وقال علیه السلام:یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ، وَ مِنَ الاِْسْلاَمِ إِلاَّ اسْمُهُ، وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَهٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، سُکَّانُهَا وَعُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ، وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَهُ؛ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا، وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا. یَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: فَبِی حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلَى أُولئِکَ فِتْنَهً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَقَدْ فَعَلَ، وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ.
امام(علیه السلام) فرمود: روزگارى بر مردم فرا مى رسد که در میان آن ها از قرآن چیزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نخواهد ماند، مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محکم ولى از جهت هدایت خراب و ویران است، ساکنان آن مساجدوآبادکنندگانش بدترین مردم روى زمین اند، فتنه و فساد از آن ها برمى خیزد و خطاها به آن ها بازمى گردد، آن کس که در آن زمان از فتنه ها کناره گیرى کند او را (به اجبار) به آن بازمى گردانند و هر کسى که از آن جا وامانده است به سوى آن سوقش مى دهند، خداوند سبحان مى فرماید: به ذاتم سوگند خورده ام فتنه اى بر آنان مى فرستم که بردبار در آن حیران شده و ما از خداوند خواستاریم که از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد.
شرح و تفسیر
زمانى طوفانى در پیش است
امام(علیه السلام) در این گفتار پرمعناى خویش از زمانى خبر مى دهد که اسلام و قرآن به فراموشى سپرده مى شود و اهل آن زمان غرق گناه مى گردند، و نُه ویژگى از مفاسد براى آن زمان ذکر مى کند و مى فرماید: «روزگارى بر مردم خواهد آمد که در میان آن ها از قرآن چیزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند»; (یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَیَبْقَى فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ، وَ مِنَ الاِْسْلاَمِ إِلاَّ اسْمُهُ). رسم در این جا به معنى خطوط است، هرچند بعضى آن را به معنى قرائت، تفسیر کرده اند که بعید به نظر مى رسد. با این که این دو ویژگى براى معرفى اهل آن زمان که از اسلام، تنها به ظواهرى قناعت کرده اند و از حقیقت اسلام چیزى در میان آن ها باقى نمانده کفایت مى کند با این حال چند جمله دیگر در معرفى آن ها بیان کرده و مى فرماید: «مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محکم ولى از جهت هدایت خراب و ویران است»; (وَمَسَاجِدُهُمْ یوْمَئِذ عَامِرَهٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى). اشاره به این که آن ها تنها به ظواهر اسلام و مساجد قناعت مى کنند و به مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى که باید در آن جا پیاده شود و مسجد کانون آن باشد توجهى ندارند. سپس در وصف دیگرى مى فرماید: «ساکنان آن مساجد و آبادکنندگان آن بدترین مردم روى زمین اند فتنه و فساد از آن ها برمى خیزد و خطاها و گناهان به سوى آن ها بازمى گردد»; (سُکَّانُهَا وَعُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ، وَإِلَیهِمْ تَأْوِى الْخَطِیئَهُ). اشاره به این که میان ظاهر و باطن آن ها فرق بسیار است، ظاهر آن ها این است که اهل مسجد و عمران و آبادى آن هستند در حالى که جز فتنه گرى و گناه، چیزى از آن ها برنمى خیزد، حتى از همان مساجد آباد براى فتنه گرى و توطئه بر ضدّ مؤمنان راستین، و انحرافات خود بهره مى جویند. سپس در آخرین بیان صفات آن ها مى فرماید: «(آن ها به گمراهى خود قانع نیستند بلکه اصرار به گمراه ساختن دیگران نیز دارند) هرگاه کسى از فتنه آنان کناره گیرى کند او را به آن بازمى گردانند و هرکس که از آن جا وامانده به سوى آن سوقش مى دهند»; (یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا، وَیَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا). آرى آن ها اصرار دارند که هیچ مانعى بر سر راه اعمال زشت و کارهاى خلافشان نباشد و اگر کسانى از آن ها کناره گیرى کنند به اجبار آن ها را به جمع خود بازمى گردانند. امام(علیه السلام) در پایان به عذاب دردناک آن ها اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند سبحان مى فرماید: به ذاتم سوگند مى خورم فتنه اى بر آنان بر مى انگیزم که عاقل بردبار در آن حیران بماند»; (یَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: فَبِی حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلَى أُولئِکَ فِتْنَهً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ). این فتنه ممکن است یک بلاى آسمانى یا زلزله هاى ویرانگر زمینى یا بیمارى هاى فراگیر و یا شمشیرهاى دشمنان سلطه گر باشد که همگى در برابر آن حیران بمانند و حتى عاقلان بردبار راه برون رفتى از آن نیابند.
و در آخرین جمله مى فرماید: «هم اکنون این کار انجام شده و ما از خداوند مى خواهیم که از لغزش ها و غفلت ها درگذرد»; (وَقَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ). امام(علیه السلام) در این گفتار پرمعناى خود زمانى را ترسیم مى کند که نور هدایت الهى به خاموشى مى گراید، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول مى نهد و مسلمانان راستین کم مى شوند و آن ها که هستند براثر فشارها خانه نشین مى گردند، صحنه اجتماع به دست ریاکارانى مى افتد که قرآن را با صداى خوب مى خوانند و آن را با بهترین خط و زیباترین طبع آراسته مى کنند، نمونه دیگر ریاکارى آن ها مساجد آباد و پرشکوه است، این ها همه در حالى است که در باطن، نه خبرى از تعلیمات اسلام است و نه از اخلاق اسلام. بازیگران ریاکار این میدان که بدترین مردم روى زمین اند کارى جز فتنه گرى و خطاکارى ندارند و عجب این که اصرار دارند دیگران را هم به رنگ خود درآورند چراکه اگر آن ها مسلمان راستین باشند مانع کار آنان مى شوند پس باید آن ها را نیز از اسلام بیرون بُرد تا راه براى پیشرفت این گروه فتنه گر صاف و هموار شود. البته خداوند تنها به مجازات آنان در عرصه قیامت اکتفا نمى کند بلکه در همین دنیا نیز آن ها را گرفتار انواع مصائب مى کند، این مجازات ها ممکن است در اشکال مختلف جلوه گر شود، بلاهاى آسمانى، فتنه هاى زمینى، بیمارى هاى فراگیر، قحط سالى و از همه بدتر سلطه گروهى بى رحم بر آن ها و کشت و کشتار آنان به دست این گروه، فتنه هایى که به قدرى پیچیده و متراکم است
که آگاه ترین مردم از حلّ آن عاجز مى شوند و ناچار حیران و سرگردان تماشاگر این صحنه ها خواهند بود. آیا آنچه امام(علیه السلام) از این اوصاف براى مردم آن زمان بیان کرده اشاره به زمان خود اوست که براثر حکومت هاى خودکامه و سلطه بنى امیه و نفوذ بازماندگان عصر جاهلیت در مراکز قدرت اسلامى، مردم گرفتار چنین شرایطى شدند و یا اشاره به زمان هاى آینده مثلا زمانى مثل زمان ماست. جمله «یأتى» که به صورت فعل مضارع است و همچنین «لا یبقى» و افعال مضارع دیگرى که در کلام امام(علیه السلام) پى درپى به کار رفته است نشان مى دهد که امام(علیه السلام) از حادثه اى در آینده خبر مى دهد ولى جمله «وقد فعل» (خداوند این کار را کرده است) نشان مى دهد که چنین گروهى در عصر و زمان امام(علیه السلام) بودند و خداوند نیز مجازاتش را بر آن ها وارد ساخت. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند که ممکن است جمله «وقد فعل» اشاره به این باشد که خداوند شبیه این عذاب را بر اقوام پیشین که از راه حق منحرف مى شدند و گرفتار همین مفاسد اجتماعى و اخلاقى بودند، نازل کرده یعنى این موضوع در تاریخ بشر سابقه دارد و بارها تکرار شده است. بعضى احتمال ضعیف سومى داده اند و آن این که جمله «قد فعل» تأکید بر این باشد که خداوند چنین سوگندى را یاد کرده است. احتمال چهارمى نیز در این جا وجود دارد که فعل ماضى اشاره به مضارع متحقق الوقوع باشد; یعنى چیزى که در آینده قطعاً واقع مى شود گاه به صورت فعل مضارع بیان مى گردد که در قرآن مجید نظایر متعددى دارد. البته فعل مضارع براى زمان حال و استقبال، هر دو مى آید ولى استعمال آن منحصراً در زمان حال، قطعاً خلاف ظاهر است و احتیاج به قرائن روشن دارد. (توضیح بیشترى در این زمینه در قسمت نکته خواهد آمد). امام(علیه السلام) در پایان این سخن راه توبه را به مردم نشان مى دهد و مى فرماید: «ما از خداوند خواستاریم که از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد»; (وَنَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ). اشاره به این که اگر مردم بیدار شوند و به درگاه الهى روى آورند و از غفلت ها و لغزش هایى که داشته اند از پیشگاه خدا آمرزش بطلبند امید است که آن بلاها و فتنه ها برطرف گردد. نکته آیا زمان ما مصداق کلام بالاست؟ تعبیراتى که امام(علیه السلام) در این جمله هاى پرمعنا به کار برده و تمام آن به صورت فعل مضارع یا شبیه مضارع است خبر مى دهد که این شرایط نابسامان و اوضاع دردناک در آینده براى مسلمانان براثر غفلت ها و بیگانگى از تعلیمات اسلام روى مى دهد اما جمله آخر آن که مى فرماید: «وَ قَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ; خداوند چنین فتنه اى را به دلیل آن کارهاى ناشایست بر آن ها مسلط ساخته و ما از خدا مى خواهیم که از لغزش ها و غفلت هاى ما بگذرد» نشان مى دهد که در عصر امام(علیه السلام) چنین حادثه دردناکى روى داده است. از زمان خلیفه سوم جامعه اسلامى به تدریج از اسلام فاصله گرفت و مال و ثروت هنگفت حاصل از غنائم آن ها را به خود مشغول ساخت و آلوده گناهان زیادى شدند و به دنبال آن، فتنه بنى امیه بهوجود آمد و مردم را در حیرت شدیدى فرو برد. ولى این احتمال وجود دارد که گفتار امام(علیه السلام)داراى چند مرحله است، یک مرحله آن در آن عصر اتفاق افتاد و مرحله شدیدترش در اعصار بعد. آن گونه که نمونه آن را با چشم خود در بسیارى از کشورهاى اسلامى مى بینیم که قرآن، زیاد مى خوانند ولى از عمل به قرآن خبرى نیست، داد اسلام زیاد مى زنند ولى از تعلیمات اسلام بى گانه اند، مساجد فراوانى دارند، بسیار آباد و پرشکوه ولى نور هدایت در آن ها نیست، فتنه ها از آن ها مى جوشد و همه جا را فرامى گیرد به خصوص این گفتار درباره سلفى هاى تکفیرى و متعصب، کاملاً صادق است و فتنه اى که بر آن ها مسلط شده فتنه یهود و بعضى از کشورهاى بزرگ است که قبله اول مسلمین را گرفته اند و همواره کشورهاى اسلامى را تهدید کرده مسلمین را حیران و سرگردان مى کنند. البته این احتمال را نیز که فعل ماضى «قد فعل» اشاره به مضارع متحقق الوقوع و مسلم باشد نباید ازنظر دور داشت.
سلام برشما،
در ترجمه حکمت ۳۶۹ ، انتهای مطلب مقداری جاافتاده است.
“خداوند سبحان مى فرماید: به ذاتم سوگند خورده ام فتنه اى بر آنان مى فرستم که شده…”
فتنهای بر آنان میفرستم که عاقل بردبار در آن حیران شده …
اصلاح بفرمایید لطفاً.
تشکر از شما.
باسلام و احترام خدمت شما
و تشکر به خاطر تذکر و دقت شما.
متن اصلاح شد … ولی کلمه – عاقل – حذف کردم چون از متن اصلی برداشت نمیشه…. فقط حلیم بردبار … اضافه شد.
این متن رو میشه از دو دیدگاه بررسی کرد
اولین دیدگاه، میشه گفت نظر نویسنده این بود که روزی میرسد که مردم دیگه قرآن رو کنار میذارن و به راه کج میرن
دومین دیدگاه، میتونه این باشه که عصری میرسه که دیگه علم قرآن در مقابل علم جهان کم میاره و دیگه قابل اجرا نیست
اما از اونجایی که ما شنیدیم نویسنده این متن انسان بزرگ و درستکار بوده پس نمیشه گفت رو هوا حرفی زده به نظرم دیدگاه دوم درستره چون به واقعیت زمانه هم میخوره