اگر واقعاً خداوند قدرتی بینهایت است و مؤمنان را دوست دارد و از کافران بیزار است چگونه است که در دنیا همیشه کفار از زندگی بهتری برخوردارند و مسلمین همیشه در حال بدبختی؟
این سؤالی است که جای دارد همه موحدین، مؤمنین و مسلمانان جهان برای ذهن خود مطرح کنند و در آن تعمق و تأمل نمایند و بیاندیشند.
الف – اول بیاندیشند که تشکیک و تردیدی چون: « اگر واقعا خداوند قدرتی بینهایت است و مومنان را دوست دارد و از کافران بیزار است » یعنی چه؟ وقتی میگوید: «اگر»، بیاندیشد که خب اگر غیر از این باشد چه میشود؟ یعنی خداوند غنی و قوی محض نیست؟ یعنی مؤمنین را دوست ندارد؟ یعنی از کافران بیزار نمیباشد؟ و آیا این فرضها به الله جلّ جلاله که منزه (سبحان) از هر نیستی، نقص و کاستی است، راه دارد؟ یا شناخت او این قدر ضعیف و خطاست و مدعی توحید، ایمان و اسلام نیز میباشد؟
بعد انسان عاقل و مؤمن بیاندیشد که آیا دلیل عقبافتادگی ما ایمان به الله و عمل به اسلام بوده است و آیا علت پیشرفت آنها در برخی از امور «کفر و شرک» بوده است؟
ب – اگر خداوند متعال فرمود: خدای واحد را بندگی کنید و مسلمانان قدرتها را بندگی کردند – اگر فرمود: به شریعت اسلام عمل کنید، اما مسلمانان به شریعتهای (فرهنگها و قوانین) غرب و شرق عمل کردند – اگر فرمود: در مقابل ظلم قیام و استقامت کنید و نکردند – اگر فرمود: به قرآن معرفت پیدا کنید، ایمان آورده و عمل کنید، اما آنها فقط قرآن را بوسیدند و سر تاخچه یا سر سفره عقد و سر قبر گذاشتند – اگر فرمود: رسول الله صلوات الله علیه و آله اسوه حسنه و الگوی برتر شماست، اما آنان به الگوهای غربی تأسی کردند و به این تقلید کور و جاهلانه نیز بالیدند – اگر فرمود: از امامان و فقها دین بیاموزید و در احکام از آنان تبعیت کنید، اما در شئون متفاوت زندگی کفار را تبعیت کردند و نام خود را مُدگرا یا روشنفکر گذاشتند – اگر فرمود: وحدت کنید و تفرقه را پیشه کردند – اگر فرمود: تحصیل علم کنید و بسیار کار و تلاش کنید و تنبلی کردند – اگر فرمود: بصیرت داشته باشد و هر جاهل و ظالمی را بر خود مسلط نکنید، و عکس این عمل کردند و … – باز هم میتوانند بگویند: «ما مؤمنین یا ما مسلمانان»؟!
ج – آن موقعی که مردم برای اشخاصی ضعیف و خاندانهای ذلیلی چون قاجارها یا پهلوی که خاک کشور را هدیه میدادند، جاوید شاه میگفتند، غربیها به دنبال کسب علوم دنیوی رفتند و دستکم در صنعت ابزار (تکنولوژی) پیشرفت کردند و در اقتصاد غنی شدند و سپس چون در انسان شدن نه تنها پیشرفتی نکرده بودند، بلکه انحطاط و عقبگرد داشتند، با همان تکنولوژی در عرصه جنگ، اقتصاد و فرهنگ بر این به اصطلاح مسلمانان تاختند و اینها نیز به جای مقاومت، ذلیلانه تسلیم شدند … و این شد سرنوشت به اصطلاح مسلمانان در ایران یا سایر کشورها.
د – اگر همین وضعیت امروز مسلمانان را در ایران و جهان اسلام مورد مطالعه قرار دهیم، پاسخ همه سؤالات برای ما روشن میشود.
به عنوان مثال: میدانیم که دستورات حکومتی اسلام چیست؟ میدانیم که دستورات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری نسبت به حکومت اسلامی – ایستادگی، کار، استقامت، استقلال، عزت ملی، رسیدگی به مستضعفین، وظیفه خدمتگزاری دولت و … چیست؟ اما به رغم همه اینها، گاهی با اراده خود، کسانی را بر خود (نظام، کشور و ملت) مسلط میکنیم که با هیچ یک از این شاخصهها انطباقی ندارند(؟!) و البته تا کار خراب شد و سرمان به سنگ خورد، دیگران [تا خدا] را مقصر میکنیم که چرا …؟
این چگونه قضاوتی است که انسان هر گاه کار خودش را خراب میکند، گناهش را به گردن خدا یا اسلام میاندازد؟ البته این از تاکتیکهای دشمن نیز هست که ظلم میکند و با تبلیغات گسترده در تهاجم فرهنگی، گناه ظلم را به گردن مظلوم میاندازد، تا مبادا مظلوم بیدار شود و بفهمد که از کجا خورده است و دشمن شناس شود.
*- ببینیم که از سویی ما را از خدا، اسلام، قرآن و کمال انسانی دور کردهاند و با غفلت و سستی خودمان بر ما مسلط شدهاند، از سوی دیگر باز هم رها نمیکنند و در باورمان نسبت به قدرت خدا یا دوستداری مؤمنان و بیزاری از کفار ایجاد شک و تردید میکنند(؟!) به ما القا میکنند که اگر خدای شما قدرتی دارد و شما را دوست دارد، پس چرا ما بر شما مسلط و غالبیم؟!
*- پس هر گاه مسلمانان مؤمن یا دست کم مسلمان واقعی شدند و سعی کردند که با توکل به خدا و هدف گرفتن او، از بندگی طاغوتهای دورنی (نفس) و بیرونی رهایی یابند و به آموزهها و احکام الهی عمل نمایند، حول محور ولایت وحدت کنند، کار و تلاش علمی و عملی کنند، حتماً و حتماً و قطعاً موفق خواهند شد. این وعدهی خداست و او خلف وعده نمیکند. چنان چه هرگاه عزمی جزم شد و تلاشی صورت گرفت، تحقق این وعده نیز به وضوح دیده شد.
و – خداوند متعال فرمود و وعده داد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ » (محمد ص، ۷)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر خدا را یارى کنید یاریتان مىکند و گامهایتان را استوار مىدارد.
در همین آیه دقت کنیم، کلام و وعده خداست. اما اولاً خطاب به مؤمنین است، نه هر کس نام خود را مسلمان یا مؤمن گذاشته است، اما هدفی جز متاع جزئی دنیا ندارد و هر کاری دلش بخواهد میکند – ثانیاً برای مؤمنین نیز شرط و اگر گذاشته است، اگر نصرت کنید، نصرت میشوید.
بخش دوم (نصرت میشوید)، وعده الهی است و تردید و تخلفی در آن نیست. پس مسلمانان هر گاه و در هر امری احساس کردند که نصرتی نمیرسد، [به قول آیت الله حائری شیرازی]، با به « إِن تَنصُرُوا اللَّهَ » خود شک کنند و در آن اهتمام بورزند، نه این که خطا کنند و بعد بگویند: اگر خدا ما را دوست دارد و از کفار بیزار است، پس چرا … .
بله، خدا مسلمانان و مؤمنین را دوست دارد و قطعاً آنها را نصرت میبخشد، اما آیا ما مسلمان و مؤمن هستیم؟
اگر اسلام دین حق و قرآن کتاب کاملی است، پس چرا مسلمانان در همه جای دنیا بدبخت و گرفتار و کفار (به ویژه در اروپا و آمریکا) بسیار پیشرفته تر و متمدن تر از مسلمانان هستند؟!