وَقَدْ عَزّى الاَْشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ : يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ، وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ. يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ؛ يَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ.
امام علیه السلام در حالى كه مى خواست به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت بگويد چنين فرمود : اى اشعث! اگر به سبب از دست دادن پسرت محزون شوى (جاى سرزنش نيست، زيرا) اين به واسطه پيوند نَسَب (و مقام پدرى) است و اگر شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عوضى قرار مى دهد. اى اشعث! اگر صبر كنى، مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات، مسير خود را طى مى كند؛ ولى تو گناهكار خواهى بود. اى اشعث! فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى كه سبب آزمايش و فتنه بر تو بود؛ ولى تو را محزون ساخت در حالى كه براى تو ثواب و رحمت است (بنابراين نبايد نگران باشى).
شرح و تفسير
اينگونه بايد تسليت گفت
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت زده اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد كه به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرمايد: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى كند»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ). بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچكس نمى تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام علیه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى كند و مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ). بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را ازنظر خويشتندارى اثبات كند. درواقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى شوند و اين تسليم ورضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه كه در داستان ايوب پيغمبر علیه السلام مى خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد. در حديثى از امام باقر علیه السلام مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا صلی الله علیه وآله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلی الله علیه وآله. سپس با استفاده از آيه اى از قرآن چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قيامت همگى مى يابند، آنها كه از آتش دوزخ نجات يابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ كُلِّ مُصيبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». در دومين بخش اين تسليت، امام علیه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مىكند و به نكته ديگرى در تأييد نكته اول، نكته اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسير خود را طى مى كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات مسير خود را مى پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ). اشاره به اينكه شكيبايى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى گيرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند. جالب اينكه در حديثى مى خوانيم: «جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر علیه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همه ما را اندوهگين كند. امام علیه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فيمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و لذا نگرانيم و دعا مى كنيم؛ اما هنگامى كه فرمان خدا فرا برسد (و محبوب ما از دست برود) ما تسليم در برابر چيزى هستيم كه خدا آن را دوست دارد». حضرت در سومين جمله با تعبير زيبا و گوياى ديگرى اشعث را تسليت مى دهد و مى فرمايد: «اى اشعث، فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى كه (زنده بود و) آزمايش و فتنه براى تو محسوب مى شد ولى تو را محزون ساخت در حالى كه براى تو مايه ثواب و رحمت است (آيا بايد از بلا و فتنه مسرور باشى و از ثواب و رحمت غمگين؟)»؛ (يَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ). اين سخن، اشاره اى است به آيه شريفه (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ). مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: فرزند ازآنرو براى پدر خود بلاست كه تكاليفى بر دوش او مى نهد به خصوص امروز كه پسران ودختران براثر انحرافات اخلاقى مايه غم و اندوه پدرانند و اين پدرانِ بيچاره، گويى در ميان دو طبقه آتش، تحت فشار قرار دارند: آتش محبت و عاطفه و آتش اندوه وحزن نسبت به فرزندى كه شيطان او را از دست آنان گرفته است. وچاره اى جز حسرت و اندوه و ناله ندارند و شك نيست كه اين حزن، مايه ثواب و رحمت است، همانگونه كه امام علیه السلام در جمله بالا فرموده است. آنچه را مرحوم «مغنيه» گفته گرچه يك واقعيت است؛ ولى تفسير كلام امام علیه السلام نيست. منظور امام علیه السلام اين است كه فرزند در حيات خود، مايه امتحان وآزمايش وفتنه است؛ولى درمرگش خداوند ثواب و رحمت به صابران مى دهد؛ آيا جاى تعجب نيست كه انسان از حياتش مسرور باشد و از مرگش غمگين؟ نكته ها 1. اشعث بن قيس كيست؟ در جلد نخست و جلد هشتم از همين كتاب، شرح حال اشعث بن قيس را آورده ايم كه خلاصه اش اين است: اجمالاً او مردى منافق و مفسد بود كه در زمان پيامبر صلی الله علیه وآله ظاهرآ مسلمان شد و بعد از آن حضرت در صف مرتدّين قرار گرفت. سپس اسير شد واظهار ندامت و پشيمانى كرد و خليفه اول او را بخشيد و در حكومت اميرمؤمنان على علیه السلام با دشمنان آن حضرت رابطه داشت، هرچند ظاهرآ در صف پيروان آن حضرت بود و فعاليتهاى تخريبى فراوانى داشت. اينكه اميرمؤمنان على علیه السلام اين منافق را به سزاى اعمالش نمى رساند ظاهرآ به دليل داشتن قوم وقبيله اى نيرومند بود كه امكان داشت ناآگاهانه سر به شورش بردارند. فرزندان اشعث نيز راه او را ادامه دادند و در داستان امام حسين علیه السلام وكربلا در صف دشمنان آن حضرت قرار گرفتند. دخترش جعده، همان كسى بود كه امام حسن مجتبى علیه السلام را مسموم كرد. براى شناختن اين خانواده ننگين اين حديث امام صادق علیه السلام كفايت مى كند كه فرمود: «إِنَّ الاَْشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِکَ فِي دَمِ أَمِيرِالْمُوْمِنِينَ وَابْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ الْحَسَنَ وَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فِي دَمِ الْحُسَيْنِ؛ اشعث بن قيس در ريختن خون اميرمؤمنان علیه السلام (با ابن ملجم مرادى) شركت داشت و دخترش جعده، امام حسن علیه السلام را مسموم كرد و پسرش محمد، در ريختن خون پاك امام حسين علیه السلام شركت جست». 2. راه و رسم تعزيت گفتن يكى از كارهايى كه اسلام به آن تشويق كرده تعزيت گفتن و تسلّى دادن افراد غمگين و مخصوصاً مصيبت ديده است تا آنجا كه حتى آن بزرگواران به دشمنانشان نيز در مصيبتها تسليت مى گفتند، همان گونه كه در حديث شريف بالا، اميرمؤمنان على علیه السلام به اشعثِ منافق تسليت گفت و اين يك خلق و خوى انسانى و بزرگوارانه است. در حديثى از رسول خدا علیه السلام مى خوانيم: «مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً؛ كسى كه مصيبت زده اى را تسليت بگويد به اندازه پاداش آن مصيبت زده ثواب دارد بى آنكه چيزى از اجر شخصى كه گرفتار مصيبت است كم شود». در حديث ديگرى از ابوجعفر ثانى (امام جواد علیه السلام) مى خوانيم: حضرت مى خواست به مردى كه فرزند عزيز خود را از دست داده بود تسليت بگويد چنين فرمود: از مصيبت تو در مورد فرزندت على باخبر شدم، نيز مطلع شدم كه او از عزيزترين فرزندانت بود. آرى خداى متعال (گاه) عزيزترين افراد انسان را مى گيرد تا پاداشى هرچه بزرگتر به او دهد. خداوند اجر تو را افزون كند و صبر و شكيبايى دهد و قلب تو را آرامش ببخشد كه او بر هر كارى قدرت دارد وخداوند، اين مصيبت را جبران نمايد. اين مسئله ازنظر عقلى نيز مسلم است كه تسلى دادن مصيبت زدگان وهمدردى با آنها سبب تسكين و آرامش خاطر و كاهش درد و رنج مصيبت مى شود و اين، خدمت بزرگى به چنين كسانى است و چه بسا اگر اين اظهار محبتها و همدردى و تسليتها نباشد، طوفان سهمگين مصيبت به قدرى شديد است كه شخص عزادار را از پاى درمى آورد و به يقين نجات جان انسانها از افضل قربات است. به خصوص درمورد مرگ فرزندان روايات زيادى در اجر و پاداش آنها وارد شده كه خواندن اين روايات براى اينگونه افراد مايه تسلى خاطر است. براى توضيح بيشتر به جلد 79 بحارالانوار صفحه 114 باب «اجر المصائب» مراجعه كنيد.