نقاشى از خدا:
به یه بچه که بتونه نقاشی بکشه بگی خدارو بکش یه آدم خیلی بزرگ میکشه , حالا بستگی داره چطوری خدارو براش معرفی کرده باشن اونم به همون نسبت خدای نقاشی شو عصبانی یا مهربون میکشه , اما آدما بزرگ که میشن دیگه نمی تونن از خدا نقاشی بکشن چون به این باور رسیدن که خدا جسم نیست شاید یه نماد از مهربونی و غضب خدا رو کاغذ رسم کنن , اما وقتی به دل اکثر انسانها توجه کنی متوجه میشی تصویر خدا برای اونا همون تصویر دوران بچگیه , یه آدم بزرگ اما محدود و با غرایض انسانی , بعضیا فقط سر سجاده دنبال خدا می گردن , برخی گاهی فکر میکنن اینجا که هستن دیگه خدا اونا رونمیبینه , کلا اغلب احساس میکنیم خدا بالای بالا نشسته و داره امورات مارو بررسی می کنه ,اما خدای مهربون خودش رو اینطور معرفی میکنه , نحن اقرب الیه من حبل ورید , من از رگ گردن به شما نزدیکترم , خوبه نقاشیهای دلمون رو از خدا درست کنیم , من هر وقت میخوام خدا رو نقاشی کنم دلمو میکشم وسط دلم مینویسم خدا .