در صدر اسلام، خط کوفی بود و نقطه نداشت، لذا حروفی چون «ر – ز»، «س – ش»، «ط – ظ» و …، کاملاً شبیه به هم بودهاند؛ پس از کجا معلوم که در تبدیل به خطوط بعدی اشتباهی رخ نداده باشد؟
همهی خطوط در زبانهای متفاوت، سیر تحول تکاملی داشتهاند، اما چگونگی این تحولات همه شناخته شده و ثبت شده میباشند، وگرنه نه تنها قرآن کریم، بلکه کلّ تاریخ با سؤال «از کجا معلوم؟» مواجه میگردید. اما امروزه حتی به نوشتارهای افلاطون و ارسطو نیز استناد میشود.
بدیهی است همانگونه که حوادث تاریخی و یا جملات بزرگان دینی و علمی و یا حتی سلاطین، ابتدا در سینهها ثبت میشد و سپس به زبانها بیان میگردید و بعدها نوشته میشد، قرآن کریم نیز ابتدا در سینهها ثبت شده و به اقوال بیان میگردید و سپس به نگارش رسید، لذا نگارش کتابهای اولیه نیز بر اساس «بیان و کلام» بود و تطبیق نوشتار با گفتار به صورت مستمر انجام میپذیرفت. چنان چه حافظین و نویسندگان به وصورت مستمر نزد رسول الله صلوات علیه و آله جمع میشدند و محفوظات یا نوشتارهای خود را میخواندند تا اگر خطایی دارد، تصحیح شود.
الف – قرآن بدون نقطه:
اما، نقطه نداشتن در ابتدای نگارش قرآن کریم به خط کوفی، بدان معنا نیست که هیچ وجه تمایزی بین حروف هم شکل، اما نقطهدار و بینقطه وجود نداشت. وگرنه خواندن برای خودشان نیز میسر نمیگردید و خواننده نمیتوانست تشخیص دهد که آیا «طالم» نوشته شده یا «ظالم»؟ و یا «مغضوب» نوشته شده یا «مغصوب» و با «معصوب».
پس، خط کوفی نیز مانند سایر خطوط قدیمی، دارای وجه تمایزهایی در شکل حروف شبیه به هم داشت (که در تصویر نشان داده شده است).
در هر حال وقتی میگویند امیرالمؤمنین، حضرت علی علیهالسلام، خطبهای خواند که در آن هیچ نقطهای وجود نداشت، منظور این نیست که اگر آن را به خط کوفی مینوشتند، نقطه نداشت، چرا که آن خط اساساً نقطه نداشت، بلکه منظور این بود که در خطبهی ایشان، کلماتی که امروز به نقطه نوشته میشود مثل (ب، ت، ش و …) وجود نداشت. پس معلوم است که حروف و کلمات بینقطه از مشابه با نقطهی آن قابل شناسایی بوده است.
«… خطوط کوفی در سده اول هجری قمری به همان صورت ساده خود به رسم الخطهای مکی و مدنی، کوفی نوشته میشد و در تنوع و تحسین آن کوشش به عمل نمیآمد. در اوایل دوران بنی عباس خط کوفی از حوزه عربستان تجاوز کرد و در کشورهای دیگر مانند آسیای صغیر و مصر و شمال آفریقا گسترش یافت.
کم کم قلمهای دیگری استخراج و انواع مختلفی از آن پدیدار گشت. این خط در طول سه سده اول هجری قمری به شدت رواج یافت و در تمام شئون اجتماعی و اسلامی چهره درخشانی پیدا کرد. خط کوفی در عصر دولت عباسی به مرتبه رفیعی از تفنن و زیبایی در رسم و شکل رسید. دوازده نوع خط به مرور ایام از خط کوفی استخراج گردید که به منزله شاخههای خط کوفی به شمار میرود. ( زمانی، ١٣٨١، ۲۹ – ۳۰)
ب – آغاز نقطهگذاری در خط کوفی:
آغاز نقطهگذاری در خط کوفی نیز مربوط به قرون بعدی نمیباشد، بلکه در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام که خود امام معصوم، مخزن وحی، معدن علم و بزرگترین ادیب عرب از گذشته تا کنون بودند صورت گرفته است.
«خط کوفی اولیه فاقد نقطه و حرکت و علامت بود، بنابراین اولین حرکت در جهت توسعه و تکمیل خط کوفی توجه مسلمانان به اعراب و اعجام بود. زیرا با گسترش اسلام به سرزمینهای غیر عربی و آشنایی غیر آنها با قرآن، لزوم درست خواندن کتاب آسمانی مطرح شد و این نیاز، مسلمانان را وا داشت تا برای پرهیز از اشتباه در کلام الهی چاره اندیشی کنند، در این زمان ابوالاسود دوئلی که از فضلا بود و در خدمت حضرت علی(ع) به اکتساب علوم پرداخته و از آن بزرگوار اخذ نحو کرده بود، برای سهولت خواندن قرآن ، وضع نقطه نمود تا کلمات و حرکات شناخته شوند. (ایمانی، ۱۳۸۴، ۹۶ – ۹۷)
ج – تفاوتها:
اشکال هندسی – کشیدگی و کوتاهی – خطوط عمودی و افقی – تفاوت در کشیدگی خط کرسی یا شکل و طول خطوط عمودی و ایستا و …، همه تفاوتهایی بود که حروف شبیه به هم را از یک دیگر جدا مینمود.
د – هماهنگی الفاظ، جملات و مفاهیم:
بدیهی است که اگر تغییر در خط و نگارش مانند صاعقه ناگهانی صورت میگرفت و نه به تدریج، و علم قرآن کریم نیز فقط در نوشتارها وجود داشت و نه در سینهها و …، ممکن بود ایراد مطروحه وارد باشد، که در این صورت ناهماهنگی لفظی، شکلی، معنایی، مفهومی … و حتی موضوعی در قرآن کریم پیش میآمد که نیامده است و یا حتی تناقض بین آیات و مفاهیم دیده میشد که دیده نمیشود و این چنین قابل تلاوت، فهم، تأمل، تعمق، تعقل، تفسیر، تأویل، انطباق با سایر علومی که از ائمه اطهار علیهمالسلام در قالب بیانات، کتابتها و ادعیه رسیده است میسر نمیگردید. لذا دقت داشته باشید که طرح و القای این شبهات بیشتر برای این است که خواننده دست کم یک احتمال نسبت به تحریف قرآن در ذهن خود ایجاد نماید. همین احتمال، حتی بدون آن که ثابت شود نیز تمامی پایههای باوری و ایمانی او را متزلزل میکند و راه برای تخریب کامل مساعد میگرداند. وگرنه خودشان به تاریخچه سیر تحول خطوط مختلف و از جمله خط کوفی به خوبی واقفند.