«سبحان الّذى اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الّذى بارکناحوله لنریه من آیاتنا اِنَّه هُوالسَمیعُ البَصیر»
معنی آیه: پاک ومنزه است خدایى که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى که گرداگردش را پُر برکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم،اوشنوا و بیناست.
معناى معراج
معراج یعنى نردبان، پلکان، آنچه بهوسیله آن بالا روند. یا به عبارتى بهتر، معراج یعنى سر به فلک کشیدن و از خاک سوى افلاک شدن است.
مسلمانان طبق آیات قرآن به سیر شبانه محمد بن عبد الله پیامبر خود از مسجد الحرام به مسجدالاقصی و عروج جسمانی او از مسجد الاقصی به آسمان اعتقاد دارند و این واقعه را معراج مینامند.
سفر شبانه و عروج آسمانى
یکى از حوادث زندگانى حضرت محمد (ص) مسأله معراج میباشد. سفر شبانه و عروج آسمانى به جهت نشان دادن بخشى از آیات عظمت الهی، به پیامبر(ص) انجام گرفته و با توجه به شایستگیهاى ایشان در ابعاد مختلف براى این سفر، از سوى حقتعالی، از مکه معظمه به مسجدالاقصى و از آنجا به آسمانها، انتخاب شدند.
حضرت رسول اکرم (ص) در جریان ابلاغ رسالت در مکه شکنجههاى جسمى و روانى و سختیهاى زیادى را متحمل شدند، از جمله در سال هفتم بعثت سران قریش با یکدیگر پیمان محاصره اقتصادى علیه بنیهاشم را امضاء کردند و اهداف آنها چیزى جز جلوگیرى از گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان نبود و در حقیقت براى نابودى اسلام چنین برنامهاى را تدارک دیدند و به مدت سه سال رسول الله(ص)و مسلمانان در شعب ابوطالب بسر بردند و انواع و اقسام رنجها را براى حفظ دین اسلام و وجود رسول خدا(ص) به جان خریدند. پس از خروج از شعب ابوطالب که با امدادهاى الهى صورت گرفت، پیامبر (ص)دو یار باوفاى خود را از دست دادند، حضرت ابوطالب و خدیجه دو پشتیبان نیرومند و با وفایى براى پیشرفت اسلام بودند. مرگ این عزیزان، به شدت پیامبر (ص) را غمگین کرد و قریش را در آسیب رساندن به ایشان بیباک ساخته، صدماتى را که تا آن روز به آن حضرت نزده بودند، وارد ساختند، تا جایى که خاک بر سر او میریختند.
پس از پایان یافتن ماجراى شعب ابوطالب، رسول الله (ص) براى یافتن پایگاهى عازم شهر طائف شدند و هدفشان دعوت قبیله ثقیف به اسلام بود، آنان نه تنها دعوت ایشان را نپذیرفتند، بلکه ارازل و اوباش را وادار کردند تا با دشمنام دادن، پیامبر (ص) را سنگباران کنند و در نهایت ایشان را مجروح ساختند.
پس از این همه سختیها در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام، خداوند براى نشان دادن بخشى از آیات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستی، هدیهاى بزرگ به رسول گرامى اسلام (ص) داد و خداى متعال براى تسکین و آرامش آن حضرت، وى را به معراج برد. با توجه به اینکه حضرت رسول اکرم (ص) به مرحله بندگى و عبودیت کامل رسیده بودند، این سفر زمینى و عروج آسمانى زمینه را براى اطمینان کامل ایشان به قدرت عظیم الهى فراهم کرد.
تاریخ معراج و مدت زمان آن
برخى اسراء و معراج را ده سال بعد از بعثت و بعضى دوازده سال بعد از بعثت دانستهاند. رسول الله(ص) از خداوند مسألت کرد که بهشت و دوزخ را به او ارائه فرماید، چون شب شنبه هفدهم رمضان، هیجده ماه قبل از هجرت فرا رسید، در حالى که حضرت رسول اکرم (ص) در خانه خود خفته بودند، جبرئیل و میکائیل پیش او آمدند و گفتند براى دیدار آنچه از خداوند مسألت کرده بودى حرکت کن. آنگاه حضرت محمد(ص) سوار بُراق شدند و به سوى بیتالمقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند، در مدینه، مسجد کوفه، طور سینا و بیت اللَحم، سپس وارد مسجدالاقصى شدند و از آنجا به آسمانها رفتند. در اینجا قسمت اول سفر پیامبر(ص) یعنى مسافرت زمینى خاتمه یافت و قسمت دوّم یا مسافرت آسمانى از مسجد الاقصى واقع در بیتالمقدس شروع شد.
مدت زمان این واقعه بیش از یک شب نبود و رسول الله (ص) صبح همان شب به خانه امّهانى دختر ابیطالب برگشتند. مورخین معتقدند حضرت رسول اکرم(ص)آن شب در خانه امّهانى بودند. پس به این نتیجه میرسیم که آن حضرت نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواندند.
سوار شدن بر براق
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل به منظور سفر محمد به آسمان مرکبی موسوم به براق را برای او آوردند، یکی مهار آن را گرفت و دیگری رکابش را و سومی جامه محمد را در هنگام سوار شدن مرتب کرد، در این موقع براق بنای چموشی گذاشت که جبرئیل او را لطمهای زد و گفت: آرام باش ای براق، قبل از این پیامبر، هیچ پیامبری سوار تو نشده، و بعد از این هم کسی همانند او، سوارت نخواهد شد. و سپس با براق معراج آغاز شد.
صعود به آسمان دنیا (آسمان اول)
سپس محمد با جبرئیل بالا میروند تا به آسمان دنیا صعود میکنند، در آنجا فرشتهای به نام اسماعیل که مسئول دفع شیاطین با شهاب است را ملاقات میکنند. و پس از معارفه محمد به وی توسط جبرئیل اجازه صعود توسط فرشته صادر میشود و فرشته در را باز میکند، محمد به او سلام میکند او نیز به محمد سلام میکرد و برای یکدیگر استغفار میکنند.
آسمان دوم
محمد پس از ورود به آسمان دوم همه فرشتگان را خوش و خندان مییابد، جز یک فرشته بسیار بزرگ را که دائم غضبناک بود. که جبرئیل وی را خازن و مالک جهنم معرفی میکند. محمد درخواست میکند که آتش دوزخ را به وی نشان دهند. که او پرده از آتش بر میگیرد و زبانهای از آتش به آسمان میرود که محمد گمان میکند او را در بر خواهد گرفت، و سپس پرده را بر می گرداند. سپس مردی گندمگون و فربه می بیند و متوجه میشود وی آدم ابوالبشر است، وسپس به آدم سلام میکند و آدم هم به وی سلام میکند و برای یکدیگر استغفار میکنند و آدم او را تهنیت گفته به پیش میروند. سپس ملک موت، عزرائیل را می بینند و عزرائیل؛ محمد را مژده میدهد که تمامی خیرات را میبینم که در امت تو جمع شده. سپس فرشتگانی را می بیند که هر یک دعایی میکنند از جمله فرشتهای که دعا میکند:«بار الها ای خدایی که میان آتش و آب را سازگاری دادی میان دلهای بندگان با ایمانت الفت قرار ده» یا دیگری که دعا میکند: «پروردگارا به هر کسی که انفاق میکند خلف و جایگزینی عطا کن و به هر کسی که از انفاق دریغ میورزد تلف و کمبودی ده.» سپس برخی از اهل جهنم شامل حرام خواران و سخنچینان و مسخرهکنندگانند، آنان که نماز را سبک بشمارند و کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند، ربا خواران و آل فرعون و زنان بدکاره برخورد میکنند و سپس فرشتگانی با اندامهای عجیب و غیر متعارف که همه تسبیح خدا میکنند می بینند. سپس به آسمان دوم صعود میکنند و عیسی و یحیی را که جبرئیل آنها را دو پسر خالههای وی معرفی میکند ملاقات کرده با یکدیگر سلام کرده و برای یکدیگر استغفار میکنند.
آسمان سوم
در آسمان سوم مرد بسیار زیبایی را می بیند که جبرئیل او را یوسف معرفی میکند.و با یکدیگر سلام کرده و برای یکدیگر استغفار میکنند و یوسف مثل همه انبیاء دیگر میگوید: «مرحبا به پیغمبر صالح و برادر صالح و مبعوث در زمان صالح.»
آسمان چهارم
در آسمان چهارم ادریس که خدا او را به مقام رفیع مرتبت داده می بیند و با او مثل دیگران تهنیت میگوید.
آسمان پنجم
در آسمان پنجم محمد مردی سالخورده و بزرگ چشم می بیند که هرگز پیر مردی به آن عظمت ندیده است، و نزد او جمع کثیری از امتش بودند که از کثرت ایشان تعجب میکند و جبرئیل او را، پیغمبری که امتش دوستش میداشتند، هارون پسر عمران، معرفی میکند.
آسمان ششم
در آسمان ششم، مردی بلند بالا و گندمگون می بیند که موی بدنش زیاد بود، شنید که میگوید: «بنی اسرائیل گمان کردند که من محترمترین فرزندان آدم نزد پروردگار هستم و حال آنکه این مرد گرامیتر از من است» و جبرئیل او را موسی بن عمران معرفی میکند و بار دیگر با وی مثل دیگران تهنیت میگوید.
آسمان هفتم
در آسمان هفتم، مردی که سر و ریشش جو گندمی، و بر کرسی نشسته بود می بیند و از جبرئیل می پرسد این کیست که تا آسمان هفتم بالا آمده و کنار بیت المعمور در جوار پروردگار عالم مقام گرفته؟ و او جواب میدهد، ای محمد این پدر تو ابراهیم است در اینجا محل تو و منزل پرهیزکاران از امت تو است. و سپس آیه ۶۸ آل عمران را تلاوت میکند. و ابراهیم محمد و امتش را به خیر بشارت میدهد. و سپس بهشت را به محمد نشان میدهند. بعد جبرئیل می ایستد و محمد پس از گذر از تاریکی و روشنایی در پرده ای با خدا قرار می گیرد.در نخستین آیات سوره نجم چنین آمده که جبراییل پیامبر را تا جایی بالا برد که به اندازه دو کمان یا کمتر با خدا فاصله داشت این مکان در قرآن سدره المنتهی نامیده شده و جایی است که جبراییل در آستانه آن از همراهی پیامبر بازماند.
همراهان رسول اکرم در معراج
در بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) درباره معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود:
من وقتی همه مراحل را طی کرده و از آسمانها گذشتم و به بیتالمعمور و نزدیک سدرهالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی میکردند. آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند. عدهای را به همراه خود بردم و عدهای به همراهم آمدند.
که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است.
معراج از زبان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
پیامبر(ص) فرمود:
من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیتالمقدس رسیدم. هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم.
در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیتالمقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام میکردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.