مگر نمیگوییم که هر کس از دنیا برود، خوب یا بد اعمالش به همراهش هست، پس تلاوت قرآن، فاتحه، یا خیرات و … چه فایدهای برای مُرده دارد؟
البته که هر کس از دنیا میرود، خوب یا بد اعتقادات و اعمالش را به همراه دارد. در برزخ از همان توشهای که اندوخته میخورد و در قیامت نیز با همان پرونده در پیشگاه حق تعالی جلّ جلاله محشور میشود و به او گفته میشود که خودت کتاب خودت را بخوانی، برای حساب تو کافی است:
«اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» (الإسراء، ۱۴)
ترجمه: کتابت (نوشته شده آن چه بودی و کردی) را بخوان کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى.
بله، انسان همان است که اعتقاد دارد و عمل میکند، پس چه در این دنیا باشد و چه در عوالم دیگر، هر کجا که برود، خودش است که میرود، یعنی کتاب عقاید و اعمالش همیشه به همراه اوست. اما به چند نکته نیز باید توجه داشت:
الف – انسان وقتی از دنیا میرود، امکان عمل اختیاری از خودش ساقط میشود، اما آثار اعمال او هم چنان باقیست و قاضیِ عادل، عمل و اثر عمل را با هم منظور میدارد و مینویسد، چنان چه فرمود اعمال و آثار آنها را در لوح محفوظ جمع میکنم.
«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، ۱۲)
ترجمه: این ماییم که مردگان را زنده مىکنیم و هر چه را از پیش فرستادهاند و آثارشان را مىنویسیم، و همه چیز را در لوحى نمایان بر شمردهایم.
از این رو بسیار توصیه برای «باقیات الصالحات» شده است و از گناهانی که آثار سوء آنها هم چنان جاری و ساری است نیز به شدت پرهیز داده شده است. پس، نامهی اعمال هم چنان تا قیامت باز است. لذا معلوم میشود، پس از مرگ، آن چه از دنیا میرسد بر میّت مترتب میگردد، وگرنه باز بودن نامهی اعمال، برای کسی که از دنیا رفته و اختیاری برای عملی ندارد، معنا و مفهومی نخواهد داشت.
ب – فایدهی تلاوت قرآن، دعا، زیارت، خیرات و مبرات و صدقات و سایر نیکیها برای مُردهها، مانند فایده همین کارها برای زندهها میباشد.
گاهی انسان کاری میکند که به ظاهر طرف مقابلش متنفع میشود و چه بسا خودش ضرر کند. مثلاً مقداری پول به مستمند و مستحق کمک میکند؛ یا مقداری هزینه کرده و خویشاوندان را به دیدار و صله دعوت میکند و یا وقت و آبرو و توان میگذارد تا به دیگران کمک نماید؛ خب در نگاه ظاهری، پول، توان، کار، اعتبار و …، همه از حساب بذل کننده به حساب طرف مقابل رفته است، پس چه فایدهای برای خود او دارد؟ اما به نگاه باطن، همه به نفع خود او بوده است که اولاً اطاعت و عبادت کرده است و ثانیاً مراتب رشد خود را ارتقا داده است و ثالثاً برای فردای خود چیزی اندوخته است.
ج – همین طور است وقتی فاتحهای خیرات مُرده میخواند، یا زیارتی به نیابت میرود، یا پول و یا غذایی خیر میکند. بدیهی است که ظاهراً میّت دیگر «اهدنا الصراط المستقیم» ندارد، هزینه هم ندارد و معده برای خوردن نیز ندارد و همه این کارها خیرش به زنده میرسد.
زنده قرآن میخواند و مراتب وجودیاش بالاتر میرود، زنده پول خیرات را میگیرد و به رفع مشکلات مادی خود میپردازد و زنده غذای خیراتی را میخورد و رفع گرسنگی میکند، اما چون واسطهی این فیض، همان شخص مُرده بوده است، خیر و اجرش به او نیز میرسد. در مَثَل مانند بسیاری از امور در حال حیات میماند، آیا اگر کسی به کسی پولی بدهد که برود از طرف او در فلان روستا مدرسه یا مسجدی بسازد و یا غذایی بدهد، خودش و واسطهی اعمال در صواب و ثواب این کارها شریک نشده و فایده نمیبینند؟
پس از یک سو، مُرده واسطه فیض و خیر میشود و از سوی دیگر شخص زنده و خیر کننده نیز خودش واسطهی فیض و رحمت الهی به مُرده میشود.
مگر غیر از این است که در دعاها، خودمان را واسطهی فیض دیگران قرار میدهیم، دعا میکنیم که خداوندا! پدرم … – مادرم – همسرم – فرزندام – همسایهام – کشورم – ملتم و …، یعنی به واسطهی بندگی من و دعای من و عبادت من و …، این فیض را به آنها برسان. برای مردگان نیز چنین است.
ج – مگر نه این است که خداوند متعال، رحمان و رحیم، به واسطهی رضایت پدر، دعای مادر … یا دیگران، گناهانی بر زندگان و مردگان میبخشاید و یا مشکل آنان را مرتفع مینماید؟ مگر آن که میگوید: خدا پدرت را بیامرزد، زنده نیست؟ یا آن که به لسان اهل عصمت علیهمالسلام میگوید: «أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ َالأحْیآءِ مِنْهُمْ وَالأمْواتِ» و خودش و دعایش را واسطهی خیر برای دیگران مرده و زنده نمیکند؟ [اینها همه درس و دلیل است، برای کسانی که در وساطت، توسل و شفاعت شک و شبهه دارند].
پس همه عناصر عالم به هم مرتبط است و این ارتباط بین زندهها و مردهها نیز هم چنان باقی است و اعمال همگان آثاری دارد و آثارش باقی میماند و بر دیگران نیز مترتب میشود، چه مرده باشند و چه زنده.
از این رو، در آموزههای اسلامی به دو اصل مهم «ارتباط» و «اثر» بسیار تأکید شده است. لذا حتی کاشت یا آب دادن به یک درخت یا سیراب نمودن یک حیوان نیز از قلم نمیافتد و اثر و ثواب دارد. چون آثارش هم چنان باقی ماند و منظور میگردد. چنان چه فرمود: اگر انسان فرد بیگناهی را بکُشد، گویی همه را کشته است و اگر سبب احیای کسی شود، گویی همه را احیا کرده است. اگر کسی سبب بیداری، هوشیاری، علم و هدایت کسی شود، ثوابش از آن چه آفتاب بر آن میتابد بیشتر است.
پس، ارتباط باقیست، نامه اعمال باز است، آثار عمل نیز مترتب میگردد. لذا به دعای زنده، ثواب خیرات و مبرات و نیکیها [که بین زندگان معمول میگردد] به از دنیا رفته نیز میرسد.