هم متاسفانه در مطبوعات کشور و غیره، همان حرفها را تکرارمی کنند; که گویا ارتباط با امریکا خواهد توانست همه مشکلات اقتصادی کشور را حل کند; این دروغ و خلاف است.
بارها امریکایی ها اعلان کردند که هدف آنها از ارتباط باکشورها، تامین منافع دولت امریکاست! معنای این حرف چیست؟ معنایش این است که از نظر امریکایی ها، منافع یک شهروندامریکایی، بر منافع یک شهروند ایرانی هر که باشد ترجیح دارد; یک جوان امریکایی، بر جوان ایرانی ترجیح دارد; یک عنصرامریکایی هر که باشد بر یک عنصر ایرانی و یا غیر ایرانی ترجیح دارد; سیاست امریکا در مسائل جهانی اش بر این مبناست; هدف اصلی این است. همین الان موسسات متعددی در خود امریکا ودر اروپااز طرف امریکایی ها دارند فعالیت می کنند; برای فشار آوردن، چه بر روی دولت ایران، چه بر روی افکار عمومی ایران، چه بر روی فضای ذهنی ایران.
متاسفانه بعضی از اینها توانسته اند از بعضی از اوضاع آشفته استفاده کنند; داخل ایران هم بیایند و با این و آن تماس بگیرند! یکی از اینها وقت برگشت از ایران در آنجا گزارشی داده و گفته که همه چیز در مورد ایران تمام شده است; ما فقط بایدسفیرمان را به ایران معرفی کنیم! شخصی شنید، گفت خواب خوش دیدید، خیر باشد! در اینجا به او چه گفتند که او این چنین برداشت کرده که همه چیز تمام شده است؟! چه کسی با او حرف زده است؟! اینها چیزهایی است که تهدیدهای داخلی را تشکیل می دهد.
عزیزان من! اگر ما در داخل متحد و منسجم باشیم، اگر مردم بادولت و مسوولانشان صمیمی باشند و ارتباط داشته باشد، دشمن خارجی هیچ تاثیر سویی نمی تواند بگذارد، و هیچ اقدامی نمی تواند بکند;اما متاسفانه در داخل، ایادی دشمن هستند. شما بدانید جوانان عزیز! در هر جایی که شما یک تظاهرات اسلامی یا انقلابی یا دینی از خودتان نشان می دهید وقتی در مجالس دعا شرکت می کنید، وقتی در مجامع اعتکاف شرکت می کنید، وقتی در تظاهرات بیست و دوم بهمن شرکت می کنید، وقتی در روز قدس شرکت می کنید، وقتی مسوولان کشورمثل رئیس جمهور و دیگران را مورد احترام قرار می دهید از هرحرکت شما که نشانه دینداری و علاقمندی شما به انقلاب باشد، این منافقین به خودشان می لرزند و ناراحت می شوند! اینها همان کسانی هستند که با حرفهای خود، با اظهارات خود، با موضع گیری های خود،با تبلیغات خود، احیانا با دخالت خود در بعضی از اغتشاش ها،دشمن خارجی را امیدوار می کنند; دشمن خارجی خیال می کند که حالاباید به سمت تصرف ایران، تسلط بر ملت ایران، درهم شکستن مقاومت انقلابی بیست و یک ساله ملت ایران بیاید; در واقع اینها مقصرند;اینها به دشمن روحیه می دهند!
عزیزان من! هدف اصلی دشمنان چه دشمنان خارجی، چه دشمنان دورو و منافق داخلی عبارت است از نفی حکومت دینی و حکومت اسلام; اصل قضیه برای اینها این است و به کمتر از این هم راضی نیستند! اینها می دانند تا وقتی که قدرت در دست دین و احکام دینی است، تا وقتی که مقررات مجلس شورای اسلامی باید طبق دین باشد، تا وقتی این قانون اساسی هست که این قانون اساسی منطبق بر دین است اینها در این کشور نمی توانند کاری بکنند. تا وقتی مسوولان کشور به مبانی دین و اسلام و فقاهت پای بندند اینها کاری نمی توانند بکنند; می خواهند این پای بندی را از بین ببرند; هدف این است; می خواهند همان تجربه ای که در صدر اسلام به وجود آمد،دوباره تکرار کنند.
من به شما عرض بکنم که امروز دشمن قادر نیست. امروز به برکت ملت هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته ای مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران،نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا اگر در قدرتهای مادی باشدقادر نیستند حادثه ای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند; اینجا اگر دشمن خیلی فشار بیاورد، حادثه کربلااتفاق خواهد افتاد.
من قلبا از بعضی از پدیده هایی که در کشور هست، رنج می برم. من نمی خواهم آنچه را که برای من رنج آور است، با افکار عمومی مطرح کنم; اما این نکته که آن روز گفتم داستان غم انگیزی است، حقیقتاهمین طور است. بنده در دو سال قبل از این در یکی از خطبه های نماز جمعه گفتم که دستگاههای استکباری دنیا و در راس همه امریکا از تبلیغات برای ساقط کردن و ایجاد اغتشاش در کشورهااستفاده می کنند بعد به آن مراکز تبلیغاتی خطاب کردم و گفتم: ولی بدانید این توطئه که شما بخواهید به وسیله رادیوهاتان درایران اسلامی، همان برنامه ای را که در اروپای شرقی و در بعضی ازکشورهای دیگر به وجود آوردید، به وجود بیاورید، این نشدنی است;این خیال خامی است. من حالا می بینم متاسفانه همان دشمنی که به وسیله تبلیغات خود، همتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجه بکند، امروز به جای رادیوها آمده و در داخل کشور ماپایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند،پایگاههای دشمن اند; همان کاری را می کنند که رادیو وتلویزیون های بی.بی.سی و امریکا و رژیم صهیونیستی می خواهندبکنند! من نه با آزادی مطبوعات مخالفم، نه با تنوع مطبوعات;اگر به جای بیست تا روزنامه دویست تا روزنامه هم در این کشوردر بیاید، بنده خوشحال تر هم خواهم بود و از این که روزنامه های کشور زیاد بشوند، هیچ احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آن طوری که در قانون اساسی هست، مایه روشنگری باشند، مصالح کشور را رعایت کنند، به نفع مردم قلم بزنند، به نفع دین قلم بزنند، این مطبوعات هرچه بیشتر باشند، بهتر است; اما امروز مطبوعاتی پیدامی شوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی و ایجاد اختلاف و ایجادبدبینی در مردم و خوانندگانشان نسبت به نظام است!
ده تا، پانزده تا روزنامه، گویا از یک مرکز هدایت می شوند;تیترهای شبیه به هم در قضایای مختلف; قضایای کوچک را بزرگ می کنند، و تیترهایی می زنند که هر کس این تیترها را نگاه می کند،خیال می کند که همه چیز در کشور از دست رفته است!
اینها امید را در جوانان می میرانند; روح اعتماد به مسوولان رادر آحاد مردم کشور تضعیف می کنند; نهادهای اصلی کشور را مورداهانت و توهین قرار می دهند! من نمی دانم مدل اینها کجاست وکیست! مطبوعات غربی هم اینطور نیستند! این یک نوع شارلاتانیزم مطبوعاتی است که امروز بعضی از مطبوعات در پیش گرفته اند!
من می دانم که در بسیاری از این مطبوعات آدمهای خوب و مومنی مشغول کارند چه کسانی که قلم می زنند، چه کسانی که اداره می کنند اما در لابلای همینها اثر انگشت عبدالله بن ابی ها رامن می بینم: تفرقه افکنی ها، اختلاف افکنی ها، تشنج آفرینی ها، تشویش افکار عمومی، ناامید کردنها، یاس پراکنی ها، چهره سازی عناصروابسته و مرید دشمن، از نظر انداختن عناصر مفید و مؤمن و مخلص و دلسوز! البته این کارها به جایی هم نخواهد رسید; خدای متعال رسوا می کند.
من البته مایل نبودم با این صراحت و تفصیل درباره بعضی ازمطبوعات حرف بزنم; در واقع ناگزیر شدم، من با مسوولان صحبت کردم، رئیس جمهور محترممان هم مثل من از این مطبوعات ناراحت است.
من نمی دانم آیا کار با نصیحت پیش می رود یا نه; بعید می دانم!
من به نظرم رسید بعد از آن که با مسوولان در میان گذاشتم، وبه رئیس جمهور گفتم، این را به عنوان یک درد دل و شکوه مثل پدری که با فرزندانش مطلبی را در میان می گذارد با شما درمیان بگذارم.
البته من به شما عرض بکنم که یکی از هدفهای دشمن این است که با تحریک احساسات، در کشور ایجاد ناامنی بکند. من قویا توصیه می کنم که به خاطر احساسات و به خاطر طرفداری از فلان کس، مبادابر خلاف قانون هیچ اقدامی انجام بگیرد; من به هیچ وجه اجازه نمی دهم.
هدفهای دشمن از این کارها [ایجاد اغتشاش] عبارت است ازبی ایمان کردن، ایجاد گسست بین نسل کنونی و نسل گذشته، و کوچک کردن افتخارات بیست سال گذشته.
این جنگ یکی از مفاخر تاریخ ایران است; آن وقت می آیند جنگ ورزمندگان و شهدا و سپاه و ارتش و بسیج را زیر سؤال می برند! این گسست نسل کنونی از نسل گذشته و از افتخارات گذشته، این جداکردن مردم از مسوولان، این جدا کردن مردم از عقاید دینی وباورهای دینی، آیا جز از دشمن برمی آید؟ اما می بینیم که فلان روزنامه هم این کارها را می کند! البته بعضی هم هستند که واقعادشمن نیستند که من می دانم اینطور است اما غافلند. این، آن شکوه ای بود که من خواستم به شما بکنم. شماها بدانید، دستگاههای مسوول هم بدانند که این یک خطر بزرگ است; اگر جلوی این خطر رانگیرند، بدون شک دشمن یک قدم جلو خواهد آمد و روحیه جدیدی پیداخواهد کرد. البته جایی را که دشمن هرگز نخواهد توانست از لحاظمعنوی و روحی تصرف بکند، آن عبارت است از جایی که مردم هستند،و آن جایی که این خدمتگزار مردم در آن جا قرار دارد،پروردگارا! ملت ایران را پیروز کن; دشمنانش را منکوب و سرکوب کن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *