چرا شیعه فقط اسنادی از اهل سنت را نقل و استناد میکند که موافق نظرش است؟ آیا این هوای نفس نیست؟
بدیهی است که وقتی دو نفر یا دو قوم یا آحاد دو مکتب، دو دین یا دو مذهب، با یک دیگر نقاط اشتراک و نقاط افتراق یا اختلافی دارند، به بیان یا نقاط اختلاف یک دیگر نپرداخته و استناد نمیکنند، بلکه ابتدا نقاط اشتراک را مورد نظر قرار میدهند. حال اگر در مباحثه یکی از دو طرف به نکات اشتراک اشاره و استدلال کند، آیا هوای نفس میشود؟! اگر کسی به دیگری بگوید: این مطلب را که من قبول دارم، شما هم قبول دارید، آیا «هوای نفس» است؟ مثلاً اگر ما به اهل سنت یا آنان به ما بگویند که خدا، کعبه، قرآن، رسول، معاد، نماز و بسیاری از احکام ما ی کی است، هوای نفس است؟!
خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) میفرماید که به اهل کتاب بگو، بیایید دست کم در مواردی که مشترک هستیم اختلاف را کنار بگذاریم و متحد شویم. شما و ما موحدیم و به خداوند متعال اعتقاد داریم، پس بیایید شرکت نورزیم و دیگران را «رب» خود نگیریم. آیا این العیاذ بالله هوای نفس است؟!
«قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (۶۴)
ترجمه: بگو: اى اهل کتاب بیایید به سوى کلمهاى که یکسان است میان ما و شما، تا نپرستیم مگر خدا را و چیزى را شریک او قرار ندهیم. و بعضى از ما، بعضى دیگر را به غیر از خداوند، پروردگار [خود] نگیرد. و اگر روى گردانیدند پس بگویید: گواه باشید به اینکه ما گردن نهادگانیم (مسلمانیم).
اساساً روش بحث و بررسی منطقی و عادلانه ـ به ویژه بین دو مذهب در یک دین ـ این است که ابتدا نقاظ اشتراک را پیدا کنند و بر آن متحد گردند و سپس در مورد نقاط اختلاف با یک دیگر به بحث و مناظرهی سالم، علمی و به دور از تعصب و جهالت بپردازند تا راه حق را پیدا کنند.
شیعه نیز در مباحثه و استدلال و استناد همین کار را میکند. یعنی اگر اهل سنت مورد اختلافی را مطرح نمود، اول نگاه میکند که آیا واقعاً این یک نقطهی افتراق و اختلاف وجود دارد یا آن که خودشان در کتابهای معتبرشان بر آن تصریح کردهاند؟! پس اگر تصریح کرده باشند که دیگر جای بحث نیست و باید بپذیرند و اگر نپذیرند میشود هوای نفس.
به عنوان مثال: شیعه میگوید: اولین نقطهی اختلاف ما «ولایت و امامت» حضرت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام است و قاعدتاً در سیاست نیز شخص «ولی امر» است که باید حکومت کند. ما معتقدیم که پیامبر جهانی و آخر الزمان (ص) مردم را سر خود رها نکرده و از جانب خدا «ولی امر و امام» را معرفی کرده است. در مقام بررسی، همهی بحثها و استدلالهای عقلی و احادیث نقلی که مورد اختلاف است به جای خود محفوظ، اما اول میبینیم که آیا اسلاف و بزرگان اهل سنت نیز معرفی ایشان را در غدیر خم پذیرفتهاند و بر آن صحه گذاشتهاند یا خیر؟ چرا که اگر پذیرفته باشند، دیگر جای بحث نیست و نباید اختلافی بماند که دو طرف بر سر آن چانه بزنیم. مگر این که کسی به اسم دین و مذهب پیرو «هوای نفس» شده باشد. لذا وقتی به کتب معتبر اهل سنت رجوع میکنیم، میبینیم که نقل واقعه و حدیث غدیر خم نزد آنان اگر بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. لذا استناد میکنیم. آیا این «هوای نفس» است؟! یا لجاجت و عناد هوای نفس است؟!
هوای نفس این است که خود بنویسند و تصریح کنند، اما قبول نکنند. مثل آن عالم سنی که در کتاب معتبرش حدیث ذیل را بدین شکل نقل نموده بود:
قال رسول الله صلی الله علیه و سلم (دقت شود که «و آله» را حذف کرده بود) فرمودهاند: هر گاه خواستید برای من صلوات بفرستید، بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.
خودش این حدیث را نقل کرده، اما خودش هم در عین نقل پیروی نمیکند. این میشود هوای نفس.