شرح-نهج-البلاغه

الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا!الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا!

امام(عليه السلام) فرمود: تمامى وجود زن (زنان تربيت نايافته) شرّ است و بدترين چيزى كه در اوست اين كه از وجودش چاره اى نيست.

شرح و تفسير

زنان تربيت نايافته

امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به مشكلات موجود در گروهى از زنان اشاره كرده، مى فرمايد: «تمامى وجود زن شرّ است و بدترين چيزى كه در اوست اين كه از وجودش چاره اى نيست»; (أَلْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَبُدَّ مِنْهَا!). روشن است كه منظور امام(عليه السلام) در اين كلام تمام زنان نيستند زيرا زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)، امام و ساير ائمه(عليهم السلام)براى آنها احترام فراوان قائل بودند. حديث معروف رسول اكرم كه مى فرمود: «حُبِّبَ إلَىَّ مِنَ الدُّنْيا ثَلاثٌ: النِّساءُ وَالطّيبُ وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْني فِي الصَّلاةِ; سه چيز از دنياى شما محبوب من است: بوى خوش و زنان و نور چشمانم نماز است» شاهد گوياى اين مطلب است. افزون بر اين قرآن مجيد بسيارى از زنان را مدح كرده است; مثلا مى فرمايد: «(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّنْ ذَكَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ); هر كس كار شايسته اى انجام دهد خواه مرد باشد يا زن در حالى كه مؤمن است به طور مسلّم او را حيات پاكيزه اى مى بخشيم; و پاداش آنها را مطابق بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد». در حديث معروفى كه در تفسير نور الثقلين آمده مى خوانيم: هنگامى كه اسماء بنت عميس با همسرش جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد بر زنان پيغمبر وارد شد و از آنها سؤال كرد: آيا چيزى از قرآن درباره اهميت زنان آمده است؟ آنها گفتند: نه. اسماء بى درنگ نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آمد، عرض كرد: اى رسول خدا! زنان در نااميدى و خسارتند، فرمود: چرا؟ عرض كرد: زيرا درباره آنها خوبى هايى كه درباره مردان گفته مى شود ذكر نمى گردد! (براى رفع اشتباه او) اين آيه نازل شد: «(إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً); به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع (فرمان خدا) و زنان مطيع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه (بسيار خدا را) ياد مى كنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظيمى فراهم ساخته است». نيز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است: «(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَكَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ وَنَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ); و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت پروردگارا نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت، و ما از روح خود در آن دميديم او كلمات پروردگار خويش و كتاب هايش را تصديق كرد و از مطيعان (فرمان خدا) بود». آرى اين دو زن فداكار و با ايمان و با تقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند. هر چند قرآن مجيد در كنار اين دو زن سخن از دو زن ديگر ناصالح مى گويد كه الگو براى كافران بوده اند: همسر نوح و همسر لوط كه در كنار دو پيغمبر مى زيستند; اما از نورانيت وجود آنها بهره نگرفتند و گمراه و همصدا با كافران شدند. در اخبار اسلامى رواياتى كه دوست داشتن زنان را نشانه ايمان يا از اخلاق انبيا مى شمرد فراوان است; در حديثى از رسول خدا مى خوانيم: «كُلَّما ازْدادَ الْعَبْدُ إيماناً إزْدادَ حُبّاً لِلنِّساءِ; هر قدر بندگان خدا در ايمانشان افزوده شود محبت زنان در قلوب آنها فزونى مى يابد». در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «مِنْ أخْلاقِ الاْنْبِياءِ حُبُّ النِّساءِ; يكى از اخلاق برجسته پيامبران محبت زنان است». خدماتى كه اسلام به زنان كرده و آنان را از آن وضع جاهليت كه معامله انسان با آنها نمى شد، در آورده و شخصيت والاى انسانى به آنها بخشيده بر همه روشن است. در عين حال مذمت هايى نيز درباره زنان در نهج البلاغه و ساير روايات اسلامى مى بينيم و اگر همه اينها را در كنار هم بگذاريم نتيجه اين مى شود كه گروهى از زنان مورد نكوهش اند و گروه ديگرى مورد ستايش و از آنجا كه از وجود زن براى گمراه كردن مردان در طول تاريخ استفاده ابزارى فراوانى شده در روايات اسلامى و نهج البلاغه به اين موضوع هشدار داده شده است. اين سخن در ميان دانشمندان معروف است كه در هر پرونده جنايى پاى زنى در ميان است. در حالى كه استفاده ابزارى از مردان كمتر شده است. اين نكته نيز شايان توجه است كه بعضى از عبارات نهج البلاغه كه در نكوهش زنان است بعد از داستان جنگ جمل كه سردمدار آن يكى از همسران پيامبر بود، وارد شده، جنگى كه هفده هزار نفر از مسلمانان را به كشتن داد و شكاف عظيمى در صفوف مسلمانان ايجاد كرد. دليل روشن اين مطلب خطبه 80 نهج البلاغه است كه در طليعه آن آمده است «مِنْ خُطْبَة لَهُ(عليه السلام) بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ، في ذَمِّ النِّساءِ بِبَيانِ نَقْصِهِنَّ; اين يكى از خطبه هاى امام(عليه السلام)است كه پس از جنگ جمل در نكوهش زنان ايراد فرموده است». بنابراين هدف آن حضرت زنانى از آن قبيل بوده است. توضيحات بيشترى در اين زمينه در ذيل همان خطبه آمده است.

author-avatar

درباره کیان آرامش

به داد اسلام برسید،و بدانید که خدا محتاج به عبادت و استعانت شما نیست. اگر دین او را یاری نکنید،او دینش را به امتی دیگر می سپارد. (طلبه شهید محمد فاضلی)

دیدگاهی در مورد “شرح و تفسير حکمت 238 نهج البلاغه

  1. ... گفت:

    توی حدیث نیومده همه ی زنان یا برخی از زنان نوشته زنان شما نمیتونین با اوردن ایه ها و احادیث دیگه حرفتون رو به کرسی بشونین

  2. سلام عرض ادب واحترام: تفسیر فوق برگرفته از پایگاه آیت الله مکارم شیرازی می باشد . و ایشون در زمینه ی تفسیر از مراجع بزرگ و صاحب علم تفسیر می باشند.

  3. مجید گفت:

    مقدمه : دو نظریه اصلی در مسئله «زن از نظر اسلام» وجود دارد؛ بعضی زن را موجودی ناقص می‏دانند و تساوی مرد و زن را رد می کنند و بعضی کلا منکر این هستند و می‏گویند: تمام حقیقت انسان روح اوست و روح نه مذکر است نه مؤنث، و زن و مرد یک حقیقت هستند و اصلاً طرح این سؤال که آیا زن و مرد مساویند یا فرق دارند؟ صحیح نیست.۱
    اما باید دانست که همه علماء قائلند که زن و مرد در جزا و پاداش اخروی و قرب الهی از شرائط مساوی برخوردارند:
    مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
    هر کس کار شایسته‏ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‏داریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‏دادند، خواهیم داد.۲
    اما راجع بیان حضرت علی (ع) نسبت به زنان(وَ قَالَ ع: الْمَرْأَهُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا)زنان همگی شر هستند واز همه بدتر اینکه چاره ای از آنان نیست”[۳
    چندین نظریه قابل طرح است که ذیلاً به بعضی از آنها اشاره می‏شود:
    ۱ـ بعضی مفهوم کلام امیر المؤمنین را به معنای معروفی گرفته‏اند که نسیم شمال آن را در شعری آورده است:
    زن بلا باشد به هر کاشانه‏ای‏ بی بلا هرگز نباشد خانه‏ای‏
    یعنی زن مایه زحمت است، از جهت جنسی، از جهت حفظ ناموس، از جهت حفظ امنیت و و …؛ و پر زحمت‏ترین چیز درباره او همین است که با تمام این زحمات، همگان برای ادامه زندگی، ناچار از ازدواج هستند.
    این مطلب برداشتی است از آنچه اندیشمند گرامی محمد جواد مغنیه در ج ۳ کتاب «فی ظلال نهج البلاغه» که شرح نهج البلاغه است، آورده است.
    ۲ـ ممکن است این حدیث را به نحو دیگری توضیح داد و آن اینکه، آری زن شر است و مردان نیز چاره‏ای از او ندارند، ولی بدی و شر از جهت بدنی و تن خاکی زن است و در ارتباطی است که با مرد دارد؛ چه اینکه در نشئه ماده اگر از زنان هم پرسیده شود ممکن است همین نظریه را نسبت به مردان داشته باشند، یعنی بگویند: آری زن می تواند برای خودش زندگی راحتی داشته باشد ولی با ازدواج زحمات بسیاری را باید تحمل نماید، زحمت شوهرداری، زحمت مادر شدن و … که همگی از جانب مرد است؛ لکن چاره‏ای نیست و اگر کسی بخواهد به زندگی ادامه دهد باید ازدواج کند [و مردان را تحمل نماید].
    و اینچنین نیست که حدیث شریف آن قسمت دیگر را نفی کرده باشد، بلکه می توان گفت این کلامی است که حضرت با مردان و از جهت جایگاه شوهر در مقابل زن فرموده است و اگر شرائطی بود که زنان نیز گلایه یا مطالبی از مردان عرض می کردند و جا داشت، ممکن بود حضرت همین کلام را برای زنان بفرماید که الرجل شر کله و شر ما فیه انه لا بد منه.
    در نتیجه این نه خصوصیتی برای زن است و نه به حقیقت زن بر می‏گردد بلکه حقیقت زن انسانیت اوست و ملاک ارزش آن هم تقوی الله است.
    « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ »
    ” گرامی‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست”
    در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.[۴] و در این جهت زن و مرد فرقی ندارند .
    ۳ـ سومین برداشتی که می‏توان از این حدیث بیان کرد، آن است که زن از این جهت که محبوب، جذاب و مورد علاقه جنسی مرد است:
    “زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ اْلأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ”
    محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست۵
    از این جهت همیشه مایه گرفتاری و شرور است؛ چنانکه گفته می‏شود ریشه بسیاری فتنه‏ها بنحوی به دعوا یا رقابتی بر می‏گردد که بر سر یک یا چند زن می‏باشد و همچنین روایت است که :
    پیامبر فرمود:”اکثر ما تلج به امتی النار الأجوفان، البطن و الفرج‏”
    یعنی بیشترین چیزی که امت من بوسیله آن در آتش می‏افتند دو شی‏ء اجوف [توخالی‏] است: شکم و دامن.۶
    و این مطلب درست مثل آن است که می‏گویند بسیاری از دعواها در دنیا بر سر طلا، مال و ثروت انجام می‏شود؛ آیا این مسئله موجب منفور شدن طلا و ثروت می‏شود؟
    خیر؛ بلکه گرچه مال و ثروت مایه فتنه‏های دنیائی است ولی هیچ انسانی چاره‏ای ندارد جز اینکه برای تأمین معاش و معاد بدنبال مال و ثروت برود.
    درباره زن نیز چنین است که اگر چه زن از جهت جنسی مایه بسیاری از فتنه‏های دنیاست، ولی مردان نمی‏توانند بکلی او را فراموش کنند و باصطلاح نیاز به زن و مسئله جنسی را به حاشیه زندگی برانند، بلکه چاره‏ای جز متعادل کردن روابط خود با زن را ندارند، چنانکه در رابطه با مال و ثروت و نمودهای دیگر جهان نیز همین راه در برابر آنان است‏.
    بنابر این شر بودن اینگونه ربطی به ذات و حقیقت زن ندارد، بلکه مربوط به ارتباط ناصحیح جامعه با زن است و الا حقیقت زن با حقیقت مرد یکی است.

    ۱برای توضیح بیشتر نظریه دوم به کتاب زن در آیینه جلال و جمال صفحه ۷۳ مراجعه شود
    ۲سوره نحل، آیه ۹۷

    ۳نهج‏البلاغه، حکمت ۲۳۸ ص۵۱۰، انتشارات دار الهجره، قم‏)

    ۴سوره حجرات، آیه ۱۳

    ۵سوره آل عمران، آیه ۱۴

    ۶کتاب کافی، ج۲، باب العف، ص ۹۷

  4. سلام عرض ادب و احترام
    تشکر از به خاطر توضیحات بسیار جالب شما.
    در پناه حق سربلند باشید.

  5. Rasti گفت:

    سلام
    چرا هر موقع حدیث یا ایه ای هست تلاش میکنید مثبت تفسیر کنید و نه واقعیت آن را.
    کلمه المراه به صورت مطلق اومده و یعنی هر زنی .اصول فقه رو دوباره قضا کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *