شرح-نهج-البلاغه

وقال علیه السلام:الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ: فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ; وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ: فَإِنْ أَجَابَهُ وَإِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ.

امام(عليه السلام) فرمود: علم با عمل همراه است و هركس (به راستى) عالم باشد عمل مى كند. علم، عمل را فرامى خواند اگر اجابت كرد و آمد، علم مى ماند و الاّ كوچ مى كند.

شرح و تفسير

آنجا كه علم فرار مى كند!

امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى درباره رابطه تنگاتنگ علم و عمل اشاره كرده، مى فرمايد: «علم با عمل همراه است و هركس (به راستى) عالم باشد عمل مى كند. علم، عمل را فرامى خواند اگر اجابت كرد و آمد، علم مى ماند و الاّ كوچ مى كند»; (الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ: فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ; وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ: فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ). در توضيح اين گفتار حكيمانه سه تفسير وجود دارد: نخست اين كه اين كلام جنبه انشائى دارد و مفهومش اين است كه علم بايد با عمل مقرون باشد و هركس هرچيزى كه مى داند بايد به آن عمل كند. اين تفسير براى دو جمله اول امكان پذير است ولى جمله سوم خبر از يك واقعيت مى دهد كه نمى تواند جنبه انشائى داشته باشد. تفسير ديگر اين كه اين گفتار حكيمانه اشاره به علم صحيح مورد قبول پروردگار دارد يعنى علمى مقبول خداوند و داراى پاداش است كه توأم با عمل باشد. بنابراين عالمان بايد در عمل بكوشند تا مشمول عنايات حق شوند. اين تفسير نيز همان ايراد تفسير سابق را دارد كه هماهنگ با سومين جمله نيست. تفسير سوم كه مناسب ترين تفسير براى اين گفتار حكيمانه مى باشد اين است كه علم حقيقى با عمل توأم است و كسى كه از عمق جان خود چيزى را بداند به آن عمل مى كند. علم دعوت به عمل مى كند زيرا تأثير علم، عمل است اما اگر بر طبق آن عمل نشود علم به تدريج تبديل به شك مى گردد. لذا بعضى از گنهكاران مثلاً شخص شرابخوار يا تارك الصلاة بعد از مدتى به خود مى گويند: اصلاً چه كسى گفته شراب حرام است و نماز واجب؟ در همين باره قرآن مجيد مى فرمايد: «(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون); سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را مسخره نمودند!». اين آيه به وضوح مى گويد: گنهكاران در عاقبت، كارشان به جايى مى رسد كه آيات الهى را نيز تكذيب مى كنند بلكه آن را به سخريه مى گيرند. بنابراين اگر بخواهيم علم ما تبديل به جهل نشود و در مبانى علمى خود ترديد نكنيم بايد به آنچه مى دانيم جامه عمل بپوشانيم تا علم ما تبديل به يك علم پايدار گردد. اصولاً علم ـ به خصوص در ارتباط با فروع دين و مسائل اخلاقى ـ جنبه مقدميت دارد يعنى مقدّمه اى است براى عمل و تكامل انسان از اين طريق و مى دانيم اگر تمام مقدمات براى انجام كارى آماده باشد و كار انجام نشود مقدمات ارزشى ندارد. لذا اميرمؤمنان(عليه السلام) در خطبه 110، عالم بى عمل را به منزله جاهل بى خبر شمرده است و مى فرمايد: «وَ إِنَّ الْعَالِمَ بِغَيرِ عِلْمِهِ كَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِى لاَ يسْتَفِيقُ مِنْ جَهْلِهِ; بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيهِ أعْظَمُ، وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ; به يقين، عالمى كه به غير علمش عمل مى كند، همچون جاهل سرگردانى است كه هرگز از جهل خويش بيرون نمى آيد; بلكه حجّت بر او عظيم تر، حسرتش پايدارتر و سرزنش او در پيشگاه خدا سزاوارتر است!». اين نكته نيز قابل توجه است كه علم مراتبى دارد. در مرحله سطحى ممكن است آثار عملى از خود نشان ندهد ولى اگر به مرحله يقين قطعى كه در درون جان انسان نفوذ دارد برسد توأم با عمل است. آيا كسى كه يقين به سوزندگى آتش دارد هرگز دست خود را در آن فرو مى كند؟ و يا كسى كه يقين به مسموم بودن غذايى دارد آن را تناول مى كند؟ ازهمين رو اميرمؤمنان على(عليه السلام) در حكمت 92 مى فرمايد: «أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الاَْرْكَانِ; پست ترين مرحله علم آن است كه تنها بر زبان باشد و برترين آن، آن است كه در اعضا و اركان وجود انسان آشكار گردد». نكته ديگر اين كه عمل به علم گاه سبب توسعه علم مى شود مثلاً كسى كه مى داند تواضع خوب است به خصوص در برابر استاد و تواضع پيشه كند اى بسا علوم بيشترى را از استاد خود فرامى گيرد. همچنين كسى كه مى داند عبادات واجب الهى لازم العمل است و به آن عمل مى كند نورانيت علم در قلب او فزون تر مى شود. ازاين رو در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «مَنْ عَمِلَ بِمَا يعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يعْلَمْ; كسى كه عمل كند به چيزى كه مى داند خداوند دانشى را كه نمى داند به او تعليم مى كند». راغب اصفهانى در مقدمه تفسير خود حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) به اين صورت نقل مى كند: «قالتِ الحكمةُ: مَن أرادَنى فَلْيَعملْ بأحسَنِ ما عَلِمَ، ثمّ تَلا (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ); دانش مى گويد هركس طالب من است به بهترين چيزهايى كه مى داند عمل كند. سپس امام(عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: بندگان حقيقى من همان كسانى هستند كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آن ها پيروى مى كنند». اين سخن را با حديثى از حضرت مسيح(عليه السلام) پايان مى دهيم; فرمود: «لَيْسَ بِنافِعِكَ أن تَعْلَمَ ما لَمْ تَعْمَلْ إنَّ كثرةَ العِلمِ لا يَزيدُكَ إلاّ جَهلاً إذا لَمْ تعمَلْ بِه; علمى كه با آن عمل نباشد براى تو سودمند نيست و كثرت علم در صورتى كه خالى از عمل باشد چيزى جز بر جهل تو نمى افزايد».

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

1 نظر در “شرح و تفسير حکمت 366 نهج البلاغه

  1. سمیه گفت:

    سلام و درود
    منابع را لطفا ذکر کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *