مسئلهی حجاب در زمان حکومت رسولخدا (ص)، و برخورد با آن چگونه بوده است؟ آیا حجاب اجباری بود یا اختیاری؟
به طور قطع مانند برخورد جامعهی مسلمان امروزی و امثال روزنامه ایران نبوده است، چه رسد به برخورد جامعهی جهانی و به ویژه اروپاییهای مدعی تمدن و آزادی!
اگر چه حجاب که در قرآن کریم با واژهی «تستر» به معنای پوشش از آن یاد شده است، یکی از احکام الهی است و به طور قطع در زمان حکومت اسلامی به صورت قاطع رعایت میشد و پیامبر اکرم (ص) نیز اجازه نمیدادند که احکام الهی به تسامح، تساهل و بازی گرفته شود، اما باید دقت شود که اساساً «تستر» فقط آوردهی اسلام و منحصر به مسلمانان نبوده و نیست. لذا نه تنها تمامی ادیان الهی تستر را فرض و واجب میدانسته و میدانند، بلکه حتی اقوام و ملل مختلف نیز هر چه متمدنتر بودند، نسبت به رعایت تستر جدیتر بودند. مثل ایران باستان.
لذا حتی قبل از بعثت رسول اکرم (ص) و دعوت به اسلام، کلیه زنان یهود و نصارا، تستر کامل را رعایت میکردند، و زنان بتپرستان نیز اگر از اشراف بودند، تستر را رعایت میکردند. چنان چه در غرب نیز تا قبل از رنسانس رعایت میکردند و بعداً توسط سرمایهداران و مفسدین حاکم [که منظور استثمار و سودجویی بیشتر و رایگان] مورد هجمه و ممنوعیت قرار گرفت.
در زمان بعثت نیز فقط بردگان بیدین و نیز زنان مسیحی که بردهی یهودیان بودند، حق نداشتند که موهای سر خود را بپوشانند. چرا که یهودیان فضلیت تستر را مختص زنان خود و اشراف میدانستند و اجازه نمیدادند که بردگانشان و از جمله زنان مسیحی برده، مانند زنان آنان تستر داشته باشند و باید حتماً با موهای باز در انظار حاضر میشدند که معلوم شود برده هستند. لذا بدحجابی از همان ابتدا تا کنون نشان از بردگی [اختیاری و اجباری، دانسته و نداسته] داشته و دارد. چه بردگی به سبک اعراب قدیم، چه به سبک قرون وسطایی، چه به سبک مدرن امروزی و چه بردگی نفس. امروزه نیز زنان مکرم و مقدس در همهی ادیان و اقوام تستر خود را رعایت میکنند و از نظر اسلام، همهی زنان باید مکرم و مقدس باشند. انسان موجود شریفی است. و از نظر اسلام، مکان مقدس صرفاً مسجد، کلیسا، کنیسه یا معبد نیست، تقدس جامعه به مراتب بیشتر است.
بدیهی است که پس از بعثت و به ویژه پس از استقرار حکومت اسلامی، هر دو معضل برداشته شد. نه کسی اجازه داشت که بردگان را بیتستر کند و نه کسی اجازه داشت که زنان مسیحی را به بردگی کشیده و حجاب از سرشان بردارد. و البته پیامبر اعظم (ص) نه تنها در تحقق و اجرای همهی احکام اسلامی در جامعه نهایت جدیت را داشتند، بلکه نسبت به تحرکات تبلیغی «جنگ نرم» علیه معارف و احکام اسلامی با شدت به مراتب بیشتری بر خورد مینمودند. در قرآن کریم نیز به برخورد با جریانات فرهنگی مخالف، تأکید فراوانی شده است و عذاب اخروی آنان نیز شدیدتر قید شده است. چنان چه هر کجا سخن از «صدوا عن سبیل الله» آمده است، به همین معنا اشاره دارد. چرا که سد کردن به معنای بستن یک راه همه جا به یک معنا است، اما اگر به یک جریان یا تحرک مادی اطلاق شود با «س» بیان میگردد و اگر به یک جریان یا تحرک غیر مادی و «فرهنگی» اطلاق شود با «ص» بیان و نوشته میشود. به عنوان مثال میفرماید:
« الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ زِدناهُم عَذاباً فَوقَ العَذابِ بِما کانُوا یُفسِدُونَ» (النحل – ۸۸)
ترجمه: و کسانى که کافر بودهاند و مردم را از راه خدا باز داشتهاند به سبب آن فسادى که کردهاند عذابى بر عذابشان بیفزاییم.
« إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُم کُفَّارٌ فَلَن یَغفِرَ اللَّهُ لَهُم» (محمد ص، ۳۴)
ترجمه: بیگمان کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، سپس در حالى که کافر بودند مردند، خدا هرگز برایشان نبخشاید.
در خاتمه عزیزان دقت داشته باشند که در هر جامعهای، رعایت همهی قوانین اجتماعی اجباری است و حتی ندانستن یک قانون نیز دلیل بر جواز عدم رعایت آن نمیشود. اگر رعایت قوانین در یک جامعه اجباری نباشد، حتماً هرج و مرج حاکم میگردد و جامعهی انسانی به جنگلی مبدل میگردد که در آن جنگل، زورمداران رعایت قوانین خود را به زیر دستان اجبار میکنند. اما نوبت به اسلام که میرسد، میخواهند القاء کنند که مثل یک بازی، اختیاری است!