بسم الله الرحمن الرحیم
در شماره گذشته از سلسله مقالات پیش رو به یکی از ویژگیهای مهم قوم نوح یعنی یوتیلیتاریانیسم به معنای اصالت سود و منفعت اشاره نمودیم و عنوان کردیم که وجود این دیدگاه در میان این قوم باعث میشد که در ازای انجام هر کار ولو غیرمادی طلب سود و منفعت داشتهباشند. ازاینرو پذیرش دعوت الهی بدون درخواست هیچگونه سود، برای آنها امری غیرقابل باور بوده است. به این دلیل حضرت نوح بارها در جریان دعوت الهی خود، عدم درخواست اجر و پاداش از آنها را عنوان میکند. باید گفت یوتیلیتاریانیسم از ویژگیهای اصلی مردم عصر کنونی نیز میباشد. در این شماره در نظر داریم مطابق آیات قرآن، برخی دیگر از ویژگیها و شاخصههای قوم نوح را موردبررسی قرار دهیم.
• آپارتاید
یکی از پیامدهای تفکر یوتیلیتاریانیسم به وجود آمدن سیستم آپارتاید و نظام طبقاتی است. بر اساس این سیستم هر کس بیشتر پول به دست آورد با ارزشتر است؛ بنابراین، مردم نگاه توتالیتر(تمامیتخواهی) پیدا میکنند و به جمعآوری بیشتر پول برای خود میپردازند و درنتیجه یک عده سرمایهدار کل دنیا را میگردانند و بر دیگران نیز سلطه مییابند. ازاینروست که حضرت نوح در شکایت از قوم خود نزد خداوند آنها را پیروان بزرگان قوم یعنی صاحبان زر و زور و تزویر میداند.
قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً(۱)
نوح گفت: پروردگارا، آنها مرا نافرمانی کردند و از کسی که مال و فرزندش جز بر زیان (اخروی) او نیفزود (رؤسا و اشرافشان) پیروی کردند.
لازم به یادآوری است اساساً پیشنهاد مسخره کردن نوح توسط طبقات بالای جامعه مطرح شد و طبقات پایین نیز از این پیشنهاد تبعیت کرده و آن را گسترش دادند.
• لیبرالیسم و نسبیگرایی(Relativism)
نسبیگرایی(Relativism) یکی از ویژگیهای قوم نوح بوده است. مطابق با این تفکر همه حقدارند حرف خود را بزنند و بهطور کل حقیقت امری نسبی و غیرقابل حصول میباشد.
پاسخ ملا قوم* به نوح علیهالسلام نشان از وجود این دیدگاه در میان این قوم دارد:
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا(۲)
پس اشراف و سران قوم او که کفر ورزیدند گفتند: ما تو را جز بشری مانند خود نمیبینیم.
در این دیدگاه هرکس حق دارد در مورد هدف خود تصمیم بگیرد و کسی حق ندارد در تصمیمگیری او دخالت کرده و باید و نباید اخروی ارائه دهد.
همچنین این دیدگاه معتقد است هیچکس حق ندارد تفکر خود را از تفکر دیگری برتر بداند. در این تفکر ادعای در دست داشتن حقیقت، خروج از دایره روشنفکری بوده و چنین فردی لیبرالیسم و آزادیخواه نیست.
لیبرالیسم به معنای اصالت اباحه است؛ یعنی در این تفکر همهچیز مباح میباشد. لیبرالیسم زاده نسبیگرایی است.
لیبرالها معتقدند هر انسانی ممکن است برای خود تعریفی از سعادت و خوشبختی داشته باشد. هرکس آزاد است هر کاری را انجام دهد مادامیکه مانع آزادی دیگران نشود و هیچکس حق ندارد مانع آزادی یک انسان شود حتی پیامبر الهی.
پلورالیزم یعنی کثرتگرایی دینی نیز اینگونه است؛ یعنی معتقدان به پلورالیزم وجود یک دین واحد را صحیح ندانسته و به وجود تعریف واحدی از دین (که همان راه حقیقی و صراط مستقیم میباشد) را نمیپذیرفتند.
این تفکر در میان قوم نوح نیز در جریان بوده است. یعنی این قوم به خدا اعتقاد داشته و خدایانی نیز داشتند.
«وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً(۳)
و گفتند: هرگز خدایانتان را رها نکنید و ابدا ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر را (که نام بتانشان در آن عصر بود) ترک نکنید.»
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُریدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَهً ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَ(۴)
پس اشراف قومش که کفر ورزیدند گفتند: این (مرد) جز بشری مانند شما نیست که میخواهد بر شما برتری جوید (و ریاست کند) و اگر خدا میخواست (پیامبر بفرستد) فرشتگانی (از آسمان) فرو میفرستاد ما چنین چیزی را در میان نیاکان خود نشنیدهایم (که بشری دعوی نبوت کند و بهسوی یک خدا دعوت نماید و خدایان دیگر را نفی کند.»
این آیه نشان میدهد قوم نوح فرشتگان و حتی الله را نیز قبول داشتند.
یعنی قوم نوح همانند مردم زمان جاهلی به الله اعتقاد داشتند اما در واقع «الله» را بدون اختیار دانسته و در اصل این بتها بودند که مردم را رهبری کرده و اجازه هر گناهی به فرد میدادند. در این تفکر هر فرد خود خدای خود را تعریف میکند و آن را میپرستد.
در دیدگاه قوم نوح هر کس هرکدام از خدایانی را که دوست دارد میپرستد و مسیر واحدی تعریف نشده و اجباری نیز وجود ندارد. این در حالی است که پیغمبر الهی برای ما یک تعریف واحد از خدا و دین ارائه میدهد و به همین دلیل تنها یک صراط مستقیم بیشتر وجود دارد.
در روزگار ما نیز صهیونیستها ادعای داشتن دین، و اعتقاد به خدا را دارند. اما خدای آنان اجازه هرگونه گناه و کشتاری را به فرد میدهد و هر اندازه که آنها از گنهکاران باشند، بازهم خدایشان عاشق آنان است.
در آخرالزمان در اثر گسترش نسبیگرایی، عرفانهای نوظهور و فرق ضاله زیاد میشوند و تمام آنها یک حرف دارند و آن عدم پذیرش دین الهی و صراط مستقیم است.
ادامه دارد …
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور / روایت عهد ۲۹/ با کشتی نوح تا کشتی حسین(علیه السلام)
پینوشت:
*بزرگان و سران قوم
۱٫ نوح/۲۱
۲٫ هود/ ۲۷
۳٫ نوح/۲۳
۴٫ مؤمنون/۲۴