ظهور – آیا اعتقاد به جهانی شدن اسلام «تشیع»، با در نظر گرفتن قلت مسلمان (به ویژه شیعیان) در مقابل سایر ادیان و مذاهب، با واقعیت فاصله ندارد؟

ظهور,فرج,امام زمان,تشیع,شیعیان,شیعه,مذاهب,حق,حکومت جهانی,جاهل

‌ادامه سؤال: و حتی در صورتی که بپذیریم باظهور امام زمان”عج” این اتفاق خواهدافتاد، آیا واقعا این گونه جهانی شدن (با ظهور آقا، معجزه و خواست خدا) نقش شیعیان و مسلمانان را در طول این حداقل ۱۴۰۰سال زیر سوال نمی‌برد؟ واضح‌تر بگویم وضعیت فعلی جهان رنگ وبویی از جهانی شدن اسلام و به ویژه تشیع ندارد و اگر قرار است اسلام و تشیع باظهور آقاجهانی شود، پس گذشت این همه سال و نقش شیعیان دراین وسط چگونه توجیه می‌شود؟

 وقتی چندین مبحث گوناگون که هر یک باید در موضع خود مطرح و مورد بررسی قرار گیرند، در یک سؤال طرح می‌شود، ذهن دچار خلط مبحث می‌گردد و پاسخ دهنده نیز نمی‌تواند در یک مجال کوتاه، ابتدا به تفکیک موضوعی پرداخته و سپس تک به تک پاسخ ایفاد نماید. در هر حال توجه شود:

الف – وقتی دیدید همه ادیان، فرق، مذاهب و کلاً همه مردم در اصلِ یک حقیقتی مشترکند و فقط در مصداق آن اختلاف دارند، بدانید که آن حقیقت فطری است، پس وجود دارد. مثل موضوع پرستش خدا؛ همه پرستنده هستند، حال یا الله را می‌پرستند و یا غیر الله را [بت، گوساله، طاغوت یا هوای نفس] را می‌پرستند و انسانی که پرستنده نباشد، وجود ندارد؛ پس اگر انسان فطرتاً پرستنده است، معلوم می‌شود که معبودی هست – هم چنین است مسئله دین؛ مسلمان مؤمن دین دارد، کافر ملحد نیز دین دارد – همین‌طور است مقوله امامت و امام، که همگان “امام” دارند، حال یا امام حق باشد و یا امام باطل؛ و هم چنین همگان چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی و چه حتی کفار و ملحدین، آخرالزمانی به همین شکل را مفروض داشته و یا به آن اعتقاد دارند.

ب – آن چه خداوند متعال در آخر الزمان حاکم می‌گرداند، دین خودش است که فرمود: “إنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ – در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است / آل عمران، ۱۹”؛ و همه انبیا را بر همین دین اسلام و البته با شریعت‌های متفاوت و متناسب با زمان و مکان فرستاد و با شریعت اسلام، نعمت را تمام و شریعت را کامل نمود و آن را جهانی و همیشگی قرار داد.

پس، بحث از حاکمیت دین خدا “اسلام”، است و نه یک مذهب خاص. منتهی اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، و نه اسلام یزیدی، امریکایی یا … – بدیهی است که اسلام ناب نیز همان “اسلام ولایی” است. یعنی اسلام به ولایت امام معصوم علیه السلام، نه به ولایت کفار، منافقین، مشرکین – معنای شیعه نیز یعنی طرفدار – به طرفداران و مطیعان اسلام ولایی، می‌گویند: اهل تشیع.

ج – در حق و امر خدا که حق است، بحث از قلّت و کثرت نیست. همه انبیا وقتی مبعوث شدند، در اقلیت یک نفره قرار داشتند و زود یا دیر، چند نفری به آنها پیوستند و بعد جمعیت‌شان زیاد شد و یا اصلاً زیاد نشد.

*- اما مبحث حکومت، متفاوت است. حکومت وقتی مستقر می‌گردد که اکثریت مردم آن را بخواهند و به آن گردن نهند. مردم اگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نخواهند، ایشان حکومت نمی‌کنند و اگر بخواهند، حکومت می‌کنند. مردم اگر امام حسن علیه‌السلام را بخواهند، ایشان حکومت می‌کنند و اگر معاویه و یزید و … لعنت‌الله علیهم را بخواهند، آنها را برخود حاکم و مسلط می‌کنند.

در عصر ما نیز همین روال محقق شد؛ امام خمینی رحمه‌الله علیه در سال ۱۳۴۲ با امام خمینی (ره) سال ۱۳۵۷ فرقی نداشت، بلکه مردم فرق کردند، به ایشان گرویدند و حکومت مستقر شد و اگر مردم نخواهند، سقوط می‌کند.

د – حکومت امام زمان، حضرت مهدی سلام‌الله علیه نیز خارج از این قاعده‌ی الهی نمی‌باشد. چنان چه هم اکنون هستند و به وظایف و امور ولایت و امامت خود می‌پردازند، اما حکومت ندارند، چون مردم هنوز نخواسته‌اند و وقتی حکومت می‌کنند که مردم بخواهند. و البته در آن زمان، مردم فوج فوج به ایشان می‌گروند. به همین دلیل است که دشمنان خارجی و عمّال داخلی آنها، به شدت و باگستردگی تمام، سعی در تهاجم فرهنگی، ایجاد اعوجاج در اعتقادات مردم، نشر مفاسد و ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری و نیز رواج ناامیدی در اذهان عمومی دارند.

قیام و حکومت:

البته مقوله “قیام” با مقوله‌ی “حکومت” متفاوت است. هر چند که “قیام” نیز به وقت تجمع و حضور یاران مساعد و متناسب با اهداف، شرایط و ملزومات آن قیام صورت می‌پذیرد، اما در آغاز لزومی به کثرت جمعیت ندارد. چنان چه امام حسین علیه‌السلام با ۷۲ تن قیام نمود، اما ۷۲ تن با آن ویژگی‌ها. امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: پدرم با ۷۲ تن قیام نمود، من اگر ۷ تن داشتم، قیام می‌کردم و شبیه به همین مضامین را دیگر معصومین علیهم‌السلام نیز فرمود‌ه‌اند؛ چنان چه می‌دانیم امام زمان علیه‌السلام نیز ابتدا با ۳۱۳ تن قیام می‌نمایند و البته به سرعت گروه‌های متفاوت و کثیری از مردم به ایشان می‌پیوندند – چنان چه می‌دانیم مسیحیان نیز با دیدن حضرت مسیح علیه‌السلام پشت سر ایشان، فوج فوج به ایشان می‌پیوندند.

حکومت واحد جهانی:

رنگ و بوی جهانی شدن را از همین امروز نیز می‌بینیم و حس می‌کنیم، همه جا فریاد “جهانی‌سازی” و “جهانی شدن” (Globalism ) بلند است و جهان به سرعت به سوی جهانی شدن پیش رود، هر چند که پرچم آن را امروز استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل به سرکردگی امریکا در دست دارد، اما جهانی شدن محقق می‌شود، ولی پرچم به دست صاحبش می‌افتد. این وعده الهی است:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النّور، ۵۵)

ترجمه: خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.

پس مردم خواه ناخواه به سوی جهانی شدن پیش می‌روند، پس گروه گروه متوجه شده و می‌شوند که همه باید یکپارچه باشند، و نیز می‌فهمند که امریکا یا انگلیس نمی‌توانند رهبری جهانی را داشته باشند و می‌فهمند که باید رهبری الهی (منجی) بیاید و هدایت و مدیریت را در دست بگیرد. آنجاست که همگان (اکثریت مردم) منتظر و خواهان ظهور و حکومت جهانی الهی هستند، حال چه با اسلام، ولایت، امامت و نام حضرتش آشنا باشند یا نباشند؛ اما وقتی او را با بینه‌ها و نشانه‌های متقن دیدند، به ایشان می‌گروند.

پیشینیان:

هیچ واقعه‌ای و هیچ فرازی از تاریخ، به صورت اتفاقی و ناگهانی صورت نمی‌پذیرد، همه چیز و هر پدیده یا حادثه‌ای محکوم به سلسله علل می‌باشد. چه ما آن علل را بشناسیم و یا نشناسیم. ظهور نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد. قیام حضرت علیه‌السلام، حلقه‌ی ما قبل آخر یک زنجیره در هدایت الهی است و حکومت جهانی صالحین به رهبری امام معصوم (ع) حلقه‌ی آخر است.

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (الأنبیاء، ۱۰۵)

ترجمه: و حقّا که ما در هر کتاب آسمانى پس از لوح محفوظ، و در زبور (داود) پس از ذکر (تورات موسى) و در قرآن پس از آن کتاب‏ها، نوشتیم و مقرّر کردیم که همانا (ملکیت و حاکمیت و استفاده تام از برکات) این زمین را بندگان صالح و شایسته من به ارث خواهند برد (از دست غاصبان و ائمّه جور به امامان عدل و خلفاى آنها منتقل خواهد شد).

پس، پیشینیان، از معصوم و غیر معصوم، حلقات این زنجیره بوده‌اند و ما نیز حلقه‌هایی برای اتصال حلقات بعدی هستیم.

*- اگر ایمان و صبر عده‌ی معدودی نبود، بعثت در همان روزهای اول به آخر می‌رسید و دیگر حکومتی در مدینه ایجاد نمی‌شد و فتح مکه نیز رخ نمی‌داد.

*- اگر ایمان، بصیرت و استقامت عده‌ای کم نبود، اسلام در همان سقیفه می‌مُرد. اگر نبود، اسلام همان موقع که جگر امامش زهرآگین شده بود، می‌مُرد.

*- در فاجعه‌ی کربلا، امام زمان علیه‌السلام فرمودند: ” لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الإِسْلامَ ” یعنی: به درستی که با قتل تو، اسلام به قتل رسید. پس اگر نبودند امام سجاد علیه‌السلام، زینب کبری علیهاالسلام و عده‌ی کمی بازماندگان مؤمن، بصیر و مقاوم، اسلام هرگز احیا نمی‌شد.

همین طور است در طول تاریخ. آیا اسلام امروز با نیم قرن یا یک قرن پیش یکی است؟ پس نقش پیشینیان است که اسلام ناب را زنده نگهداشته و به آن پویایی می‌بخشد، تا برسد به قیام حضرتش که إن شاء الله، خداوند متعال در آن تعجیل نماید.

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *