۲۱۷۸۶۶

شب های جمعه به عشق حضرت اباعبدالله الحسین…

”شب_جمعه” شد و نوحه گری خواهم کرد
به همان”کرب و بلایت” سفری خواهم کرد

لطفی از”مادر تو” گر که شود شامل من
عاقبت در حرمت رفتگری خواهم کرد

 

معاویه با امام حسن(ع) پیمان صلح منعقد میکند.

در متن پیمان صلح موارد زیر مقرر گردید:
۱- معاویه طبق دستور قرآن و سیره پیامبر (ص) رفتار کند.
۲- بعد از معاویه خلافت به امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) برسد.
۳- اهانت و سب امیرالمؤمنین (ع) ممنوع شود.
۴-بیت المال مسلمین زیر نظر امام حسن(ع) مصرف شود.
۵- معاویه متعهد می شود که مردم و شیعیان شام و عراق و حجاز در امان باشند.

معاویه که هیچگاه قصد اجرای مفاد صلح‏نامه را نداشته است از همان ابتداء کلیه مفاد قرارداد را بجز بند دو نقض میکند و با برنامه ‏ریزی بلندمدت جهت نقض این بند نیز اقدام میکند .

سا ل ۵۶ هجرى قمری

ولایت عهدى یزید
بر خلاف مفاد قرارداد، معاویه فرزند خود یزید را به ولایت‏عهدى خویش برگزید و از مردم با زور و فشار براى وى بیعت گرفت.

در تمام ۱۵ سال گذشته اهانت و سب امیرالمؤمنین (ع) نیز نه تنها منع نشد بلکه تا دوران عمربن عبدالعزیز(سال ۹۹هـ.ق) ادامه یافت، و همواره کینه و دشمنی او با شیعیان ادامه داشت و به قتل عام شیعیان می پرداخت.

زیادبن سمیه که روزی در صف یاران امام علی(ع) قرار داشت، در زمان خلافت معاویه حاکم و فرمانروای کوفه و بصره شد و چون شیعیان را می شناخت آنها را به دستور معاویه مورد تعقیب قرار داد و به شهادت رساند، به طوری که احدی از شخصیت های معروف شیعه در عراق باقی نماند.

البته خود معاویه به خوبى مى دانست که عملى شدن این کار، مشکلات و موانع فراوانى دارد. راز دشوارى هاى این کار را باید از یک سو، شخصیت منفى و تبه کار یزید دانست، چرا که یزید جوانى لاابالى، فاسق، هرزه، بى بندوبار، آلوده و در یک کلام، بى دین بود و افکار عمومى، به ویژه صحابه و مسلمانان برجسته اى که هنوز در قید حیات بودند و روش و منش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به یاد داشتند، به سادگى پذیراى چنین شخصى به عنوان خلیفه مسلمانان نبودند. از سوى دیگر، بنا بر یکى از بندهاى صلح نامه، خلافت بعد از معاویه از آنِ حسن بن على(علیه السلام) و اگر براى ایشان اتفاقى افتاد، از آنِ حسین بن على(علیه السلام) بود و معاویه حق نداشت کسى را به عنوان جانشین بعد از خود، انتخاب کند،۳ از این رو تا امام مجتبى(علیه السلام) در قید حیات بود، معاویه با مانع بزرگى در جهت انتخاب جانشین رو به رو بود. گذشته از این‌ها اصلا تا آن زمان، هیچ یک از خلفاى پیشین، فرزند خود را به عنوان جانشین انتخاب نکرده بود و اصولا خلافت، یک منصب موروثى نبود تا بعد از مرگ پدر، پسر بر جاى وى تکیه زند.

معاویه که به این موانع و مشکلات واقف بود و مى دانست طرح چنین مسئله و پیشنهادى در بدو امر و بدون انجام مقدماتى، عدم پذیرش جامعه اسلامى و در نتیجه، تنش ها، چالش ها و پیامدهاى منفى و زیان بارى را براى حکومتش در پى خواهد داشت، در ابتدا از طرح آن به طور آشکار و گسترده، خوددارى کرد و ضمن صبر و انتظار تا زمانى که شرایط لازم فراهم آید، تدابیرى اندیشید و هر گونه ترفند و حیله اى که ممکن و لازم بود به کار بست. انجام سفرها، نوشتن نامه ها، تطمیع یا تهدید و ارعاب برخى افراد براى همراه کردن آن ها با خود، از جمله اقدامات اوست. به هر تقدیر، شرایط لازم براى انجام چنین کارى در سال هاى آخر عمرمعاویه فراهم شد و او توانست جامعه اسلامى را آماده پذیراى این امر کند.

نیمه رجب سال شصتم هجرى قمرى

مرگ معاویه و آغاز خلافت یزید
با مرگ معاویه ، یزید به جاى وى بر حکومت و خلافت جامعه مسلمین نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت که از مسلمین بلاد و شهرها به هر طریق ممکن براى وى بیعت بگیرند. همچنین، نامه‏اى به پسر عموى خود ولید بن عتبه استاندار مدینه نوشت که از مردم مدینه و به ویژه از سه شخصیت سرشناس، حسین بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر براى وى بیعت بگیرد، لکن در مورد شخص حسین بن على(ع) سفارش بسیار نموده بود، که براى ایشان کمترین مهلتى را روا مدار، اگر پذیرفت که به مقصود رسیده‏ایم و گرنه سر او را از بدنش جدا کرده و براى من بفرست.

۲۸ رجب سال شصتم هجرى قمرى

حرکت امام از مدینه به سوى مکه

ولید با فرستادن‌ شخصی‌ به‌ نزد امام‌ و ابن‌ زبیر آنها را به‌دارالاماره‌ خواسته‌، و فرمان‌ یزید را به‌ آنان‌ ابلاغ‌ کرد. امام‌ فرمود: ای‌ ولید تو به‌ بیعت‌ گرفتن‌ من‌ در خفا اکتفاء نمی‌کنی‌؟ گفت‌: آری‌چنین‌است‌. فرمود: فکرهایم‌ را می‌کنم‌ و از مجلس‌ خارج‌ شد.

امام‏ حسین(ع) پس از آنکه از مجلس ولید بیرون آمد تصمیم گرفت که مبارزه خود را با یزید ادامه دهد ولى نه در مدینه بلکه به صورت یک حرکت نظامى و فرهنگى از مدینه تا کربلا. با این توصیف، براى جذب و هدایت نیرو جهت عملیات در مقصد مشخص یعنى کربلا، به همراه ۸۲ نفر زنان، کودکان کم سن و سال، افراد سالمند و خانواده‏اش پس از وداع با شهر پیامبر(ص) شب یکشنبه دو روز مانده به پایان ماه رجب (۲۸ رجب) سال ۶۰ هجرى مثل رشته‏اى از نور در شب ظلمانى از مدینه به سوى محل مبارزه حرکت نمود. ظاهراً حرکت امام از مدینه به سوى مکه با سرعت انجام گرفته و در تاریخ از حوادث بین راه در این سفر مطلب زیادى ثبت نشده است. حرکت اصلى امام از مکه تا کربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است.

سوم‌ شعبان سال شصتم هجرى قمرى

ورودامام‌ به‌ مکه
حضرت‌ روز سوم ‌به‌ مکه‌ رسیدند .

خبر امتناع حسین از بیعت با یزید دهان به دهان میگردد. سیل درخواست‏ها و نامه‏ها آغاز میگردد . مردم کوفه که هنوز خاطرات حکومت علی (ع) را به یاد دارند از همه مصرترند که امام‌ به‌ طرف‌ کوفه‌ بیایند، امام‌ فرمود: من‌ فرستاده‌خود را به‌ طرف‌ کوفه‌ می‌فرستم‌ اگر گفت‌ که‌ شما رأی‌ دادید پس‌ به‌ طرف‌ کوفه‌ خواهم‌ آمد.امام‌ فرستاده‌های‌ خود را به‌ طرف‌ کوفه‌ فرستاد بعد از مدتی‌ مسلم‌ برای‌ امام‌ نامه‌ نوشتندکه‌ هجده‌ هزار نفر با شما بیعت‌ می‌کنند، پس‌ امام‌ تصمیم‌ گرفت‌ به‌ طرف‌ کوفه‌ بیایند،عده‌ای‌ با توجه‌ به‌ سوابق‌ پیمان‌ شکنی‌ کوفیان‌ امام‌ را از رفتن‌ به‌ کوفه‌ منع‌ کردند و به‌ماندن‌ درمکه‌ تشویق‌ می‌نمودند. امام‌(ع) در جواب‌ آنان‌ فرمود: ناگزیر به‌ این‌ کار هستم‌چون‌ اگر در مکه‌ بمانم‌ یزید خونم‌ را در این‌جا می‌ریزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *