نیاکان پاک

توبه‌ی دوشیزه و جوان زاهد.

در کوفه جوانی بسیار زیبا زندگی می‌کرد که از شدت عبادت و کوشش یکی از زاهدان بنام بود. او در همسایگی گروهی از قبیله‌ی نخع منزل کرد و چشم او به دوشیزه‌ای زیبا از ایشان افتاد و عاشق و شیفته‌ی او گردید.

پسر کسی را برای خواستگاری پیش پدر دختر فرستاد، پدر دختر به او اطلاع داد که دختر نامزد پسرعموی خویش است. درد عشق بر آن دو دشوارتر شد.

avaye-delneshin-300x187

توبه‌ی دوشیزه و جوان زاهد

دختر، کسی را پیش پسر فرستاد و گفت: خبر شدت عشق تو به من رسیده است، گرفتاری من هم به عشق تو بسیار است، اینک اگر می‌خواهی من به دیدار تو آیم و اگر می‌خواهی کار را برای پوشیده آمدن تو به خانه‌ی خود فراهم و آسان سازم. پسر به فرستاده گفت: هیچ یک از این دو پیشنهاد را نمی‌خواهم، ﴿إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَومٍ عَظِیمٍ﴾ [انعام: ۱۴]؛ من اگر خدای خود را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ بیم دارم.

چون فرستاده بازگشت و این سخن را به دختر گفت، دختر گفت: با این همه خوبی‌ها او را زاهدی می‌بینم که از خدا می‌ترسد و به خدا سوگند در مورد بیم از خداوند هیچ کس بر دیگری شایستگی بیش‌تر ندارد و همه‌ی بندگان در آن مشترک‌اند.

دختر پس از این پیام خویشتن را از دنیا بیرون کشید و علایق خود را پشت سر انداخت. گلیم پوشید و به عبادت پرداخت. با این همه از عشق آن جوان و اندوه او هم‌چنان می‌سوخت و آب می‌شد و سرانجام هم با شوق او درگذشت.

آن جوان بر سر گور دختر می‌آمد، او را در خواب دید که در بهترین منظر و مقام است، به او گفت: چگونه‌ای و چه بر سرت آمده است؟

دختر این شعر را برای او خواند [که ترجمه‌اش چنین است]: «ای محبوب من! دوستی تو چه دوستی پسندیده‌ای بود که به سوی خیر و احسان می‌کشاند.»

پسر گفت: با آن همه سرانجامت چه شد؟

گفت: به زندگی و نعمت‌هایی که نیستی ندارد، در خلد برین و پادشاهی‌ای که فانی نیست.

جوان گفت: من که تو را فراموش نمی‌کنم، آیا تو انجام مرا یاد می‌کنی؟

گفت: به خدا سوگند که من هم تو را فراموش نمی‌کنم و از پروردگارم که مولای من و توست، تو را خواسته‌ام، مرا با کوشش خود در عبادت یاری ده.

در این هنگام دختر پشت کرد و رفت، جوان گفت: چه هنگامی تو را خواهم دید؟

گفت: به زودی پیش ما خواهی آمد.

آن جوان پس از این خواب فقط هفت شب زنده بود و درگذشت. خدایش رحمت کناد.

٭ برگرفته ازتوابین/ توبه کنندگان
تألیف: امام موفق الدین بن قدامه مقدسی
ترجمه: دکتر محمود مهدوی دامغانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *