معجزه چیزی است که همه توان درک و فهم آن امر را به عنوان معجزه دارند و به آورنده آن به عنوان پیامبر ایمان میآورند؛ مانند زنده کردن مرده توسط حضرت عیسی یا اژدها شدن عصای حضرت موسی (ع). اما شما چگونه قرآن را به عنوان معجزه حضرت محمد (ص) برای مردم خصوصاً غیر اعراب معرفی و اثبات میکنید. مردم عادی حتی نمیتوانند از روی آن بخوانند تا چه رسد به درک آن و درک معجزه بودن آن.
مردم عادی اگر زبان مادری خود را نیز نیاموزند، نمیتوانند از روی کتابی بخوانند و یا چیزی بنویسند. پس این دلیل موجهی نیست.
معجزه یعنی وقوع کار خارقالعادهای که دیگران از انجام آن عاجز هستند. چرا که کارها و وقایع همه بر اساس سلسله علل انجام میپذیرد و پدیدهها همه بر اساس سلسله علل پدید میآیند.
معجزه نیز مستثنای از این قاعده نمیباشد، چرا که نظام خلقت ثابت است و قوانین کلی آن استثنا پذیر نمیباشد، اما اگر دیگران از فراهم آوردن علل لازم برای حصول پدیدهای عاجز باشند، به آن کار معجزه اطلاق میگردد.
امور خارقالعاده، گاه توسط افرادی به غیر از انبیای الهی نیز صورت میگیرد، خواه بر حق باشند (مانند اولیای الهی) که به کار آنها معمولاً «کرامت» گفته میشود و خواه بر باطل باشند (مانند برخی از کارهای مرتاضان)، اما کار آنها نیز معجزه نامیده نمیشود، چرا که هر چند سلسله علل و اسبابش شناخته شده و متداول نیست، اما کم و بیش در اختیار همگان قرار دارد و با تعلیم و آموزش قابل تحصیل میباشد.
معجزهی الهی کاری است که به ارادهی خدا، توسط نبی و رسولش انجام میگیرد تا دلیل دیگری بر صدق دعوایش باشد که براهین عقلی برآن اقامه نموده است و انجام آن برای دیگران غیر ممکن است. خواه از نوع عصا باشد یا کتاب.
الف – با توجه به تعاریف فوق، الزامی ندارد که معجزه حتماً از نوع زنده کردن مرده و یا شکاف در نیل با ضربه عصا باشد. هر کاری که انبیای الهی انجام دهند و یا هر پدیدهای را حادث نمایند که انجام آن برای دیگران میسر نباشد، میشود معجزهی الهی و دلیلی مضاعف بر ادله عقلی بر نبوت، برای کسانی که حتماً باید چیزی را با چشم ببینند.
ب – معجزات انبیای الهی همیشه متناسب با زمان و موضوع بوده است. این تناسب است که فهم معجزه را ایجاد میکند، نه صرفاً خود فعلی که در معجزه رخ میدهد.
به عنوان مثال: حضرت ابراهیم علیهالسلام را در آتش انداختند و سالم بیرون آمد – حضرت موسی علیهالسلام و قومش را تا نیل تعقیب کردند و خواستند همه را به رود بریزند و غرق کنند، که رود شکافته شد، آنها رد شدند و فرعونیان غرق شدند – زمان حضرت عیسی (ع)، بیماریهای واگیردار و نیز جادوگری شیوع یافته بود. جادوگران طاعون و وبا و پیس و کوری را حلول شیطان در وجود بیمار قلمداد میکردند و پزشکان موفق در معالجه نیز خود را خدایان مینامیدند، ایشان نیز به امر الهی کور را بینا کرد، پیس را شفا داد و مرده را زنده کرد، تا آن ادعاهای خدایی ابطال گردد.
ج – عصر اسلام، از زمان بعثت است تا آخرالزمان و این عصر، عصر عقل و علم است. مردمان امروز معجزات حضرات ابراهیم، موسی و عیسی علیهمالسلام را ندیدهاند که فقط به خاطر به چشم دیدن یک معجزه به آنها اعتقاد بیاورند، بلکه اگر نبوت آنها را قبول داشته باشند نیز باید بر اساس دلایل عقلی باشد. پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز تشریف ندارند تا یک معجزهی عملی مثل شق القمر نشان دهند که حتی ابوجهلها نیز به چشم ببینند. پس باید برای مردمان در اعصار متفاوت، معجزهای نشان داده شود که اولاً همگان به چشم ببینند و ثانیاً متناسب با زمان باشد.
د – عصر ما، عصر شکوفایی علم و عقلانیت بشر است. دیگر سالم درآمدن از آتش، یا تونل زدن زیر دریا، یا پرواز در آسمان، یا پیوند قرنیه چشم و بیا کردن کور یا …، برای کسی معجزه نیست، هر چند که هیچگاه و هیچ کس نخواهد توانست بدون اسباب ظاهری و اختصاص زمان لازم در چرخهی حیات، مثل آن معجزات را انجام دهد و پدید آورد.
معجزهی دین آخر و آخر الزّمان، باید از سنخ «علم» باشد و علم نیز در قالب بیان، کلام، قلم و کتاب ارائه میشود. لذا معجزهی اسلام از سنخ کلام است (کلام الله)، از سنخ کتابت و کتاب است (کتاب الله) و از سنخ قرائت و خواندن است (قرآن مجید).
ﻫ – در عصر علم، نمیشود مدعی شد که چون زبان فلان کتاب، عربی، انگلیسی یا فارسی است، برای دیگران قابل درک و فهم نمیباشد. بدیهی است که هر علمی توسط دانشمند آن به یک زبان نوشته شده است. نه ادیسون به فارسی کتاب نوشته، نه انیشتاین به ترکی و نه هگل به یونانی یا ….! اما همگان به تمامی علوم واقف شده و دسترسی دارند.
البته در گذشته نیز چنین بود و امروزه دامنهی علم [به ویژه در زبان شناسی و ادبیات] چنان گسترده شده است که نه تنها نوشتجات افلاطون، ارسطو، سقراط و بقراط را میخوانند و به آن استناد کرده یا نقد میکنند، بلکه حتی نوشتجات قدیمیتر در خط کوفی یا میخی نیز قابل خواندن، ترجمه و فهم است.
البته قرار نیست همگان فلسفه یا خط میخی بدانند و قرار نیست که همگان عارف و فیلسوف و حکیم و فقیه گردند، اما حسن و کمال قرآن در این است که حتی ظاهرش برای همگان قابل فهم است. حتی اگر فقط ترجمه آن را بخوانند و معجزه است، چون علم و نوشتن کار همگان است، پس اگر میتوانند، کتابی بیاورند شامل جهانبینی و ایدئولوژی، به گونهای که منطبق بر حقایق عالم هستی باشد و به ادله مختلف عقلی و علمی رد و تکذیب نگردد.
بدیهی است که مردمان اگر در ظاهر قرآن یا ترجمه آن نیز به مشکلی برخورد کردند و یا سؤال یا شبههای مواجه شدند (مثل هر علم دیگری) از استاد برتر یا اهلش سؤال میکنند. چنان چه امروزه هیچ موضوعی از قرآن کریم (از خداشناسی و هستی شناسی و سایر اصول جهانبینی گرفته تا عرفان و فقه) وجود ندارد که در سطوح مختلف (از ابتدایی گرفته تا مراتب بالای علمی)، به زبان فارسی در اختیار همگان نباشد و یا اساتید برتر آن در دسترس نباشند. البته مثل سایر علوم است که انگیزه، میل و علاقه سبب دسترسی و فراگیری آن میشود.
حکایت:
یک ایرانی مسلمانی که متولد و مقیم آلمان بود و حتی فارسی را با لهجه تکلم مینمود گفت: نماز برای من خیلی سخت است، چون به عربی است و اصلاً معنایش را نیز نمیدانم. بحث عوض شد و به تحصیلات و مشاغل او رسید، گفت: به فارسی، آذری (ترکی)، آلمانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط کامل دارم.
گفتم: واقعاً یاد گرفتن ده تا جمله به عربی و فهم ترجمهی آن به یکی از این زبانهایی که بلد هستی، خیلی دشوار است؟ کمی فکر کرد گفت: راست میگویی، اینها همه بهانه است.
د – بدیهی است کسی که با عقل، فهم و قلب، نبوت پیامبری را قبول ننماید، با دیدن معجزات عینی نیز قبول نمینماید و میگوید: این یک سحر آشکار است. چنان چه نسبت به تمامی انبیای قبلی نیز چنین بوده است.