نقش حجاب درسلامت جسم وروان:
شخصیت، مجموعه افکار، عواطف، عادتها واخلاقیات یک انسان است که به تمایز وی از دیگران می انجامد. به عبارت دیگر، مجموعه ی صفات وویژگیهای جسمی، روانی ورفتاری که هر انسان را از انسانهای دیگر متمایز می سازد؛ شخصیت نام دارد. بر این اساس هر کس شخصیتی دارد که خود را با آن معرفی می کند ودیگران نیز اورا به همان ویژگیها می شناسند. در «روانشناسی کمال» انسان رشد یافته که انسان، خواستار تحقق خود(actualizing person-the self) معرفی می گردد. اینگونه توصیف شده است: انسانی که نیازهای سطوح پایین( نیازهای جسمی، ایمنی، تعلق، محبت واحترام ) را پشت سر نهاده؛ درصدد استفاده از توانایی ها وقابلیتهای خود است وبه دنبال به فعلیت رساندن خویشتن وتحقق خویش است.
«اریک فروم» انسان رشد یافته را انسان باور (productive person) معرفی می کند ودر تعریف او می گوید: وی انسانی است که نیازهای روانی اش را از راه های بارور وزایا وخلاق ارضا می کند.
به عقیده«ریک فروم» موثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن نیازهای روانی است که حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم نیازهای روانی- نه نیازهای جسمانی مثل گرسنگیف تشنگی، جنسی و…- خود را از راههای خلاق ارضا می کند واشخاص ناسالم از راههای نا معقول.
اکنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم می گردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است وبیشتر در جهت معرفی پیکر خود می کوشد، بهتر می تواند قابلیتهای خود را بشناسد وبه فعلیت برساند یا آنکه سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجه به نیازهای جسمانی وسطحی به انسان امکان رشد می دهد یا توجه به نیازهای عالی ومخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی وجلب توجه دیگران، مسیر منتهی به یافتن خویش است؟ انسانی که زندگی اش تحت فرمان و اراده اش نیست، در حس هویت یابی خود(of identity a sense) دچار شکست شده است تاچه رسد به آنکه هویّتش را به کمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگی اش تأثیر می گذارد وچنان زندگی می کند که دیگران می پسندند، نه آنگونه که خود می پسندد.
بی حجاب در اندیشه ی نمایش خود وزیبایی خویش است. این امر که عقده حقارت(inferiority complex) انسان را می نمایاند، زمینه رشد وتعالی وی را نابود می سازد؛ در حالی که زن مانند مرد یک انسان است وباید از نظر انسانی رشد وتکامل یابد. کسی که با نمایش زیبایی خود وگزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر می برد، در حقیقت می خواهد با تکیه بر جذابیتهای ظاهری خویش ونه اصالتها وارزشهای متعالی خود ، جایی در جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام می دارد، آنچه برایش اصل است واهمیت دارد، «زن بودن» اوست نه انسانیت واندیشه ولیاقت وکارآیی اش. چنین فردی قبل از همه اسیر خویش است وبه مغازه داری شبیه است که پیوسته در اندیشه ی تزیین ظاهر وتغییر دکور خود به سر می برد وفرصت پرداختن به آرزوهای بزرگتر را نمی یابد.
منابع
1.مجموعه مقالات کنفرانس زن، مقاله حجاب وآزادی
2.روان شناسی شخصیت، یوسف کریمی
3.روان شناسی کمال، دوان شولتس، گیتی خوشدل
4.مکتب ها ونظریه های روان شناسی، سعید شاملو
5.روان شناسی کمال
6.فلسفه حجاب، علی محمدی
7.روان شناسی حرمت خود،ناتانیل براندل،هاشمی جمال.