ای خدا شرمنده ام زین بندگی
مطابق روایتی که از حضرت علی بن موسی الرضا رسیده: «بسم الله را از ماده «وسم»به معنی داغ کردن و نشان نهادن می داند.»(تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴)
حاصل فرمایش حضرت رضا- علیه السلام- این است که «بسم الله» یعنی خودم را به داغ بندگی خدا داغ نمودم؛ من دیگر عبد الله شدم نه عبد الهوی.
شیخ شوشتری- أعلی الله مقامه- در مواعظش می فرماید: «آیا در عمرت یک مرتبه «لا اله الا الله» درست گفته ای»؟؟
می دانید از کجا می شود فهمید که داغ بندگی خدا را بر خود نهادیم یا بندگی شیطان؟
خیلی راحت است «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
اگر نفس کسی داغ بندگی خدا بخورد، همه شۆونش بنده می شود؛ قلبش به توحید متحرک می گردد. زبانش، دستش، پایش، همه اعضا و جوارحش در راه بندگی خدا می افتد؛ اما اگه داغ بندگی شیطان خورده باشه، با خدا سر و کاری ندارد.
شنیده اید حضرت موسی بن جعفر- علیه السلام- به در خانه «بشر حافی» گذر فرمود.
صدای لهو بلند بود. کنیزی از داخل خانه بیرون آمد که زباله ها را بیرون اندازد.
حضرت به او فرمود: «این صاحب خانه حر است یا عبد».
عرض کرد: «آقا خودش دارای غلام ها و کنیزهایی است ، چگونه عبد باشد».
حضرت فرمود: «آری اگر بنده بود، وضعش چنین نبود».
کنیز به خانه برگشت و ماجرا را برای بشر نقل کرد. او فهمید که موسی بن جعفر- علیه السلام بوده است، با پای برهنه خودش را به حضرت رسانید و روی دست و پای امام افتاد و عرض کرد: «آقا! می خواهم توبه کنم و عبد باشم».
آلات لهو را شکست و به برکت امام- علیه السلام- حالش دگرگون گردید. (مجالس المۆمنین، ج ۲، ص ۱۲)
این است نمونه واقعی داغ بندگی نهادن بر نفس!
چه شد که عهد بندگی را فراموش کرده ایم؟
در آیات ۶۰ تا ۶۳ سوره مبارکه یس می فرماید:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
یک عهد داریم. خدای متعال با ما یک عهد دارد. عهد بندگی. چرا ما به خاطر نداریم؟ اگر کمی پاک شویم به خاطرمان می آید. ألـَمْ أعْهَدْ إلـَیکـُمْ یا بَنی آدَمَ أنْ لا تعْبُدوا الشَّیْطانَ ببینید دو فرض وجود دارد : یا بندگی خداست یا بندگی شیطان است. فرض سومی وجود ندارد.
یا تحت ولایت الهی هستیم یا تحت ولایت شیطان. اگر اطاعت خدا می کنیم، تحت ولایت الهی هستیم.
ولایت شیطان قمار است
ولایت شیطان اینگونه است که کاری جز دزدی و دشمنی کاری ندارد. در ولایت الهی فقط به شما پرداخت می کنند اما در آن هنگام که در ولایت شیطان وارد شوید، خواهید دید که مدام از شما چیزی می گیرد، حداقلِ آن، وقتِ شماست.
این درحالی است که وقت آدمی، وسیله بندگی او است، وسیله سود بردن او است، وسیله تجارتِ او است.
لفظش بسیار بد است اما ولایت شیطان یک قمار است که مدام در آن می بازیم. جانمان را، سلامتیمان را و… را می بازیم. آن طرف ولایت الهی، تجارتی است که تمامش سود است. یک لحظه اش نیست که از سود خالی باشد.
اگر می خواهیم تحت ولایت خدا باشیم، این گونه او را عبادت کنیم.
وصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر
یا أباذر، أعبدالله کأنّک تراه، فإن کنت لاتراه، فإنّه یراک، واعلم إنّ اوّل عباده الله المعرفه به، فهو الأوّل قبل کلّ شیء فلاشیء قبله، والفرد فلا ثانی له، والباقی لا إلی غایه، فاطر السّماوات والأرض وما فیهما وما بینهما من شیء وهو الله اللّطیف الخبیر وهو علی کلّ شیء قدیر، ثم الأیمان بی والإقرار بأنّ الله تعالی أرسلنی إلی کافّه النّاس بشیراً ونذیراً و داعیاً إلی الله بإذنه، وسراجاً منیراً، ثمّ حُبّ أهل بیتی الذین أذهب الله عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً.
ای ابوذر خدا را آن گونه عبادت کن که گویی او را می بینی، چون اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند، و بدان که [مرحله] اوّلِ عبادت خدا، معرفت و شناخت اوست. چون او سرآغاز هستی است و پیش از او چیزی وجود نداشته است. او آن یگانه ای است که دومی ندارد و برای همیشه باقی است. او آفریننده آسمان ها و زمین و آنچه در آنها و بین آنهاست می باشد. و او خدای لطیف و خبیر بوده و بر همه چیز تواناست.
سپس [دومین مرحله] ایمان به نبوت من و اعتراف به اینکه خداوند مرا فرستاده است تا به همه مردمان بشارت و انذار دهم و به اذن خدا آنان را بسوی او دعوت کنم و چراغ فروزانی فرا راهشان باشم.
آنگاه [مرحله سوم] محبت به اهل بیتم می باشد، همان ها که خداوند هر نوع پلیدی را از آنان دور ساخته و مطهّر و پاکشان ساخته است.
رۆیت و دیدن یا با چشم ظاهری است یا با چشم عقل و ادراک عقلی است و در این جا مراد از دیدن، دیدن با چشم باطنی و عقل است.
امام حسین (علیه السلام) می فرماید «عمیت عین لا تراک(بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۶).کور باد چشمى که تو را نبیند» مراد از چشم در این جا، چشم سر نیست. چرا که این چشم قادر نیست خدا را ببیند.
علامه مجلسی در عین الحیات به تفصیل در این باب بحث کرده است، که انسان یک رۆیت باصره و یک رۆیت به معنای انکشاف دارد. رۆیت باصره بسیار خطا می کند و البته، بصیرت (رۆیت با عقل) نیز گاهی دچار اشتباه می گردد، ولی خطای آن بسیار کمتر از خطای چشم است. بصیرت در همه انسان ها، اما با درجات مختلف وجود دارد.
با همین بصیرت، البته در سطح بالای آن، به شرط تربیت و مراقبت می توان وجود خدا را درک کرد. و با همان درک به عبادت خدا پرداخت. کسب چنین درک و معرفتی نیز مراقبت و محاسبه می خواهد.
عبادت را درست بفهمیم
فراموش نکنیم که عبادت کردن خدا تنها به سجده های طولانی و غلیظ گفتن عبارات نماز و قرآن نیست.
عبادت تنها به روزه گرفتن های ظاهری نیست. خصلت های حیوانی را از خود دور کنیم.
عبادت وقتی است که مبارزه باشد. اگر شما عبادتی بکنید که هیچ سختی و مبارزه ای نیست، به آن عبادت به معنای متعالی گفته نمی شود.
شیطان هم به ظاهر عابد بود
طبق آیات و روایات شکی نیست که شیطان از جنس جن است و شیطان اختیار داشت که فرمان خدا را عملی کند یا تمرد بکند و تکبر بورزد و نافرمانی بکند. قرآن می فرماید: شیطان می گوید که من بهتر از انسان هستم. من را از آتش آفریدی و انسان را از گل آفریدی. در جای دیگری می فرماید که شیطان را از شعله های آتش آفریدیم. شیطان یک جن مردود است که در امتحان مردود می شود. و بعد مهلت می گیرد. در روایات می فرماید: شیطان از جنس فرشتگان نبود بلکه بر اثر کثرت عبادت و سجده های طولانی موجودی فرشته خو شده بود و فرشتگان او را نور و فرشته می دیدند. در اعمال وجودی شیطان تکبر و کفر نهفته بود و بر اثر یک آزمون آن تکبر و کفر درونی به نمایش گذاشت.وای به حال آن بدبختی که نفاق می ورزد! به ظاهر، ادعای داغ بندگی خدا و بندگی او می کند؛ ولی نفسش به داغ بندگی شیطان و عبادت کردن او بسته شده است.