خانواده به عنوان اوّلین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اوّلین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده، شغل و تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، محل سکونت خانواده، حجم و جمعیت خانواده، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند که شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار میدهند.
انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را نیزتحت تأثیر قرار میدهد.
افراد، پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است.
علی (ع) در نامه معروفش به امام حسن مجتبی (ع) می فرماید: و وجدتک بعضی بل وجدتک کلی، حتی کان شیئا لو اصابک اصابنی وکان الموت لواتاک اتانی فعنانی من امرک ما یعنینی من امر نفسی . آنـچـه در سـخن علی (ع) آمده، همان ندای فطرت است که هر فرد انسان فرزندش را جزء خویش، بـلـکه تمام هستی خویش می داند که از طریق او بقا وتداوم می یابد, بنابراین، مرگ فرزند را مرگ خـویـش تـلـقـی مـی کـند وهمان گونه به سرنوشت فرزندش می اندیشد که به سرنوشت خویش می اندیشد, واز طرفی از دیرباز انسانها متوجه تاثیر سلامت پدر ومادر در سلامت فرزند بوده اند. از این جهت در طول تاریخ، همه ملل در انتخاب همسر, امور زیادی را مراعات نموده و امر ازدواج را بـا ملاحظه شرایط زیادی انجام می داده اند که همه این شرایط لااقل به تصور آنان برای سلامت جسمی ویا سعادت معنوی فرزندانشان اهمیت داشته است .
در ایـن زمینه توصیه های فراوانی از حکیمان جوامع ملل مختلف نقل شده ومردمان به آن پای بند بـوده ودر امـر مـقـدس ازدواج، آنها را مراعات می نموده اند, چنان که از پیامبر اکرم(ص)ودیگر امامان مـعـصوم نیز چنین توصیه های ارزنده ای را در کتب مختلف مشاهده می کنیم . به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص)می فرماید: انظر فی ای نصاب تضع ولدک فان العرق دساس, بنگر که فرزندت را از چـه فـامـیلی به دست می آوری، چه این که اخلاق وخصایص هر فامیلی در نسل آنها باقی می ماند (وانـحـرافـهای اخلاقی آنان تاثیر سوء خود را در فرزندان آنها نیز به جا خواهد گذاشت). بنابراین، همگان باید در انتخاب همسر دقت کافی کنند واز بهترین افراد برای خویش همسر برگزینند
اهداف اساسی ازدواج عبارتند از:
۱ – رسیدن به آرامش
در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، دستیابی به کمال انسانی و نزدیکی به ذات حق است.
تردیدی نیست که از تنهایی به درآمدن، همسر و همراه شدن ، خانوادۀ مستقل تشکیل دادن، ارضای کششهای نفسانی و غرایز طبیعی و فرزند آوری از نتایج قهری ازدواج، نیز از مهمترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است.
قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج میفرماید: «و یکی (دیگر) از نشانه های خدا این استکه از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش پیدا کنید» خداوند در این آیه و آیه ۱۸۹ اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ آفرینش بین آنها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.
احساس امنیت و آرامش در انسان، از دوران کودکی و سالهای اولیه نوجوانی و براساس معاشرت و تعامل با پدر و مادر، خواهران و برادران شکل میگیرد. بعد از آنکه فرد وارد دوره جوانی میشود دیگر افراد خانواده پاسخگوی این نیاز نیستند. جوان احساس میکند هنوز تشنه یک نفر دیگر است تا بتواند با او نیازهایش را برطرف کند؛ او کسی نیست جز همسر وی. انسان در مراحل مختلف حیات خود به مرحله ای میرسد که افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خویش را نیازمند ارتباط با جنس مخالف میبیند. این نیاز به گونه ای است که حتی با ارضای جنسی هم برطرف نمیشود و آدمی حتی درحالیکه به تمایلات جنسی اش رسیده است، باز هم احساس کمبود ارتباطی و همنوایی را با جنس مخالف دارد. این نیاز در برخی مواقع آنقدر شدید است که تمرکز و آرام و قرار را از دل انسان سلب میکنند. با توجه به این حالات، ازدواج تنها عاملی است که میتواند به این انسان بیقرار، آرامش دهد و او را به ساحل امن سلامت روحی و روانی برساند.
همانا خداوند در سوره روم، آیه ۲۱ میفرماید: «از نشانه های خداوند این است که همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار هم آرامش پیدا کنید.» دل آشوبزده و انسان مضطرب، سلامت خود را در معرض تهدید میبیند تا چه رسد که در پی اهداف زندگی خود برآید. با تأمین آرامش و سکون، کلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار میگیرد و مسیر تکامل و تعالی به روی وی باز میشود.
درنتیجه، ازدواج عاملی برای اطمینان و سکون است؛ روح پراضطراب جوان را آرامش میدهد و او را بهسوی اعتدال و امنیت، قدرت تفکر، درک حقایق و گامبرداری به سمت سعادت هدایت میکند.
۲– بقای نسل
یکی از اهداف جانبی ازدواج، فرزند آوری و بقای نسل است.
امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت های انسان می داند. امام صادق(ع) یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر را توان زاییدن فرزند بسیار معرفی میکند.
در اسلام تولید مثل سالم و مشروع فقط از طریق ازدواج امکانپذیر است و اسلام آنقدر به این مسئله اهمیت داده است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزند آور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج میشمارد و فرزندداشتن را مایه برکت میداند. اصولاً انسانها علاقه مند هستند که موجودیت خویش را در نسلهای بعدی نیز حفظ کنند. بنابراین، بعد از ازدواج مسئله فرزنددارشدن در ذهن زوجها نقش میبندد. هرچند امروزه نگاه به موضوع فرزندداری از ابعاد مختلف دچار نوسان شده است، اما بقای نسل خواسته همگان است.
ازدواج ابزار و وسیله ای است که این خواسته افراد را محقق میکند و به آنها اجازه میدهد تا به عمل تولید مثل بپردازند. همین امر خودبه خود استحکام و پایداری خانواده ها را سبب میشود و از سوی دیگر خانواده ها را از انزوای جمعی بیرون میآورد. ازدواج وسیله ای برای بقای نسل، تربیت نسل و تحمل مصائب آن است. شکی نیست که نسل باید مطابق با نظر اسلام تربیت شود و چنین امری جز از راه ازدواج مشروع و قانونی امکانپذیر نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هرکس میخواهد از سنت من پیروی کند باید ازدواج نماید. به وسیله ازدواج فرزند بیاورد (تعداد مسلمانها را زیاد کند) که من در قیامت با کثرت شما به امتهای دیگر مباهات و افتخار کنم.»
در مسئله ازدواج والاترین هدف را منظور داشته باشید
هدف انسان از ازدواج باید هدفی معنوی، مقدس و پاک باشد، ازدواج باید برای اطاعت از دستور حق و همچنین پیروی از روش انبیا و برای تأمین سعادت همسر و تربیت الهی ـ ملکوتی فرزندان صورت بگیرد. زن و مرد در مسئله ازدواج باید خود را آماده ورود به یک عبادت بزرگ کنند و در ازدواج خوشنودی خداوند را مد نظر قرار دهند و بدانند که از طریق صلب و رحم، امانتدار حضرت حق هستند.
باید بدانند فرزند امانت پروردگار است و مدت کوتاهی مهمان صلب پدر و بین ۶ تا ۹ ماه مهمان رحم مادر است. در این دو مکان طفل با گیرندگی دقیقی که حضرت حق به وی عنایت فرموده از تمام وجود پدر و مادر، همه حالات و مشخصات را بدون اختیار به خود منتقل میکند. نقل میکنند رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان باردار اجازه میدادند تا مناظر زیبای جهاد و شمشیرزدن در راه حق را ببینند و به شعارهای الهی و ملکوتی رزمندگان گوش جان بسپارند تا از طریق دیده و شنیده خود، فرزند در رحم خود را تغذیه کنند. مگر نشنیده اید قبل از تکوین وجود حضرت فاطمه سلام الله علیه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پیامبرصلی الله علیه وآله دستور چهل روز روزه داده شد و افطار شب آخر را از غذای بهشتی تناول فرموند، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد.
واسطه بین شما و ازدواج چشم نباشد؛ دلال ازدواج، شهوت نباشد؛ هدف از ازدواج رسیدن به ثروت و مقام از جانب خانواده طرف مقابل نباشد و رسیدن به چهره زیبا و فریبنده هدف نباشد. بیائید معنویت و عبادت و رعایت حق همسر و تربیت اولاد صالح و خلاصه جلب رضای حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهید تا ثمره این ازدواج منافع ابدی و دائمی باشد.
۳ – پاسخ به ندای فطرت
ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند وجود انسان غریزه جنسی را قرار داده است.
۴ – حفظ عفت
از هدف مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزشهای گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است،از این رو پیامبر(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد»
عفت و حیا از جمله صفات برجسته انسانی هستند که ازدواج یکی از راههای تأمین این صفات و سجایا است. ازدواج از دو جهت انسان را به این هدف میرساند:
۱٫ ازدواج بهترین و طبیعی ترین راه تأمین نیازهای جنسی است. اسلام نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمیکند، بلکه آن را عملی باارزش مقدس و شایسته ثواب تلقی میکند و ازدواج را به عنوان مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی معرفی و ترویج میکند. مکتب اسلام میخواهد انسان را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی ضابطه دور کند و به این نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و عفت و حیا را به جامعه بشری ارزانی کند.
۲٫ مسیر بعدی برای رسیدن به این هدف (عفت عمومی) وضع قوانین خاص در محدوده درونی ازدواج است یعنی اگرچه ازدواج رامسیر نیل به حیا و عفت میداند اما به گونه ای ازدواج را ترویج نمیکند که تهدیدی برای عفت اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را زیر سؤال ببرند.
در نهاد انسان غرایز وجود دارند که فعالیتهای او را تحت کنترل درمیآورند؛ مثل غریزه گرسنگی، تشنگی و… غریزه جنسی هم یکی از غرایز طبیعی انسان است که اگر درست ارضا نشود فرد را دچار عارضههای شخصیتی و… میکند بنابراین با ازدواج، فرد بدون هیچگونه محدودیتی و با خیال راحت و به صورت قانونی، عرفی و شرعی شکل این نیاز خویش را برآورده میکند و از انجام کارهای دیگر که احتمال بروز خطرات زیستی را به همراه دارد، مثل آلوده شدن به انواع بیماریهای مقاربتی و… پرهیز میکند.
وجود این میل جنسی در دختران و پسران به نوبه خود یکی از عوامل مؤثر در گرایش افراد به ازدواج است. ازدواج وسیلهای برای پاکدامنی و پاکدامن زیستن است؛ شکی نیست به هنگامی که انسان ازدواج میکند از چشم چرانیها، بوال هوسیها و از به دنبال این و آن رفتنها نجات مییابد و درباره زنان دیگر همانطور رفتار خواهد کرد که انتظار دارد دیگران با همسر او رفتار کنند. بر این اساس، اگر به صورت جبر اکراه هم باشد، ناگزیر به حفظ عفت و رعایت جوانمردی خواهد بود. ازدواج از انحرافها، کژیها و لغزشها محافظت میکند و همین مسئله موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت برای شخص میشود و نوعی فضیلت، برتری و دورشدن از تخلفات را به همراه دارد، همچنین تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر میکند. اولیای دین میفرمایند کسی که ازدواج کند نیمی از دین خود را حفظ کرده است. در سخنی نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.» باید بپذیریم که اساس برخی از آلودگیهای اجتماعی، افرادی هستند که به تنهایی زندگی میکنند؛ ازدواج به جامعه کمک میکند تا بسیاری از جنایات، شرارتها، اعمال منافی عفت، مفاسد، تبهکاری، تصاحب جنس مخالف و… که زمینه جنسی دارند، کمتر اتفاق بیفتد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: «جوانان؛ هر کدام از شما که توانایی دارید، همسر انتخاب کنید زیرا ازدواج چشمها را از نامحرمان میپوشاند و به آدمی پاکدامنی و عفاف نیکوتری میبخشد.» بدون شک ازدواج انسان را از انواع بی بندوباریها برحذر میدارد و مانع ازدست گرفتن دین و ایمان میشود.
۵ _ تشکیل خانواده
از جمله اساسی ترین اهداف ازدواج، تشکیل خانواده است این هدف، بیان میکند که تمام علل و چراییهای ازدواج مانند پاسخ به نیاز روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاک و… باید در چارچوبی تعریف شده و در قالب کانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود. پس خانواده کانون محبت، عاطفه و لطفی است که با ازدواج پی ریزی میشود. اگر ازدواجی انجام پذیرد ولی به تشکیل این کانون مهر و محبت منتهی نشود، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یک ازدواج صحیح باشد اما ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست؛ هرچند به تولید مثل و برآوردن برخی نیازهای جسمی و… بینجامد.
با این بیان مشخص میشود که چرا این هدف از اولین و اساسی ترین اهداف ازدواج است. بدون این هدف، یا تأمین اهداف دیگر ناممکن نیست و یا به صورت ناقص فراهم میشود. مثلاً تأمین مودت و محبت تنها از طریق این قرارداد و پیمان بهدست میآید و محل ارزانی کردن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است.
ازدواج فقط برای رفع نیازهای جسمی انسانها نیست، بلکه به رفع نیازهای روحی، روانی و معنوی انسانها نیز توجه دارد. یکی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. تأمین محبت و مهربانی همسران و فرزندان نسبت به یکدیگر فقط در فضای خانواده فراهم میشود. اگر خانواده به برآوردن این نیاز اقدام کند جامعه لبریز از محبت میشود و هرگز دچار کمبود و کاستی در محبت نخواهد شد. بنابراین، شرایطی که در آن فرد بتواند محبت و عشق خود را به جنس مخالف ابراز کند، چیزی غیر از ازدواج نیست. تنها ازدواج است که عاشقان را به هم پیوند میدهد و محبت کردن به یکدیگر را مجاز میشمارد. و به وسیله ازدواج است که محل مناسبی برای انسانها جهت بروز عواطفشان فراهم میشود اگر به اتحاد زن و شوهر و عواطف صمیمانه آنها توجه کنیم، به نقش ازدواج (مودت و محبت) بیشتر پی میبریم. خانواده میتواند جایگاه مناسبی برای تولد و پرورش فرزندان صالح و شایسته باشد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دراین باره فرمودند: «چه مانعی دارد که مؤمن زنی بگیرد؛ باشد که خداوند فرزندی نصیبش کند که با کلمه لا اله الا الله، زمین را گرانبار کند.»
۶ _ مسئولیت پذیری
از دیگر علل و فلسفه های ازدواج، مسئولیت پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و متعهدشدن در برابر دیگران است که این موارد زمینه رشد اجتماعی را در فرد ایجاد میکنند. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگری نمیتوان یافت. انسان تنها در پرتو ازدواج میتواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیداکردن شخصیت انسان است. اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین دین اسلام آن را معرفی میکرد.
۷ _ شکوفایی استعداد
دختر و پسر هنگامی که براساس فطرت و طبیعت ازدواج میکنند، در سایه ازدواج به آرامش فکری و امنیت باطنی دست مییابند.آنها با ازدواج، بر مشکلات ناشی از عزب بودن فائق میآیند و زمینه تفکر صحیح و آینده نگری برای آنان فراهم میشود. هنگامی که طغیان شهوات و غرایز فرو نشست، بدون تردید راه برای شکوفایی استعدادهای نهفته باز میشود و بر درخت زندگی، محصولات و ثمرات عالی مینشیند. صفحات تاریخ نشان میدهد که بسیاری از رجال دانش و مردان بزرگ، پس از ازدواج، راه صدساله را یکشبه طی کردهاند و در سایه ازدواج ـ که موجب آرامش و امنیت خاطر آنان شده است ـ به مقامات بلند و بزرگی از علم و دانش رسیده اند. آری، ازدواج علت آرامش و امنیت و زمینه تحقق کمالات و شکوفایی استعدادهاست.
۸ _ نیاز به تکامل
مکمل بودن، یعنی دو یا چند چیز که با جمع شدن یک پدیده کاملی را به وجود بیاورند. زنان و مردان نیز وقتی تنها هستند، نیمی از یک پدیده اند، اما وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند، به عنوان واحد مطرح میشوند. از این لحظه است که تکامل آنها شروع میشود و هر چه جلوتر میروند، متکامل تر میشوند. ازدواج پدیده ای است که در عمل این موقعیت را فراهم میکند تا دو چیز ناقص و نیمه در کنار هم قرار گیرند. این شرایط جدید به زنان و مردان کمک میکند تا بتوانند با حمایتها، تشویقها، همکاریها، همدردیها، محبتها، همراهیها و… که از ناحیه دیگری خلق میشود، در زندگی با ثبات بیش ازپیش و با پایداری ادامه حیات دهند. پس هر جوانی لازم است که برای رسیدن به تعادل روحی و پایداری نیمه دیگر خویش را بجوید و برگزیند.
قرآن مجید در سوره بقره، آیه ۱۸۷ زن و مرد را لباس همدیگر میداند. «زنان لباس مردان و شما مردان لباس زنان هستید» تعبیر لباس در مورد زن و شوهر از چند نظر قابل تأمل است:
۱٫ همانگونه که لباس انسان را از سرما و گرما و خطر نفوذ بیماریها به بدن حفظ میکند، زن و شوهر همدیگر را از خطرها و آسیبها و طغیان جنسی حفظ میکنند؛
۲٫ همانگونه که لباس عیبهای بدن را میپوشاند، زن و شوهر نیز عیوب همدیگر را میپوشانند؛
۳٫ انسان بدون لباس نمیتواند در جامعه با سرافرازی زندگی کند و احساس نقص میکند. انسان مجرد نیز احساس نقص میکند؛
۴٫ همانگونه که لباس زینت انسان است، زن و شوهر مایه زینت و آراستگی همدیگر هستند.
زن و مرد مادامی که از هم جدا و تنها باشند، کامل نیستند و نمیتوانند خودکفا باشند. آنها برای رسیدن به کمال، رهایی از رنج و الم تنهایی، یافتن هستی، پختگی، رنگدادن به زندگی و ورود به جامعه انسانی، نیازمند پیوستن به یکدیگر هستند این امر، اساس فکر ازدواج را پی ریزی؛ میکند در سایه پیوند و ازدواج است که مرد، کاملاً مرد و وزن، کاملاً زن میشود. شهید مطهری درباره نقش تربیتی ازدواج میگوید: «یک پختگی هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در جهاد نفس، نماز شب پیدا نمیشود این را فقط در همین ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.»
اهداف کاذب ازدواج
- ترحّم در حق دیگران: برخی از جوان ها به دلیل احساسات پاکی که دارند در صدد بر میآیند تا با ازدواج با کسی که دارای نقص و عیب خاصی است به نوعی در حقش ترحّم کرده و با این کار علاوه بر محبت در حق او، رضایت خداوند را هم بدست آورند. این کار به خودی خود کاری پسندیده است؛ اما در عین حال هم بسیار خطرناک می باشد. کم نیستند جوان هایی که در ابتدا با همین انگیزه ازدواج کردند، اما در روند زندگی دیگر دوام نیاورده و خود را در بلاتکلیفی عجیبی می بینند. این جوان در ادامه ی زندگی نه تنها خود را شکست خورده می بیند، بلکه با نگاه ها و حرف های خود هم مایه ی رنجش و آزار همسر خود را فراهم می آورد. روی همین اساس است که از همان ابتدا چنین ازدواج هایی را خطرناک می دانیم و پیشنهاد می دهیم با چنین نیتی به ازدواج ننگرید و همسری را انتخاب کنید که مطابق با شأن شما بوده و از اوّل قصد ترحّم بر او را ندارید.
- هدایت دیگران: برخی از جوان ها یا آگاهی از ارزش هدایت انسان ها همین که می بینند جوانی مبتلا به مشکلی اعتقادی یا عملی است و می بیندد که با ازدواج با او می توانند از انحرف اخلاقی، رفتاری یا اعتقادی نجاتش دهند، هوس می کنند از نعمت هدایت یک انسان محروم نشده و نام خود را هم در لیست هدایت کنندگان به سوی خداوند ببینند. این نگرش به ازدواج هم مانند حالت قبلی بسیار خطرناک است. ازدواج هرگز نباید بستر هدایت دیگران باشد. انسان نمیتواند برای هدایت دیگران ـ که در آن اطمینان صد در صدی به حصول نتیجه ندارد ـ با زندگی خود بازی کرده و نسلش را در هم معرض خطری انحراف قرار دهد. بسیارند جوانانی که به خاطر عشق و علاقه های دوران جوانی در ابتدا به یکدیگر قول هایی می دهند، اما بعد از آن که زیر یک سقف قرار گرفتند، به تدریج به قول و قرارهای خود پشت پا زده و آن ها را منکر می شوند.
- خودزنی و مظلوم نمایی به خاطر جلب توجه دیگران: ازدواج صحنه ی خودزنی و انتقام گیری از دیگران نیست. عده ای از جوان ها که در دلشان عشق به دیگری موج می زند، به خاطر مشکلی که با او پیدا میکنند، در صدد مظلوم نمایی و تحریک احساسات او برآمده و بدون تحقیق و بررسی به اوّلین خواستگار خود جواب مثبت می دهند. چنین ازدواجی هم که از روی میل قلبی و علاقه ی درونی نیست بسیار خطرناک بوده و خیلی زود مشکلات خود را به زوج جوان نشان خواهد داد. جوانی که چنین کار خطرناکی انجام میدهد در واقع بیش از آن که به خود ظلم کرده باشد، در حق همسر فعلی خود که با هزار امید و آرزو با او ازدواج کرده ظلم و ستم کرده است. این ظلم ها از جمله ظلم هایی است که به راحتی قابل بخشش نیست.
- لجاجت با افراد خانواده: برخی از جوان ها که با پدر یا مادر خود دچار مشکل شده اند، از روی لجاجت تن به ازدواج با کسی میدهند که سنخیت چندانی با او ندارند. چنین ازدواجی هم به نوبه ی خود بسیار خطرناک خواهد بود.
- فخر فروشی و خودنمایی: برخی از جوان ها که شاهد ازدواج پی در پی اقوام و دوستان هم سن و سال خود هستند، ممکن است در وجود خود احساس حقارت کنند. لذا ممکن است به محض آمدن اوّلین خواستگار بدون توجه به ویژگیهایش به خواستگاری او پاسخ مثبت بدهند.
- پاسخگویی به نیازهای کاذب: اصل ازدواج نیاز واقعی هر انسانی است که به موقع خود را نشان می دهد. ممکن است گاهی اوقات، نیازهای کاذب در لباس نیاز واقعی خود را به انسان نشان دهند و او را تشویق به ازدواج نمایند. چنین نیازی چون برخواسته از آمادگی درونی انسان نسبت به ازدواج نیست، خیلی زود فروکش می کند. حال اگر شخص بخواهد به چنین نیازی پاسخ مثبت بدهد، با فروکش کردن آن خود را در جایی می بیند که هنوز آمادگی لازم برای حضور در آن عرصه را ندارد. بنابراین ممکن است از کار خود پشیمان شده و با بهانه قرار دادن برخی مشکلات تصمیم به جدایی بگیرد. این حس شیفتگی در آقا پسرها ممکن است در سنین هجده یا نوزده سالگی و برای دخترخانم ها در سن پانزده سالگی که آمادگی روحی و جسمی مناسب برای پذیرش ازدواج را ندارند رخ دهد.
- پاسخ گویی به نیازهای جنسی: پاسخ گویی به چنین نیازهایی از مهمترین فواید ازدواج است، اما هیچ وقت به عنوان هدف اصلی از ازدواج مطرح نیست. حال اگر کسی بخواهد صرفا به دلیل پاسخ گویی به این نیازها رو به ازدواج آورد ممکن است با فروکش کردن این احساسات به تدریج احساس بی هدفی و سردرگمی داشته و انگیزه ی لازم برای ادامه ی زندگی را از دست بدهد.
- رهایی از تنهایی و افسردگی: بسیاری از افراد به این دلیل که تنها هستند و یا از تنهایی هراس دارند تن به ازدواج میدهند. تصور میکنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع میکند اما در این شرایط، معمولاً فرد قادر به یک انتخاب صحیح نیست احتمال آنکه فرد با شخص نامناسبی ازدواج کند زیاد است. یک انسان ناامید و تنها پس از ازدواج نیز تنها خواهد ماند، برخی از افراد تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی میباشند که امیدی به یک ازدواج موفق با هیج فردی را احتمال نمیدهند، درنهایت نیز اینگونه افراد گرفتار روابط محنتزا و غمانگیزی میشوند.
- گریختن از واقعیت زندگی خود: بسیاری از افراد به این دلیل ازدواج میکنند تا عذری برای دور شدن از مشکلات و واقعیات زندگی خود تراشیده باشند. زندگی این افراد عاری از شور و اشتیاق و هدف است. بهجای آنکه راه حل را درون خودشان بیابند، ازدواج میکنند؛ با این تصور که و با ورود فرد دیگری در زندگیشان، زندگی آنها نیز از سکون و کسالتآوری بیرون خواهد آمد.
- اعتماد به نفس پایین: بعضیها با نخستین فردی که به آنها پیشنهاد میدهد ازدواج میکنند. این افراد بهلحاظ اعتماد به نفس پایین، میپندارند که دوست داشتنی نیستند و یا ارزش، زیبایی، هنر کافی و… در خود سراغ ندارند تا فردی شیفته آنهان شود از ترس آنکه فرد دیگری آنها را نپسندد و شاید این آخرین فرصتی باشد که در زندگی برایشان ایجاد شده، شتابزده تن به ازدواج میدهند. (مانند دخترانی که خیلی زود ازدواج میکنند)
- ابزاری برای پیشرفت مادی: شواهدی وجود دارد که برخی از مردان جوان، دخترانی را انتخاب میکنند که از خانواده مرفه و متمکن هستند تا به تصور خودشان از ازدواج، به عنوان پلکانی برای ترقی مادی استفاده کنند. این موضوع در دختران هم صادق است. اگر شما شیفته فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید، این ملاک مناسبی نیست. ایده ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفه قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، به طور یقین عقلانی نیست و اشتباه است.
- عشق و علاقه زیاد به جای مسئولیت: احساس عشق و علاقه زیاد که در آغاز همسرگزینی برای جوانان حاصل میشود ممکن است از شرایط لازم برای ازدواج موفق تلقی شود این احساس با مسئولیت پذیری تکمیل میشود.
پذیرش این عقیده که هر چیزی به تجربه کردنش میارزد و پیمودن راهی اجباری برخی به ازدواج به عنوان پدیده تکرارپذیر سطحی و اتفاقی مینگرند؛ درحالیکه ازدواج نوعی انتخاب است که یک عمر پیامدها و مسائل ناشی از آن استمرار و تداوم خواهد داشت. رویکرد جوانان به ازدواج باید رویکردی انتخابی، آگاهانه و ارادی باشد و هرگونه احساس اجبار و تحمیل در این مسئله بر پیامدهای آن، نظیر مسئولیت پذیری تأثیر منفی دارد. - ازدواج به دلیل خوگرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی: اگر دو نفر پس از آشنایی، احساس کنند که به یکدیگر وابسته شدهاند و بر این اساس تصمیم به ازدواج بگیرند (درصورتیکه تمام شرایط و معیارهای ازدواج را رعایت کنند) این ازدواج اشکالی ندارد. اما هنگامی که زوجی به دلیل بروز مشکلات اساسی از هم جدا شوند، اگر به دلیل عادت محض و خوگرفتن اخلاقشان به یکدیگر تصمیم به بازگشت بگیرند ـ درصورتیکه مشکلات اساسی زندگی را که سبب اختلاف آنها شده است حل نکنند ـ ازدواجشان کارساز نخواهد بود، چراکه عادت محض از عوامل و انگیزههای کاذب ازدواج است.
- ازدواج به دلیل عشق سطحی و زودگذر: گاهی بین دو نفر، چنان علاقه ای ایجاد میشود که گمان میبرند بهراستی، عاشق هم هستند. وقتی هیجان با سرعت چشمگیری در رابطه ها پیش برود، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود، پیش نمیرود؛ زیرا وقت کافی برای این موضوع وجود نداشته است. صراحت، صداقت و اعتمادی که لازمه یک رابطه محکم است، احتیاج به زمان دارد. یک آشنایی سریع، هر قدر هم که هیجان آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به دنبال دارد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی، اشتباه میشود. بنابراین، ازدواج هایی که در کوتاه مدت اتفاق میافتند، ممکن است خطرهایی را به همراه داشته باشند.
- ازدواج به دلیل زیبایی ظاهری: جذابیت جسمانی، به عنوان یک عامل مهم در دوستیها و مناسبتهای اجتماعی غیرقابل انکار است. به نظر میرسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیده تر و ویژگیهای شخصیتی زیباتری هم داشته باشند. به دلیل چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم میشوند. زمانی که این عامل به عنوان ملاک برای تشکیل زندگی مشترک ـ بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی ـ در نظر گرفته میشود، ضریب خطرپذیری چنین ازدواج هایی نیز به طور طبیعی بالا خواهد رفت.
فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا میشود
به طور معمول اینگونه ازدواج ها زیاد دوام نمیآورد و پایهای برای یک رابطه درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، به طور مسلّم رابطه آنان استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که به خاطر شما به فرد دیگری خیانت کرده است، روزی به خود شما نیز خیانت خواهد کرد.